در فرآیند تاییدصلاحیتهای کاندیداهای مجلس یازدهم (که انتخابات آن در اسفند ۹۸ برگزار میشود) نقطه به نقطه کرسیها نمایندگی در سراسر ایران هدف ارزیابی حذف-اطلاعاتی قرار گرفته است. چرا «مهندسی حذف» اینبار «ویژه»، دقیق و نقطه به نقطه است؟ زیرا:
۱. در دورههای قبل در زمان مبارزات انتخاباتی فقط اصلاحطلبان شاخص و افراد رایآور حذف میشدند. اما اینبار در سراسر کشور هر کاندیدای با پتانسیل رایآوری که در اردوگاه «نظامیگراها» نیست، حذف شده است.
۲. بر اساس بررسیهای اولیه تقریبا دو سوم از کاندیداهای ثبتنام کرده، حدود ۹۰۰۰ نفر، از فرآیند انتخابات حذف شدهاند. مهندسی حذف کاندیداهای کرسیهای نمایندگی اینبار کلی و مبهم اعمال نشده بلکه خیلی جزئی، دقیق و نقطه به نقطه انجام شده است. بطوریکه هماکنون ۲۳۰ کرسی سرنوشتش قبل از انتخابات معلوم است. ۱۶۰ کرسی برای «جوانان مومن انقلابی» (یا کرسیهای مورد حمایت نظامیگراها) از الان قطعی است و هیچ کاندیدایی امکان رقابت جدی با آنها را ندارد. ۷۰ کرسی هم فقط رقابت بین «اصولگرایان تندرو» است.
۳. کاندیداهای اصلاحطلب تاییدشده در کل کشور (غیر از تهران) فقط ۱۷ نفر هست و کاندیداهای میانهروها هم ۱۲ نفر هستند؛ ولی این افراد در شهرهایی تایید شدهاند که اساسا امکان رقابت ندارند و در شهرهایی که امکان پیروزی داشتند، حذف شدهاند. در تهران هم ۱۴ نفر تایید شدهاند که بعضی از آنها مورد تایید اصلاحطلبان نیستند. از آنجا که برای پیروزی این عده حتی در تهران حداقل به مشارکت ۴۰ درصد تهرانیها نیاز است، که امکان تحقق آن کم است؛ لذا باخت این کاندیداها نیز به طور جدی محتمل است.
۴. کاندیداهای «احزاب اصلی» اصلاحطلب همه ردصلاحیت شدهاند. بیش از بیست دبیرکل تشکلهای سیاسی در جبهه اصلاحات ردصلاحیت شدهاند و فقط حزب کارگزاران پنج کاندیدا دارد. از جریان احمدینژاد و اعتدالوتوسعه هم همگی ردصلاحیت شدهاند.
۵. چنان مهندسی کرسیها نقطه به نقطه و دقیق بوده است که تا الان حتی «امکان رای تاکتیکی» را هم از شهروندان گرفتهاند.
معنای این «مهندسی حذف» چیست؟ معنای آن این است که با این مهندسی نقطه به نقطه حتی «مردمسالاری دینی» مورد ادعای «هسته اصلی قدرت» هدف قرار گرفته است.
اصلاحطلبان تفسیرشان از قانون اساسی «دموکراسی سازگار با دین» است. بدینمعنا که اگر در ایران سازوکارهای انتخابات سالم، منصفانه و آزاد اعمال شود، بعید است که مجموعه مردم به کسانی رای دهند که با مسلمات دینی سرناسازگاری داشته باشند. لذا وقتی در کشوری مثل ایران با شهروندانی دیندار لوازم دموکراسی (مثل انتخابات سالم) از سوی حاکمیت رعایت شود، محصول آن سازگار با دین است.
اما دو دهه است «هسته اصلی قدرت» و اصولگرایان میگویند ما به «دموکراسی سازگار با دین» که پدیدهای غربی است، اعتقادی نداریم ولی به «مردمسالاری دینی» اعتقاد داریم. مردمسالاری دینی بدین معنا است که: حاکمیت قبل از انتخاب مردم سعی میکند از طریق نظارت شورای نگهبان کاندیداهای مومن و معتقد به اسلام و نظام را شناسایی کند آنگاه مردم ایران مجاز هستند که به این کاندیداها احراز صلاحیت شده رای بدهند - این میشود مردمسالاری دینی.
حالا نکتهای که در این انتخابات اتفاق افتاده، «موشک حذف» فقط «دموکراسی سازگار با دین» را نشانه نرفته است، بلکه «مردمسالاری دینی» اصولگرایان را هم نشانه گرفته است. زیرا نه فقط کاندیداهای اصلاحطلب که کاندیداهای اصولگرای میانهرو و کاندیداهای عدالتطلب غیرخودی را با دقت و نقطه به نقطه در سراسر کشور حذف کرده است.
چرا در شرایطی که جامعه ایران با تراکم نارضایتی و مطالبات روبهروست، این مهندسی انجام میگیرد؟ مثل روز روشن است که جامعه نارضایتی دارد: این جامعه اخیرا سهبار اعتراض سراسری داشته؛ این جامعه زیر شدیدترین تحریمها هست، مردم در تشییع میلیونی پیکر سردار شهیدشان دهها شهید دادند، این مردم همچنان در عزای فرزندانشان بخاطر اسقاط هواپیما هستند و روحشان از دروغی که به آنها گفته شده آزرده است و فضای ناامیدی و بیاعتمادی نسبت به حاکمیت بالا است، در چنین شرایطی انتخابات «آزاد و سالم و دربرگیرنده» راه علاج معضلات این جامعه بود، اما چرا این «مهندسی حذف» صورت گرفته است؟
به این سوال دو پاسخ میتوان داد:
اول اینکه این مهندسی حذف در راستای «یکپارچه کردن» حاکمیت انجام میگیرد تا انگاره «تمدن جهانی شیعه» در برابر آمریکای جهانخوار محکمتر پیگیری شود.
دوم اینکه این مهندسی به این خاطر انجام میشود که هسته اصلی قدرت در آینده و در فرآیند جانشینی رهبری با چالشهای کمتری روبرو شود. اما همه میدانیم پایلوت و نمونه اولی این نوع مهندسی یکبار قبلا در سال ۸۴ در دوره احمدینژاد از سوی هسته قدرت اعمال شد، و به نتیجه نرسید و سرنوشت ایران را به دست قطعنامههای سازمان ملل و تحریمهای حداکثری سپرد. اینبار هم بعید است این راهبرد هسته قدرت که مبتنی بر «توهم استغنا» است به نتیجه برسد و گلی به سر ایران بزند.
این «مهندسی ویژه حذف» حکمرانی ایران را از نوع «خوب» دورتر و به نوع «بد» آن نزدیکتر میکند و بجای مدیریت کارآمد و دربرگیرنده کشور برای درمان بحرانهای آن بر عمق بحرانها میافزاید.
چه میتوان کرد؟
۱. تمام دلسوزان ایران این کار «مهندسان حذف» در هسته قدرت را شایسته نیست تایید کنند. این حذف مهندسی شده «اداره دربرگیرنده ایران» را نشان گرفته و حتی «مردمسالاری دینی» محدودنگر را در عمل به استهزا گرفته است. هسته اصلی قدرت در صداوسیما تبلیغ میکند که انتخابات اسفندماه نظام را «بیمه» میکند و این البته حرف درستی است، ولی برای بیمه کردن به «حق بیمه» نیاز است و مهندسی ویژه حذف کاندیداها، پرداخت این حق بیمه نیست بلکه تبدیل «انتخابات» به «انتصابات» است.
۲. خاتمی و نام جریان اصلی اصلاحات شایسته نیست خرج این انتخابات با این مهندسی ویژه شود. اصلاحطلبان باید صادقانه به مردم بگویند ما «بخاطر احیای صندوق رای» در این انتخابات مطلقا نمیتوانیم مثل گذشته یکپارچه عمل کنیم و در پیشگاه مردم در این انتخابات هیچ مسولیتی را نمیتوانیم به عهده بگیریم چون مهندسی نقطه به نقطه در آرایش کرسیها انجام شده است. لذا شایسته است در روزهای انتخاباتی آتی ابعاد این «مهندسی ویژه» برای مردم آشکار شود.
۳. روی محورهایی که اگر اصلاحطلبان به مجلس میرفتند شایسته است روشنگری شود. یعنی بر روی محورهایی که میتوانست «حکمرانی بد فعلی» را به طرف «حکمرانی خوب» هدایت کند، تاکید شود. بدین معنا که به مردم گفته شود که جامعه با معضلات اساسی روبرو است که یکی از آنها «حکمرانی بد» است. «حکمرانی بد» آن حکمرانی است که در آن: تناسب میان اختیارات و مسولیتها در کشور وجود ندارد؛ نظامیان بهنام انقلابیگری در سیاست داخلی، خارجی و در سپهر اقتصادی و فرهنگی دخالت میکنند؛ نهادها و ارکان انتخاباتی در این حکمرانی نافذ نیستند؛ سیاست خارجی «نه جنگ نه مذاکره» عقیم است؛ صداوسیما صدای همه مردم نیست؛ همه اقشار جامعه در حکومت «نماینده» ندارند؛ دادگاههایی وجود دارد که مجری اوامر نیروهای امنیتیاست.
۴. اصلاحطلبان از هماکنون به فکر راههای بازسازی سرمایهاجتماعی خود در جامعه باشند. با شکست یا مهندسی ویژه در یک انتخابات، دنیا آخر نمیشود و مبارزه برای انجام «انتخابات دربرگیرندهتر در آینده» ادامه پیدا میکند.