جامعه نو / شورایسردبیری
ایران بزودی با تحولاتی روبرو خواهد شد که به مثابه قاضی، بین میل حکومت و گرایشجامعه قرار میگیرند و تکلیف حکومت و مردم را مشخص میکنند: یا اکثریت جامعه را به تداوم هزینه دادن در راه امیال حکومت مجبور میکند، و یا حکومت را دچار موقعیتی میسازد که به خاطر عدم مقبولیت سیاستهایش، رویه خود را به ناچار تغییر دهد. تفاوت عمیق هر یک از این دو احتمال را بودونبود یک عنصر پدید میآورد: قدرت اقناع!
حتی نگاهی غیرمحاسبهای به مواضع و سخنرانیهای مقامات درجه اول حکومت نشان میدهد مضمون آشکار و ماهیت پنهان آنها اقناع جامعه درباره رویه حکمرانی و سیاست خارجی و آثار داخلی آن است. حکومت یا تلاش دارد اثبات کند که هیچ راه شرافتمندانه و بیضرری جز آنچه بدان میرود وجود ندارد، و یا زور میزند مردم را قانع کند فشار اقتصادی وارده بر گرده آنها حاصل عواملی غیر از سیاستهای حکومت است. عدهای نیزحقوقهای کلان میگیرند تا این خواست حکومت را به افکار عمومی تبدیل کنند. بیشترین منع در زمینه نقد سیاستهای حکومت نیز در همین زمینه است: بحث در موضوع متوقف نیست، اما نقد رای حکومت موقوف است. موقوف است، زیرا تلاش آن برای اقناع جامعه را بیتاثیر میکند.
اما کار حکومت روزبهروز سختتر و اقناع جامعه ناممکنتر میشود. علت آن به سادگی کمقوتی دلایل ریز و درشت حکومت است: لزوم دفاع از مظلومان جهان، حمایت از مسلمانان، مقابله با ستمگران و نظایر آنها، که در عمل به اقداماتی غیرقابل توجیه ترجمه میشوند. درگیر شدن در کشمکشهای نقاطی دور از ایران، هزینه کردن درآمدهای ملی در مسیرهایی مغایر منافع ملی، و البته انبار کردن انواع خطرها و ریسکهایی پرهزینه که آینده را مبهم و هراسآور میسازند.
این هزینهها را معمولا به آشکاری و روشنی نمیتوان در دامان جامعه گذاشت. جامعه باید قانع شود خطراتی را در خارج از مرزها تهدیدش میکند که خوفناک هستند و کشور را بر باد میدهند، ناموسش در خطر است، باورهای دینیاش در معرض نابودی قرار گرفته، و حکومت از یکسو درحال جنگ با این خطرها و از سوی دیگر مشغول تقویت قوای علمی کشور، تمدنسازی، توسعه اقتصادی و رسیدن به مقام اول در انواع زمینههاست. به این ترتیب، زبان حکومت از رئوس تصمیمساز آن تا پاییندستیهای تبلیغاتچی، زبان اقناع است: باوراندن وعدههای بیپایه به جامعه برای بستن آن به ارابهای که اگر هم صادقانه عازم بهشت است، سرانجام از برهوت فروپاشی سر در میاورد.
سالها پیش قدرت اقناع حکومت کم نبود اما اکنون به انتها رسیده است و تلاشهای اقناعی به ضد خود بدل شدهاند. امروز باوراندن اینکه حتی اگر صد مقام حکومتی فاسد دیدید اعتماد خود را به حکو مت از دست ندهید ممکن نیست. اینکه رقابتها و دعوای داخل حکومتی بر سر بهاصطلاح اسلام ناب محمدی است کسی را قانع نمیکند و اینکه دنیا فقط مشغول نقشهکشی برای تخریب فرهنگ مورد ادعای حکومت ایران است حرف بیربطی به شمار میآید. این نقطهای است که حکومت در سرازیری دروغهای آشکار مثل داشتن سلاحهای سری و ناشناخته میافتد و دست آخر در پشت تریبون به تهدید مردم به از خارج وارد کردن لاتها و همخوهای داعش برای دفاع از انقلاب در صورت قانع نشدن مردم به ادامه دفاع از انقلاب اسلامی میافتد. این، پایان دوران کسب همراهی از طریق اقناع است.
در چنین موقعیتی، تنها راه محتمل حکومت برای بازگشت به یک رابطه اقناعی تغییر بنیادین رفتار آن است. غالب حکومتهایی که چارچوب رفتاری معقول و محافظهکارانه ندارند، در چنین مرحلهای به فاز تحمیل پا میگذارند. تهدید آوردن سرکوبگر از عراق و افغانستان و پاکستان نشانهای از آشکاری ورود به این مرحله است.
اما بدیل یک رابطه اقناعی از کارافتاده و مبتنی بر تحمیق، تهدید و تحمیل نیست. تغییر رفتار است. حکومت ایران میداند گفتارش از مرحله ارائه استدلالهای قانعکننده به لفاظیهایی کاملا ایدئولوژیک با هدف تحمیق و ایجاد امیدهای واهی انجامیده و تداوم حفظ موقعیت فعلی در عرصه داخلی و خارجی صرفا مبتنی بر تعلیق زمان و از این ستون به آن ستون شدن است، زیرا پاسخ اندیشیده و در چارچوب یک استراتژی واقعبینانه در کف خود ندارد. اصرار بر اینکه آنچه میگویم حق و درست و نظر همه شماست، سپردن بنیان حکومت به سیل قدرتمند شک و حداقلی از تفکر نزد مخاطبان است. حکومت باید رفتار خود را عوض کند تا حرفهایش قابل پذیرش شود. این را باید وصیت و نصیحت خیرخواهانه به حکومت تلقی کرد.
بنیان تغییری که به حکومت پیشنهاد میکنیم، بازگشت رویه حکومت به طرق حکومتگری خردمندانه بر مردمان، و قواعد تعامل با اجانب است. حکومت حتیاگر علاقمند است پوسته ایدئولوژی ذهنی خود را حفظ کند (هرچند قرائن میگوید این پوسته ترکهای اساسی برداشته) باید محتوای درونی را با واقعیات بیرونی تنظیم کند. این تنها راه صواب است!