ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 01.06.2019, 20:19
«نه گفتن» به اصلاح‌طلبان

احمد غلامی / سردبیر شرق

وقت آن رسیده برخی از چهره‌های اصلاح‌طلب به اصلاح‌طلبان دیگر «نه» بگویند. حتی اگر این نه ‌گفتن به بهای شکست سنگین آنان در انتخابات مجلس و به‌تبع آن انتخابات ریاست‌جمهوری تمام شود. چهره‌محوری، یکی از ویژگی‌های بارز این جریان سیاسی است که می‌تواند با این چهره‌ها خودش را از انسداد سیاسی خلاص کند. تجربه هشت‌ساله دولت روحانی نشان داد «آری گفتن» به هر وضعیتی هزینه سنگینی دارد.

در رمان کوتاه «ترجیح می‌‌دهم که نه»، نوشته هرمان ملویل، با پیشکاری مواجهیم که به نحوی تلاش می‌کند در وضعیت موجود ادغام نشود؛ پیشکاری که دست بر قضا برای تسهیل کارها باید مطیع باشد و آری‌گو. نقطه ظریف رمان در این است که این نه گفتن به‌معنای انفعال و عافیت‌طلبی نیست؛ بلکه عدم مشارکت در وضعیت‌هایی است که به محدودیت بیشتر می‌انجامد.

آری گفتن به تلاش‌های بی‌ثمر به بهانه تظاهر به بودن مثل همهمه‌ای در زیر بازارچه طاق ضربی است که چیزی از آن قابل شنیدن نیست و گاه به‌منزله پرحرفی مردم کوچه و بازاری است که بیش از آنکه گوش شنیدن داشته باشند، زبانی برای گفتن‌اند.

برخی از جریان‌های سیاسی ایران از همان روزهای آغازین انقلاب اسلامی تلاش کردند تعارضات را در جامعه از بین ببرند؛ خواه این تعارضات مدنی باشد و خواه سیاسی. آنان برای کامیابی در خنثی‌سازی تعارضات، از «تعارض» سود جستند؛ یا به عبارتی تعارض علیه تعارض. با تقسیم‌بندی کلی جامعه به ما و دیگران برای مدتی نه‌چندان کوتاه به یکسان‌سازی توده‌ها برآمدند. یکسان‌سازی توده‌ها در قالبی خاص، ایده‌ای است که صرفا در وضعیت‌های استثنائی به کار گرفته می‌شود و از‌این‌رو بود که این جریان‌های سیاسی سعی می‌کردند همواره کشور را در وضعیتی خاص قرار دهند. به‌کار‌بردن بیش‌ازحد این ایده، وضعیت استثنائی را فرسوده و از کارایی انداخته است.

اینک ما با ناکامی این ایده روبه‌روییم؛ ایده‌ای که حتی در وضعیت استثنائی کنونی نیز کارایی ندارد و بی‌دلیل نیست که سروکله این جریان سیاسی به‌ندرت در صحنه سیاست پیدا می‌شود و هر عملی انجام می‌دهند، بیشتر در خفا و پشت پرده است. آنان تلاش کردند «تعارض» را که سرمنشأ قدرت و سیاست است و نتیجه‌اش دموکراسی، کم‌رنگ کنند. دولت‌ها و جناح‌های اصلاح‌طلب و مردم نیز با خوکردن به واژه مصلحت در این زمینه هم‌داستان بوده‌اند.

آنان می‌گویند: مصلحت دولت ایجاب می‌کند که... مصلحت اصلاح‌طلبان ایجاب می‌کند که... و این مصلحت‌اندیشی، توده‌ای را به بار آورد که در شرایط کنونی حاضر به مشارکت در بزنگاه‌های سیاسی نیستند. مصلحت دولت بر پیش‌فرض گریز از بحران استوار است، حال آنکه بحران متضاد قدرت نیست؛ بحران یکی از تجلیات قدرت است. بحران نقطه تعیین‌کننده‌ای در جریان پیشرفت یک بیماری است؛ نشان می‌دهد که بیمار رو به التیام است یا به‌سوی بدترشدن گام برمی‌دارد. مصلحت‌اندیشی در دولت، در احزاب، چاره‌اندیشی برای ادامه بقا است. بقایی که باید بر توده‌های مردم استوار باشد نه چیز دیگری.

به تعبیر ماکیاولی بحرانی که مردم را رودرروی دولت و احزاب قرار می‌دهد، معرف استثنائی بر قاعده، یا وجود آسیب و بیماری در حیات سیاسی نیست. بحران و قدرت در تضاد نیستند؛ در هم تنیده‌اند. اینک دولت، خاصه اصلاح‌طلبان در برابر این پرسش قرار دارند که در این برهه از تاریخ چه خواهند کرد. پرده‌ها کنار رفته و اصلاح‌طلبان واقعی پیش چشم مردم بیش از هر زمان دیگر قابل شناسایی‌اند. مصلحت را باید کنار گذاشت و شفافیت را برگزید.

شفافیت و شجاعتِ کناره‌گیری از کسانی که به هر دلیلی مانند ناکارآمدی، سوءاستفاده از قدرت و پشت‌پا زدن به اصول اصلاح‌طلبان و اخلاق سیاسی این‌گونه شرایط را نامساعد کرده‌اند. اگر تا دیروز حضور در قدرت راه ناگزیر اصلاح‌طلبان در انتخابات بود، امروز حضور مشروط در قدرت الزامی است. البته ناگفته پیداست که این حضورِ مشروط بیش از آنکه مرجعی بیرون‌جریانی داشته باشد، مرجعی مشخص و درون‌جریانی دارد. فرافکنی همه مشکلات و ناکامی‌ها به عوامل بیرونی برخورد محافظه‌کارانه با خود است.

اصلاح‌طلبان بیش از آنکه منتقد تکنولوژی قدرت باشند، باید منتقد خود باشند؛ خودی که آنان را وامی‌دارد تا در هر شرایطی و با هر گزینه‌ای خود‌به‌خود در قدرت شرکت کنند و پس از شرکت، با علم بر ناکارآمدی برگزیدگانشان پای اشتباهات و خطاهای آنان بایستند.

اگر تا دیروز اصلاح‌طلبان به دلیل حضور در قدرت همه داشته‌های سیاسی و سرمایه‌های اجتماعی خود را به میدان آوردند، امروز ناچار برای بقا و صیانت از اصلاح‌طلبی باید به بسیاری از اشخاص و موقعیت‌‌ها نه بگویند. نه گفتن یعنی ایستادن در یک جا و متعهد‌بودن به اصول؛ آن‌گونه که پیش‌ازاین هم مردان واقعی سیاست بر آن پایبند بودند. استواری و ثبات قدم رخ نخواهد داد مگر در شجاعت نه گفتن.