منبع: کانال تلگرام نویسنده
بحث و نظر درباره شعار «رأی من کو» که پس از انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم مطرح شد و من نیز در یادداشت «خط امام، اصلاحات و جنبش سبز» تحلیلی مختصر درباره آن ارائه دادم، همچنان نزد برخی ناکافی و گنگ جلوه میکند. چنانکه مشاهده کردیم در اینباره از دو زاویه دو پرسش متفاوت به وجود آمد؛ برخی پرسیدند آیا هنوز میتوان پیرامون رأی و انتخابات سخن اصلاحی گفت و برخی متذکر شدند، مگر در مکانیزم رأی و رأیگیری جمهوری اسلامی ابهامی وجود داشته و دارد؟ در یادداشت مذکور بدون در نظر گرفتن این پرسشها نکاتی را ذکر کردم و اکنون لازم میدانم، به تکمیل آنها بپردازم.
از زمانی که پارلمان، حزب، رأی، صندوق رأی و مقولاتی از این دست وارد ایران شد، عدهای به صرافت افتادند تا معادلهایی برای این لغات پیدا کنند. مثلا کلمه «ملت» را که پیشتر در معنای مسلک و دین بهکار میرفت، در معنای امروزی بهکار گرفتند و یا کلمه «وطن» را که پیشتر بهعنوان «مسقط الرأس» بهکار میرفت، در صورت جدید بهعنوان «کشور» استعمال کردند. اما مشخص نیست واضعان لغات فارسی، چرا «رأی» را در مقابل کلمه (vote) وضع کردهاند؟! در حالی که قاعدتا التفات داشتهاند، «رای» در زبان فارسی بیانگر سه معنا بوده است؛ اولین آنها برآمده از زبان عربی و بهمعنای اندیشه و قصد است. دیگری برگرفته از زبان هندیست و چنانکه در کلیله و دمنه میخوانیم، بهمعنای پادشاه بهکار رفته و آخرین آنها فارسیست و در شاهنامه و کلماتی نظیر «رایزن» متجلی است.
در یادداشت پیشین، اشاره داشتم «رأی» در انتخابات، در زبان عربی بهدرستی به صوت ترجمه شده و به همین سبب انتخابات هم «تصویت» خوانده میشود؛ فرایندی که صدای جمهور و دیگر صداهای مختلف اعم از موافق و مخالف و ممتنع شنیده میشود. البته ترجمه رأی به صوت تنها منحصر به زبان عربی نیست و با بررسی کلماتی مانند voice و vocal درمییابیم این دو بههمراه کلمه vote (رأی) از جمله کلمات همریشه محسوب میشوند. پس، میتوان گفت در زبان انگلیسی هم چنین قاعدهای برقرار است و آنها نیز در معادلیابی صدا را برگزیدهاند. این قاعده، به همین منوال در زبانهایی مانند آلمانی (Abstimmung)، روسی (голос)، تاجیکی (овоз)، و یونانی (ψήφος) و عبری (להצביע) و حتی ترکی آذربایجانی (səs vermək) و کردی (deng) برقرار است و آنها نیز رأی را به صدا مرتبط کردهاند. البته بهنظر میرسد زبانهایی که زایایی کافی برای ابداع واژه جدید نداشتند، به همان کلمه (vote) از زبان انگلیسی بسنده کردهاند.
بکارگیری کلمه «رأی» را شاید بتوان در تفاوت مبنایی دیدن و گفتن جستوجو کرد. دیدن و حواسی مانند شنیدن و بوئیدن در زمره انفعالهاست؛ یعنی انسان بیآنکه بخواهد، در معرض دادههایی قرار میگیرد. اما در مقابل، گفتن در عداد افعال است. به عبارت دیگر، میتوان دسته اول را passive و دسته دوم را active خواند. انتخابات اخیر شهرداریهای ترکیه و شکست همراهان اردوغان میتواند این تفکیک را بهدرستی نشان دهد. در ترکیه، بهرغم اینکه دموکراسی دوام و قوام کافی نیافته است و فرایندهای سیاسی کمابیش از اشخاص تأثیر میپذیرد، شاهد هستیم بهدلیل توازن قوا «صدا»ی مردم بهوضوح شنیده میشود، انتخابات معنا مییابد و نتیجهای خلاف میل و ابتکارات حزب حاکم پدید میآید. از این منظر، میتوان برگه رای آن کشور را اسکناس عرصه سیاست خواند؛ اسکناسی که به صدای مردم سنجاق شده است و چنانچه فاقد کارکرد شود و یا اساسا بهحساب نیاید، گویی به صدا درمیآید؛ صدایی که نمیتوان آن را خفه کرد. اما برخلاف ترکیه، رأی دادن در ایران هنوز بیانگر بهرسمیت شناخته شدن «صدا»ها نیست و حتی در جغرافیای اندیشهای برخی تفکرات، عملی نمایشی بهحساب میآید؛ ترجمه تکاملیافته یک انفعال یا حداکثر فکر کردن!
به این ترتیب میتوان گفت مشکل فرایند انتخابات ایران، بهرسمیتشناسی صداهاست و تا زمانی که این مسأله مرتفع نشود، تغییراتی ملموس پدید نخواهد آمد و جمهور، راهی جز نظاره کردن ندارند؛ بهقول معروف، ما هیچ، ما نگاه! اگر نقبی به گذشته بزنیم، میتوانیم بگوییم یکی از کارکردهای دوم خرداد تبدیل پسیویته به اکتیویته بود؛ فرایندی که بنا بود معنابخشی به رأیگیری و رأیدهی را بهدنبال داشته باشد. من پس از دوم خرداد در مقالهای متذکر شدم، رأی بیست میلیونی خاتمی در برابر رقیب، که نماینده حاکمیت بود، فاقد قدرت پیشبرنده است. زیرا جوان تغییرخواه دوم خردادی رأی خود را به صندوق انداخت و به خانه رفت اما جوان بسیجشده از سوی حاکمیت، رأی خود را به صندوق انداخت و به مقرش برگشت! چنانکه پس از پیروزی خاتمی و تبریک کاندیدای رقیب شاهد بودیم جشن پیروزی دومخردادیها بهدست موتورسواران حاضر در صحنه منتفی شد.
همچنین باید در ذهن داشت، مطابق الگوی دموکراسیهای رایج، عمل رأی دادن، اقدامی در لحظه و پایانپذیر نیست؛ روزی مشروعیت میزاید و دیگر روز مشروعیت میستاند. زیرا شهروند بهواسطه هزینه کردن اسکناساش در بازار سیاست و فرایند مشارکت سیاسی محق است پیوسته حقوق و خواستهای خود را از کسبه آن بازار مطالبه کند. اما هنوز عدهای قائل به چنین حقی نیستند و حق انتخاب کردن را تفضّل از ناحیه دولت به مردم میدانند که اگر مردم استحقاق داشتند، به آنها تعلق میگیرد و اگر نداشتند، از آنها سلب میشود و این مستحق بودن را خود دولت تشخیص میدهد! بلاتشبیه، دولت مانند خدا فرض میشود که هر چیزی را به انسان داده بلااستحقاق بوده است و هر چه اعطا کرده از روی کرم و جود بوده و ما انسانها در مقابل خدا حجتی نداریم که بگوییم چرا این را داده و آن را نداده است؛ صاحبان این تفکر چون دولت را جای خدا مینشانند، همان نگاه را به دولت دارند و حتی نفس کشیدن را تفضّلی از جانب دولت میدانند چه رسد به رأی دادن و کاندیدا شدن. در حالی که دولت اساسا مصنوع دست شهروند است و خادم او به حساب میآید. فیالواقع مردمی که پای صندوق رأی میروند، اولا پذیرفتهاند صندوق فیالنفسه مشروعیت دارد؛ یعنی دولتی که این صندوق و سیستم رایگیری را برپا کرده، مشروع است و بعد از تحقق این شرط است که به کاندیدای مورد نظر خود رأی میدهند؛ پس طبعا چنانچه مشروعیت خدشهدار شود، رأی و صندوق رأی و انتخاب کاندیدا بیمعناست.
در چنین وضعیتی دولت با مشکلی اساسی مواجه میشود؛ او میخواهد سیستم ریاستی یا پارلمانی باقی بماند، پس نیاز به رأی دارد. وانگهی چون رأی بیصدا و از درون تهی شده است، دچار تناقض شده و مجبور است، با لطایفالحیل بیعت را بهجای رأی بنشاند. در حالی که واقف هستیم «بیعت» مربوط به نظام ماقبل مدرن است و دولتها، در لوئیجرگهها سران طوایف را گردهم میآوردند و از آنها بیعت میگرفتند و رئیس عشیره هم نماینده همه محسوب میشد. البته نمونه پیشرفتهتر را سزار روم انجام میداد که به آن «همهپرسی سزاری» (cesarean plebiscite) گفته میشود؛ رویهای که مصوبات و انتصابات با هورا و کف و سوت به بار مینشست؛ البته این رویه بهمرور در فرهنگهای مختلف بهطرقی دیگر از جمله قیام و قعود و برخی اذکار و عبارات بومیسازی شد.
اکنون نمیتوان تغییر کلمه «رأی» را به انتظار نشست زیرا اساسا تغییری پدید نمیآورد. از این رو، باید به رأی محتوا بخشید و آن را به صدا تبدیل کرد. رویهای که ذیل آن، نگاه به نظارت تبدیل میشود و سپس سازمان پیدا میکند و این نظارت سازمانیافته، از ابتدا تا انتهای پروسه انتخابات جاری و ساری و با سیستمهای مدرن پشتیبانی میشود. هر چند عملی تا این حد بدیهی و عقلایی، یک دهه قبل خلاف قانون جلوه داده شد و بانیان ستاد صیانت از آرای آقایان موسوی و کروبی به میز محاکمه کشانده شدند.