ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 17.03.2019, 18:33
به یُمنِ نوروز

مرتضی مردیها

سالی که در روزهای پایانی آن هستیم، به دلایلی که همه می‌دانند، تنگنای بیش‌تری بر معیشت مردم تحمیل کرد. ضرب‌المثلی محلی می‌گوید چه باران بیاید و چه برف، فشار و فروپاشی نصیب کلوخ است؛ که اشاره‌ای است به آسیب‌پذیری بیش‌ترِ بینوایان و آنان‌ که از سازوبرگ زندگی بهره‌ای کمتر دارند، در هنگامۀ مشکلات و مصائب. باوجود‌این، آنچه پیش آمد فقط لایه‌های پایین‌دست را در چنبره خود نفشرد. نه‌فقط به این سبب که بخش مهمی از لایه‌های میانی و بالا هم چون رونق کسب و کارشان افت کرد از آنچه پیش آمد ملول شدند، بلکه چون فارغ از تنگی معیشت و افول کاروبار، این وضعیت زرد یا قرمز، با افزودن ملالت‌های ملی و مبهم‌تر کردن افق آرزوهای فرهنگی و تمدنی، کام همه، ازجمله کامکاران را هم، تلخ کرد.

حال با همه این اوصاف ما را چه می‌باید؟ این‌که زانوی غم در بغل گیریم و خونابۀ حسرت خوریم؟ اگر چنین کنیم بازی را به زمانه باخته‌ایم. این خطای رایجی است که گمان بریم برای نشان دادن این‌که مخالف بدی‌ها هستیم، باید از صبح تا شام هوشیارانه در رصد باشیم، و انگشت در خلل‌ها بگذاریم و دژم باشیم و عرض اعتراض کنیم، و درِ شادی را ببندیم مبادا دچار عذاب وجدان شویم.

سهم آدمی از نشاط محدود است، و سهم‌ ما در این زمانه محدودتر. اقتضای این آن نیست که ته‌ماندۀ این سفره را هم درهم‌ پیچیم و همه را یک‌جا به حریف وانهیم. ازقضا چون‌که زمانه بر مراد نیست و کامکاری‌ِ انبوه نصیب نمی‌کند، بهتر است بر خرده‌شادی‌ها بیش مواظبت کنیم. به باور من، نوروز را برای همین تدبیر کرده‌اند. تا در میانۀ ساعت‌های دروس سخت تاریخ، اعلامِ زنگ تفریح کنیم. حتی اگر انگیزه‌ها و اسباب طرب چنان که باید مهیا نیست، باری، کامشادی را تمرین و تظاهر کنیم. شادی جز احساسِ شادی و اظهار آن نیست، از هیچ‌یک از این دو شرم نکنیم. به‌ویژه از دومی، که اظهار شادمانی ایجاد شادمانیِ بیش‌تر است.

برخی بر این طعنه می‌زنند که برای ماهی مملکت در کما رفت! اگر اخبار این است که هست، لابد یک‌ماه تعطیل یعنی اندکی خلاف کمتر. از چه می‌هراسیم؟ وانگهی، ما برای کار به این دنیا نیامده‌ایم. برای بهجت و سرور اینجاییم؛ تولید، توزیع و مصرف آن. کار و سیاست و مبارزه و اخلاق همه برای این، وجه ابزاری دارد. مقصد را نمی‌توان در پای ابزار فروکشت.

به یمن نوروز رخت خود را نو کنیم؛ با تبسم آشتی نماییم و او را به مجلس منحنی‌های درهم‌رفته قیافه‌های اخمو و قلب‌های غمگین میهمان کنیم. اگر زیان دیدیم باکی نیست، از فردای فروردین دوباره اخم و غم و اخبار و انتقاد و اعتراض را از نو در آغوش می‌فشاریم و رسالت خود بازمی‌گزاریم. اصلاً گمان بریم این فرجه‌ای است تا با توانی تمام‌تر دوباره به برشمردن علی‌الدوام سختی‌ها و سیاهی‌ها و فریاد دادخواهی و محاکمه بازآییم. تا آن زمان‌که چند روزی بیش نیست، روزۀ شادی و بی‌خیالی را بشکنیم و جشن نوروز را همچو عید فطر افطار کنیم. واگویۀ هزاربارۀ خرابی‌هایی که همه می‌دانیم و بازگفتش چیزی از آن نمی‌کاهد را نقل محافل عید نکنیم. اگر سرگرمی است، بدیل بهتری هست، و اگر تلقین حس مبارزه و مسئولیت است، کمی کافی است؛ به‌جای اینها فراغت کنیم و شادمانی.

کاستی البته فراوان است؛ ولی ما هم گاهی در میزان آن اغراق می‌کنیم. همین مقدار از اسباب طرب هم که، گاه به‌رغم‌ همت بزرگان، برای بیش‌ترینۀ مردم هست، هرچند به‌قدر کافی نیست اما به اندازۀ لازم هست. به گمان‌من، مادامی که صدای گلوله نیست و نانی بر سفره هست بهانه برای شادی هست. بیایید به‌رغم شرارت‌ها و نابخردی‌ها، با همین نواله مختصری که بر سفره‌های بسیط ما هست بساط کنیم، و شعلۀ فروخفته در خاکستر را دوباره به رقص آوریم.

به بهانۀ نوروز با امید و آرزو آشتی کنیم و از قناعت‌پیشگیِ طربناک حصاری در برابر کسری‌ها بسازیم. این‌که ما شایستۀ بیش از اینیم شکی نیست؛ این‌که بسا حق‌ها و سهم‌ها که به جور از مردم دریغ شده است شکی نیست؛ باری، نو شدن‌ نوروزی، به‌رغم همه اینها، نشان رندی و زیرکی است.

نیز از سهم شادی خود، هرقدر هم کم، حصه‌ای در دامن دیگران بگذاریم.‌ بهسازی و برخورداری را بالکل به احقاق سیاسی حقوق واننهیم. ممکن است دیر دست دهد. تا آن زمان، کمی از مشکل را با توزیع مهربانی و لذت جبران کنیم؛ به یُمنِ نوروز.


پی‌نوشت:
این‌متن را به روزنامۀ شرق سپرده بودم که امروز منتشر شد، ولی با تحریف و خیانت در امانت. برخی مدیران مطبوعاتی ما در غش در معامله چیزی از ..... کم ندارند.