تحلیلگر اقتصاد
اگر دیدید در دانشکدهها، سمینارهای تخصصی هر چند ماه یک بار برگزار میشود ولی انجمنهای اسلامی هر یکی دو هفته از یک شخصیت دعوت میکنند تا در مورد یک موضوع صحبت کنند باید دانست یک جای کار میلنگد. وقتی عرصه نقد و نقادی در امور تخصصی در دانشکدهها تعطیل است ولی بازار روشنفکری داغ، میتوان حدس زد که دانشگاه نقش درست خود را ایفا نمیکند.
نقش درست یک استاد دانشگاه چیست؟ اکثر افراد تصور میکنند که وظیفه اصلی یک استاد دانشگاه تدریس است ولی در کشورهای پیشرفته تدریس واجب برای یک استاد معمولا اندک است (یک یا دو درس در ترم) و مابقی وقت خود را به پژوهش اختصاص میدهد. دانشکدههای تخصصی محل ارزیابی و نقد ادعاهایی است که در جامعه مطرح میشود نه فقط تدریس، نمره دادن و حضور و غیاب. اینکه یک شخص در جمع انبوه دانشجویان در رشتههای مختلف ادعاهای گوناگونی را یک سویه مطرح کند بیشتر به منبر مساجد شبیه است نه دانشگاههای مدرن. فراموش نشود که منبر مساجد نیز محل طرح موضوعات اخلاقی و دینی است که روی آن اتفاق نظر هست وگرنه موضوعات چالشی فقهی در حوزهها همراه با بحث و جدل مطرح میشود.
امروزه در دانشکدههای کشورهای پیشرفته اگر سمیناری هست و لیست سخنرانان ارائه میشود بلافاصله لیست پنل یا گروهی که قرار است حرفهای او را نیز نقد کنند ارائه میگردد. ناقدها قبلا نوشتههای سخنران را خواندهاند و به همین دلیل ناقدها از جاهای مختلف دعوت میشوند و الزامی نیست که فقط از درون دانشکده یا دانشگاهی باشند که قرار است در آن سمینار برگزار شود.
سمینارهای بدون ناقد و سخنرانیهای یک سویه بیشتر منبر مسجد هستند نه سمینارهای علمی دانشگاههای مدرن و نه حتی حوزههای علمیه سنتی. در چنین آشوبناکی زمینهای البته عجیب نیست که جامعهشناس آن در مورد اقتصاد صحبت کند و استاد علوم سیاسی در مورد نظام سلامت و فرمانده نظامی در مورد سیاست خارجی. هویت مشوش ما ایرانیان که میان عناصر ایرانی-اسلامی-مدرن سرگردان است در این بازار آشفته، آشفتهتر میشود.
:o:پدیده تاسفبار دیگر فعالیتهای سیاسی دانشجویی است. دانشجویی که تازه از دبیرستان آمده و به صرف خواندن چند کتاب و شنیدن چند سخنرانی و حضور در چند جلسه میخواهد سکاندار سیاست کشور باشد. در کشورهای توسعهیافته احزاب جاافتاده میداندار سیاست هستند و سیاست حرفه تمام وقت عدهای میگردد که به لحاظ سن و تجربه زندگی به پختگی رسیدهاند. شاید صدراعظم یا نخست وزیری احیانا از جوانان انتخاب شود اما میانگین فعالان سیاسی را افراد میانسال به بالای جامعه تشکیل میدهند زیرا نمیتوان در مورد حیات و معیشت یک جامعه ریسک کرد و زمام را به فرد بی تجربه سپرد. معمولا تلاش میشود شجاعت و بیباکی جوانان با تجربه و پختگی افراد پیر ترکیب شود تا خردمندی جسورانهای حاصل شود. در کشور ما احزاب منفعل هستند یا به انفعال کشیده شدهاند و به جای میتینگهای حزبی و جلسات و کنگرههای پرشور احزاب، نشستها و تظاهراتهای دانشجویی رونق یافته است.
دانشجویانی که عجیب نیست اقدامات نادرستی کنند یا شعارهای خامی سَر دهند ولی هزینه آن به دوش جامعه افتد. اشغال لانه جاسوسی را که فراموش نکردهایم!
باید سیطره سیاست بر دانشگاه کوتاه شود و دانشگاه به جایگاه اصلی خود که فعالیت علمی و نقادی علمی و تربیت جوانان این دیار است بازگردد. تجربه ۴۰ ساله که نه تجربه ۵۰ سال اخیر نشان داده که از فعالیتهای دانشجویی و روشنفکری خیر بلندمدتی نصیب جامعه ایران نشده و نمیشود و تنها از فعالیت سخت و جانکاه علمی است که شاید مرهمی بر انبوه زخمهای این دیار گذاشته شود.