کانال تلگرام راهبرد
اهمیت راهبردی «اینستکس» چیست و چه ارتباطی با سیاست داخلی کشور دارد؟
پس از چندماه کشمکش در روابط ایران و اروپا که برجام را در یکقدمی پرتگاه مرگ قرار داده بود؛ امروز طرف اروپایی از اجراییشدن کانال تجاری همکاری با ایران (INSTEX) خبر داده است.
قرار است این کانال، نقطهای برای حفظ تماس اقتصاد ایران با جهان خارج باشد. البته، نباید انتظار چندانی از آن داشت. آنهم در شرایطی که آمریکا تلاش دارد همه روزنهها را برای گردش مالی ایران ببندد و صادرات نفت و واردات ارز را به امری محال تبدیل کند.
از برخی سفرای ایران در اروپا شنیده میشود آمریکا عملا در همه سفارتخانههای خود، بخش های امنیتی را برای نظارت بر فعالیتهای اقتصادی ایران در هر کشور فعال کرده است؛ به گونهای که حتی کوچکترین تراکنشهای مالی را زیر نظر گرفتهاند.
درعینحال، اروپاییها هم فعالیت کانال تجاری را صرفا در حوزههایی که تحت تحریم مستقیم آمریکا قرار ندارد؛ تضمین کردهاند. همه اینها یعنی اینکه در بهترین حالت، INSTEX تنها میتواند مایحتاج ضروری و کالاهای اساسی را برای مردم ایران تضمین کند.
اما این روزنه گشودهشده در سیاستخارجی، چه نسبتی با سیاستداخلی و مناسبات درونی ایران دارد؟
در شرایطی که مخالفان سیاست تنشزدایی در داخل، همه تبلیغات خود را در جهت مقابله با خروج ایران از لیست سیاه FATF متمرکز کردهاند و نفی و لعن و تمسخر برجام از تریبونهای مختلف مخالفان دولت به گوش میرسد؛ دولت روحانی و حامیان آن، به باز نگاه داشتن راه تنفسی کشور امید بستهاند.
دولت روحانی که در ضعیفترین شرایط خود پس از استقرار در سال ۱۳۹۲ قرار دارد؛ با پیگیری اجراییشدن INSTEX و تلاش برای تصویب لوایح چهارگانه FATF نشان داده که همچنان هدف اصلی شکلگیری خود را فراموش نکرده است.
در واقع، راهبردی که با برجام آغاز شد؛ علیرغم همه فشارهای مخالفان داخلی و خارجی آن و نیز ضعف کارکردی و لکنت گفتاری دولت، همچنان تداوم یافته و همچنان تنها نقطهاتصال و ائتلاف دولت با بدنه حامی آن محسوب میشود.
چنین است که شکاف «برجامیون/ نابرجامیون»، همچنان مهمترین شکاف در میان نیروهای حاضر در ساخت قدرت و نیز مبنای تعریف نیروهای سیاسی در فضای کنونی ایران است.
بر مبنای این شکاف واقعی است که همچنان نرمالیزاسیون (عادیسازی) کشور و خروج از شرایط استثنایی، مجال طرح دارد و میتواند حمایت و همراهی اصلاحطلبان از دولت را قابلتوجیه کند.
با این حال، عملکرد ضعیف، غیرکارشناسی و گفتارهای شبه پوپولیستی که از سوی شخص رییسجمهور و حلقه اصلی یاران او گاهوبیگاه مطرح میشود؛ بر این حمایت حداقلی تاثیر منفی دارد.
زیر سوال بردن توصیههای کارشناسان اقتصادی مدافع بازار آزاد از سوی دولت و ادامه سیاستهای حمایتی عام و غیرهدفمند در حوزههایی چون پرداخت یارانههای انرژی و کالاهای اساسی، مهمترین ضعف راهبردی امروز دولت روحانی است که با عملکرد پوپولیستی مجلس و بویژه فراکسیونهای قومیتی و سهمخواه، تشدید میشود.
به عبارت دیگر، دولت روحانی که از ابتدا فاقد استراتژی مشخص برای اصلاحات ساختاری در داخل بوده است؛ با این روند، بیش از پیش دستاورد و کارویژه راهبردی- تاریخی خود در حوزه سیاست خارجی را هم به چالش میکشد.
چراکه از یک سو، با تحمل فشارهای بسیار داخلی و خارجی اندک روزنههایی برای باز نگاه داشتن کانال روابط اقتصادی ایران با جهان و جذب منابع حداقلی را شکل میدهد و از سوی دیگر، این منابع را در داخل هزینه مصارف جاری و پرداخت یارانهها میکند.
هزینهها و یارانههایی که عملا به اتلاف منابع منجر میشود و دهکهای بالا و برخوردار بسیار بیش از دهکهای پایین و نیازمند از آنها بهره میبرند.
شرایط سخت و دشوار ناشی از تحریم، فرصت مناسبی برای دولت روحانی است که این چرخه معیوب هدررفت منابع را تغییر دهد.
این کاری بود که محمود احمدینژاد علیرغم همه نقدهایی که به او وارد است، در مقطع بحرانی سالهای ۹۰ و ۹۱ به شکلی ناقص در قالب هدفمندسازی یارانهها در جهت آن کوشید.
حال، دولت روحانی فرصت دارد که از شرایط دشوار تحریم برای تضعیف پوپولیسم در داخل و خارج استفاده کند.
پوپولیسم در خارج، همان گفتمان تنشزایانهای است که راه مقابله با تحریم نفت را تهدید به بستن تنگه هرمز (و حتی ادعای «بستن همه تنگهها») میدانست و امثال حسین شریعتمداری و کیهان منادی و مبلغ آن هستند و متاسفانه روحانی هم در مقطعی (شاید به شکل تاکتیکی) با آن همراه شد.
حال اما در عمل، سیاست خارجی ایران به جای «بستن تنگهها»، سراغ «گشودن کانالها» رفته است که INSTEX و FATF مهمترین مصادیق آن هستند.
این رویکرد واقعگرایانه در سیاست خارجی ایران، نشان از آن دارد که نظام برآمده از انقلاب در چهل سالگی خود علیرغم همه دوگانگیها در سیاست خارجی خود، نهایتا گرایشی جدی به سوی عادیسازی و تنشزدایی را از خود به نمایش میگذارد.
گرایشی که باید از حالت «یکی از دو گرایش» به «گرایش مسلط و رسمی» تبدیل شود و به جهان نشان دهد آنچه در برجام رخ داد، نه یک تاکتیک موقت که یک استراتژی مستمر بوده و هست.
همزمان، در داخل نیز دولت روحانی باید اقدامات جدی در حوزههای سیاست داخلی و بویژه اقتصادی از خود بروز دهد تا هم از شدت نارضایتی بدنه اجتماعی بکاهد و هم اعتماد حامیان سیاسی خود را دیگربار بازیابد.
»تنشزدایی در خارج بدون توسعهگرایی در داخل»، جز بسترسازی برای افزایش نارضایتیها و ریزش بیش از پیش پایگاه اجتماعی میانهروها و انداختن فرش قرمز پیش پای پوپولیستها و اقتدارگرایان حاصلی در بر نخواهد داشت و دولت عملا به نهادی خدماتی و سوخترسان به این جریانها و نهادها فرو خواهد کاست.
عملکرد دولت روحانی در شرایط امروز، نهتنها آینده سیاسی رییسجمهور و حامیان او را رقم خواهد زد که سرنوشت نهاد دولت و تصمیم ملت در قبال آن را شکل خواهد داد.
به این دوگانگی در سیاست داخلی و خارجی باید پایان داد و در هر دو میدان، مسیر عادیسازی و واقعگرایی را با قدرت و صراحت در پیش گرفت...