iran-emrooz.net | Tue, 02.05.2006, 7:20
دانشگاه، دانشگاه است
دكتر محمد ملكی
بسمالحق
با نامِ آزادی، آگاهی و عدالت
دانشگاه، دانشگاه است
دكتر محمد ملكی
11/ارديبهشت/1385
در خبرهای كوتاهِ روزنامة شرق دو خبر آمده بود. شايد بسياری از خوانندگان بیتوجه از آن گذشتند و جزء خبرها و وقايع روز بهحساب آوردند اما برای من بهعنوان يك دانشگاهی خبرها تكاندهنده بود و لرزه بر اندام فرسوده و تكيدهام انداخت. ابتدا خبرها را بخوانيد:
دستور برای اخراج يك دانشجو. وزارت علوم در نامهای خطاب به رئيس دانشگاه تهران خواستار اخراج «پيمان عارف» دانشجوی كارشناسی ارشد علوم سياسی اين دانشگاه شد. عارف در اين باره گفت: وزارت علوم در نامة خود به رئيس دانشگاه تهران كه رونوشتی از آن به رئيس دانشكدة حقوق و علوم سياسی اين دانشگاه ارائه شده است بنده را فاقد صلاحيت عمومی و عقيدتی برای ادامة تحصيل دانسته و خواهان اخراج بنده از دانشگاه تهران شده است.
شرق، سهشنبه 15 ارديبهشت 85 به نقل از ايلنا
نامة دوم:
اخراج مهدی امينیزاده از دانشگاه. مهدی امينیزاده عضو سابق شورای مركزی دفتر تحكيم وحدت از ادامة تحصيل در دانشگاه مفيد قم محروم شد. امينزاده با انتشار نامهای ضمن انتقاد از اين گزينش و اخراج از تحصيل شرح اين ماجرا را اعلام كرد. در اين نامه آمده است چند روز پس از ثبتنام در رشتة كارشناسی ارشد علوم سياسی در دانشگاه مفيد قم از سوی ادارة آموزش دانشگاه گفته شد كميسيون بررسی صلاحيت استاد و دانشجويی سازمان سنجش از دانشگاه خواسته است از ادامة تحصيل من جلوگيری كند و پس از پيگيری در سازمان سنجش مشخص شد اين اقدام سازمان سنجش بنابهدرخواست يك وزارتخانه صورت گرفته است و پس از آن نيز هر چه بيشتر پيگيری كردم كمتر به نتيجه رسيدم و تاكنون تغييری در اين تصميم صورت نگرفته است. امينیزاده در اين نامه همچنين با انتقاد از دولت جديد و تأكيد بر اين نكته كه «براساس آموزههای دين اسلام، صراحت قانون اساسی، ميثاق جهانی حقوق بشر و حتی مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامة تحصيل حق مسلم من است» متذكر شده است كه از اين حق خود صرفنظر نخواهد كرد و از نهادهای حقوق بشری و اصلاحطلب برای احقاق حقوق خود ياری خواهد طلبيد.
شرق، چهارشنبه 6 ارديبهشت 1385
با مطالعة اين اوامر از سوی دو وزارتخانه به دانشگاهها مسلماً در ذهن خوانندگان سؤالاتی مطرح میشود از جمله اينكه وزارت علوم میگويد پيمان عارف فاقد صلاحيت عمومی و عقيدتی برای ادامة تحصيل است يعنی چه؟ آقای وزير اين اطلاعات را از كجا كسب كرده و آيا فردا نمیتواند در مورد هر استاد و دانشجويی از اين كلمات استفاده كرده و خواستار اخراج آنها از دانشگاه شود؟ اصولاً ايشان با كدام ضابطه دست به چنين كاری زدهاند و اگر قرار است وزير در جزئيات كار دانشكدهها دخالت كند پس دانشگاه و دانشكده و گروه آموزشی و … چهكارهاند؟ آقای وزير علوم كه میگويند هنگام تحصيل بچة درسخوان و سربهراهی بوده است، كاش تحت تأثير اطرافيان خود قرار نمیگرفت و چنين دستوری صادر نمیكرد. میگويند ايشان در جلسهای با حضور استادان در دانشگاه ياسوج گفتهاند من از شيمی بدم میآيد!!. اگر اين حرف درست باشد بايد واقعاً ما دانشگاهيان افتخار كنيم كه چنين وزير دانشمند و فهميدهای داريم!! كه نمیداند شيمی مادر علوم است و آن دانشمند معروف بالای آكادمی خود نوشت «هركسی شيمی نمیداند وارد اين مركز نگردد» و يا پاستور انديشمند بزرگ فرانسوی كه دنيا به وجود او افتخار میكند يك شيميست بوده است. بهتر بود ايشان پس از رسيدن به مقام استادی دانشگاه بهجای اينكه وقت خود را در انجمن شهر كرمان بگذراند گاهی سری به كتابخانة دانشگاه میزد و بر معلومات عمومی خود میافزود تا معنی صلاحيت عمومی و عقيدتی را بهتر بداند و از علم شيمی تا اين حد بیاطلاع نباشد.
اما آن وزيری كه دستور اخراج آقای امينیزاده را داده مسلماً وزير دارايی يا اقتصاد نيست چون امينیزاده دانشجوی فوقليسانس علوم سياسی میباشد و مطمئناً بدهی مالياتی نداشته و در كار قاچاق هم نبوده است. آن وزير محترم بهتر است به كار خود بپردازد و وارد مقولهای كه به وزارتخانة او مربوط نيست نشود چون وزير علوم نشان داد با "اطلاعاتی" كه به او می رسد در كار ايجاد رعب و وحشت در دانشگاهها و اخراج دانشجويان و استادان مهارت و تخصص كافی دارد و نيازی به كمك ساير وزارتخانهها ندارد.
اما سخنی با دانشجويان و استادان عزيز؛
هردم از اين باغ بری میرسدتــازهتر از تازهتری مـیرسد
روزی دانشگاهها تبديل به گورستان میشود و روز ديگر استادان تهديد و تحقير میشوند و هر روز خبری از دستگيری و احضار و محكوميت دانشجويان میشنويم. درشگفتم از اين همه سكوت بهويژه از سوی استادان. از آن جماعت فرهيختهای كه مانند من مويشان را در دانشگاهها سپيد كردهاند و دانشجويان را به واقع فرزندان معنوی خود میدانند در تعجبم و نه استادانی كه با مدارك قلابی و طبق برنامه به دانشگاهها تحميل شدهاند . دليل سكوت استادان بزرگواری كه نامی دارند و معروفيتی و معرفتی در اين قبيل بازيها با دانشگاه را نمیدانم. شايد نمیدانند اين شتری است كه ممكن است فردا درِِ خانة آنها بخوابد.
در هر حال واقعيت اين است كه بعضی از وابستگان به نظام دانشگاه را تحمل نمیكنند و برايشان تنها وجود «حوزه» كافی است و تمام تلاششان متلاشی كردن اين مراكز بزرگ علمی است كه به حق از سوی مردم «سنگر آزادی» نام گرفته است. ولی بايد دشمنان دانشگاه و دانشجو و استادان واقعی بدانند كه دانشگاه به رسالت خود عمل میكند و تسليم نخواهد شد. دانشگاه با همة ويژگيهای خود دانشگاه است چه اين جماعت بخواهند و چه نخواهند.
والسلام