تصمیم واشنگتن به متوقف کردن معافیتهای اعطا شده به هشت کشور خریدار نفت ایران، که دوشنبه بیست و دوم آوریل رسما اعلام شد، به گونههایی مستقیم و غیر مستقیم مرتبط با دگرگونیهای بزرگی است که طی چند سال گذشته در عرصه ژئوپولیتیک انرژی روی داده و به ویژه روابط تازهای را میان بازیگران اصلی بازار جهانی نفت به وجود آورده است. وزنه این دگرگونیها، که بر دور پیشین تحریمهای ایالات متحده آمریکا علیه ایران نیز سنگینی میکرد، امروز با شدت بیشتری احساس میشود.
چگونه است که ایالات متحده آمریکا، در راستای دستیابی به هدف اصلی سیاستهای تنبیهی خود علیه ایران، پیشروی عملی به سوی حذف کامل صادرات نفتی این کشور را آغاز کرده، بدون آنکه تنش در بازار جهانی نفت شدت بگیرد و بهای «طلای سیاه» سر به آسمان بکشد؟ در واقع بر خلاف بعضی پیشبینیها، در فاصله دوشنبه ۲۲ آوریل (اعلام تصمیم آمریکا مبنی بر لغو معافیت خریداران نفت ایران) تا جمعه ۲۶ آوریل، بهای نفت برنت دریای شمال نه تنها بالا نرفت، بلکه نزدیک به سه دلار نیز کاهش یافت. این کاهش از این لحاظ بیشتر جلب توجه میکند که صادرات دو کشور مهم نفتخیز دیگر، ونزوئلا و لیبی، به خاطر در گیر بودن آنها با تنشهای داخلی و نیز تحریم (در مورد کشور اول)، به گونهای چشمگیر سقوط کرده است.
چه اتفاقی روی داده که دشواریهای شدید سه قدرت نفتی در عرضه این کالای استراتژیک با خونسردی بازارهای جهانی روبرو شده، حال آنکه در گذشتهای نه چندان دور رویدادهایی بسیار کم اهمیت تر میتوانستند شمار زیادی از اقتصادهای ملی و حتی کل نظام بینالمللی اقتصادی را به چالش بکشانند؟
پاسخ این پرسشها را، همانگونه که گفتیم، در تحولات بزرگی میتوان جستجو کرد که در صحنه شطرنج جهانی انرژی روی داده است. با تکیه بر این تحولات، واشنگتن با سهولت بسیار بیشتری میتواند از سلاح تحریم نفت در خدمت هدفهای استراتژیک خود و به ویژه اعمال فشار بر نظامهای سیاسی مخالف بهره گیری کند. از این دیدگاه میتوان بر سه تحول عمده تکیه کرد:
یک) انقلاب نفت «شیل» (غیر متعارف) در آمریکا: پیدایش و اوجگیری نفت «شیل»، که بر پایه تکنولوژی حفر چاههای افقی و «انحلال گرمایی» خردههای سنگ نفت به دست میآید، طی دو دهه گذشته آغاز فصلی تازه را در جغرافیای انرژی رقم زده است. پیش از آن همین تکنولوژی در راه دستیابی به «گاز شیل» به کار گرفته شده بود و با افزایش تولید آن ساخت کارخانههای تولید «گاز طبیعی مایع شده» در خلیج مکزیک با هدف صدور این کالا به سوی بازارهای آسیایی آغاز شد. از پایان سالهای ۲۰۰۰ میلادی تولید گاز و نفت غیر متعارف در آمریکا رو به افزایش گذاشت و به افسانه زوال منابع این دو محصول و به ویژه نفت، که اواخر قرن بیستم میلادی در ادبیات روابط بین المللی رواج و اعتبار فراوان داشت، پایان داد. با این همه تا پنج شش سال پیش شمار زیادی از ارزیابیها بر این استوار بود که تولید «نفت شیل» تنها در صورتی امکانپذیر است که بهای نفت در بازار جهانی بالای هر بشکه هفتاد تا هشتاد دلار نوسان کند. این فرضیه دیگر اعتباری ندارد و در حال حاضر، با پیشرفتهای تکنولوژیک، میدانهای نفت «شیل» حتی با نفت بشکهای چهل دلار میتوانند سودآور باشند و حتی در بعضی از میدانها، هزینه تولید هر بشکه نفت از بیست دلار بیشتر نیست.
برای درک این انقلاب بزرگ، بر دادههایی تکیه میکنیم که به تازگی از سوی «آژانس بین المللی انرژی» منتشر شده است. به گفته این منبع ایالات متحده آمریکا به تازگی، از لحاظ تولید نفت، روسیه و عربستان را پشت سر گذاشته است. تا حدود پنج سال دیگر، آمریکا برای بار اول در تاریخ، چهارده میلیون بشکه نفت خام در روز تولید خواهد کرد. همان قدرت در سال ۲۰۲۱ برای نخستین بار بعد از نیمه اول قرن بیستم به صادر کننده خالص نفت بدل خواهد شد، به این معنی که حجم صادرات نفتیاش از وارداتش بیشتر خواهد بود. تا پنج سال دیگر صادرات نفتی آمریکا به نه (۹) میلیون بشکه در روز خواهد رسید و کشتیهای غول پیکر این کالا را به چهار گوشه جهان حمل خواهند کرد.
با این چرخش تاریخی، ابعاد مهمی از روابط بین المللی در عرصههای تجاری و پولی دگرگون خواهد شد و از جمله کسری تراز بازرگانی آمریکا، که نقشی مهم در معادلات جهانی دارد، به گونهای چشمگیر کاهش خواهد یافت. یکی از پیآمدهای این تحول، پایان وابستگی آمریکا به قدرتهای نفتی به ویژه در خاور میانه است. در عوض رقیبان آمریکا به ویژه چین و اتحادیه اروپا همچنان به واردات عظیم نفت وابستهاند و این یکی از دلایل شکاف میان آنها با واشنگتن در ارزیابی روابط بین المللی است.
دو) پیدایش ظرفیتهای اضافی برای عرضه نفت: در نیمه دوم قرن بیستم و حتی تا نخستین سالهای دهه اول قرن بیست و یکم، تاکید بر کمیابی انرژی فسیل و به ویژه نفت در ادبیات اقتصادی و روابط بین المللی جایگاهی برجسته داشت و تردیدی نبود که با توجه به افزایش تقاضا و محدودتر شدن هر چه بیشتر عرضه، بهای «طلای سیاه» محکوم به اوجگیری است. در پی پیشرفتهای تکنولوژیک در عرصههای کاوش و استخراج نفت، حجم مخازن شناخته شده نفت به سرعت افزایش یافته و چشم انداز کمبود این کالا دورتر رفته است. امروز تنها مانع موجود در استفاده از این انرژیها، نقش بسیار منفی آنها در عرصههای زیستمحیطی است و این احتمال وجود دارد که در چند دهه آینده، با پیشرفت انرژیهای پاک، بخش نه چندان کمی از مخازن زغال و گاز و نفت برای همیشه در زیر زمین بمانند. به بیان دیگر نفت، بر خلاف آنچه پیش از این گفته میشد، آنقدرها هم کمیاب نیست.
طی سالهای گذشته کشورهای تازهای به جرگه تولید کنندگان نفت پیوستهاند که یکی از تازه ترین آنها کشور کوچک گویان در آمریکای جنوبی است. همچنین بعضی از تولید کنندگان قدیمی نفت از جمله برزیل، نروژ و عراق، از امکاناتی قابل ملاحظه برای افزایش تولید برخوردارند.
به جز ایالات متحده آمریکا که به برکت نفت «شیل» به قدرت اول نفتی جهان بدل شده، عراق در عرصه نفت متعارف از خود پویایی چشمگیری نشان داده است، آن هم به رغم اوضاع داخلی بی ثبات و به ویژه تسلط موقت اما فاجعه بار «داعش» بر بخشی از سرزمینش. این کشور که در اواخر زمامداری صدام حسین و چند سال بعد از سرنگونی او به یک تولید کننده حاشیهای نفت بدل شده بود، در حال حاضر با ۴.۶ میلیون بشکه در روز خود را تا جایگاه پنجمین تولید کننده نفت جهان و دومین تولید کننده درون «اوپک» بالا کشیده است. اگر سرمایه گذاریها در صنعت نفت عراق به روال کنونی ادامه یابد و این کشور با بحرانهای شدید داخلی روبرو نشود، تولید نفت آن به پیش بینی آژانس بین المللی انرژی تا حدود ده سال دیگر به شش میلیون بشکه در روز خواهد رسید و سومین صادر کننده «طلای سیاه» در جهان خواهد بود.
اوجگیری عراق در صحنه نفتی جهان تهدیدی است برای ایران که ظرفیت تولیدیاش در حال حاضر از ۳.۸ میلیون بشکه نفت در روز بیشتر نیست و تولید واقعیاش نیز زیر فشار تحریم به حدود ۲.۶ میلیون بشکه تنزل یافته است. در پی تصمیم اخیر واشنگتن به متوقف کردن معافیتهای اعطا شده به هشت کشور خریدار نفت ایران، مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا از عربستان سعودی و امارات متحده عربی به عنوان دو کشوری نام برد که میتوانند جای خالی ایران را در بازار جهانی نفت پر کنند. به نظر میرسد که او عمدا یا سهوا از عراق نامی نبرد، حال آنکه این کشور طی چند سال گذشته بخشی از بازارهای نفتی ایران را تصاحب کرده و به نظر میرسد که این بار نیز آماده گرفتن بخشی از سهم ایران در بازارهای آسیایی است.
سه) تغییر ماهیت «اوپک»: سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک)، که در سال ۱۹۶۰ متولد شد و در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی به اوج اقتدار رسید، دیگر آن نهاد نیرومندی نیست که قرار بود از راه ایجاد تفاهم و همکاری میان اعضای خود بر بازار جهانی نفت تاثیر بگذارد و از قیمت «طلای سیاه» دفاع کند.
البته مقر «اوپک» در وین همچنان برپاست، اساسنامه سازمان کماکان اجرا میشود، نشستها برگزار میشوند و در مواردی سقف تولید برای تاثیرگذاری بر بازار بالا و پایین میرود. ولی در مجموع از سازمان قدر قدرت قرن بیستم چیز زیادی بر جای نمانده، دستکم به این دلیل که از صد میلیون بشکه نفتی که هر روز در جهان مصرف میشود، چهارده کشور عضو «اوپک» تنها سی میلیون بشکه آن را تولید میکنند. تصادفی نیست که این سازمان به تازگی برای تاثیر گذاری بر بازار جهانی نفت به ده کشور غیر عضو «اوپک» به رهبری روسیه متوسل میشود. به همین دلیل است که امروز از «اوپک پلاس» یا «اوپک گسترده»، مرکب از ۲۴ کشور صحبت میشود که به تدریج جای «اوپک» سنتی را میگیرد. تازه در راس «اوپک پلاس»، تصمیمهای عمده تنها بر پایه رایزنی میان ریاض و مسکو گرفته میشود و دیگر کشورها نقشی بسیار کمرنگ دارند.
با تبدیل ایالات متحده آمریکا به بزرگ ترین تولید کننده نفت جهان، و چشمانداز اوجگیری تولید این کشور تا سطح نوزده میلیون بشکه در روز طی سالهای آینده، حاشیه مانور «اوپک» به شدت کاهش یافته است. تازه این خطر هم وجود دارد که این سازمان به عنوان یک موجودیت مغایر با قوانین ضد تراست آمریکا، از سوی دستگاه قضایی این کشور غیر قانونی اعلام شود. حتی اگر این خطر فعلا بسیار ناچیز باشد، تردیدی نیست که میتواند به عنوان یک ابزار فشار از سوی واشنگتن علیه «اوپک» و یا، بهتر بگوییم، علیه عربستان سعودی مورد استفاده قرار بگیرد.
طنز یا تراژدی روزگار در آنجا است که ایالات متحده آمریکا رسما از دو عضو «اوپک» (عربستان و امارات) به عنوان کشورهایی نام میبرد که حاضر شدهاند از تحریم نفتی علیه یک عضو سوم سازمان (ایران) پشتیبانی کرده و جای خالی نفت این کشور را در بازار پر کنند.
بدون تحولاتی که به آنها اشاره رفت، ایالات متحده آمریکا نمیتوانست در تحریم نفتی ایران از دامنه مانوری چنین گسترده برخوردار باشد.