ابوالفضل قدیانی، زندانیِ سیاسی پیش و پس از انقلاب، در دادگاهی که از حضور در آن سرباز زد و صلاحیت آن را به رسمیت نشناخت به سه سال زندان و مطالعه و رونویسی از سه کتاب محکوم شدهاست.
معلوم نیست صادرکننده این حکم، در زمانی که قدیانی در زندانهای پیش از انقلاب شکنجه میشده اصلاً پا به این جهان گذاشته بودهاست یا نه؛ اما به پشتوانهی قدرتی که پشت سر اوست، در لابهلای حکم خود، وارد بحث سیاسی و ازجمله تحلیل کم و کیف جنبش سبز شدهاست. سر تا پای حکم قدیانی، چیزی جز بیانیه سیاسی نیست، آنهم در مقامی که جهتگیری سیاسی، ابطالکننده بیطرفی قضاوتکننده و عدالت اوست.
حکم یادشده درست برخلاف قانون مادر، یعنی قانون اساسی، بدون حضور هیات منصفه صادر شدهاست و این موید نظر درست قدیانی مبنی بر فقدان صلاحیت این قبیل محکمههاست.
تقریرکننده این حکم آنجا که قدیانی را به رونویسی از سه کتاب محکوم کرده نیز بهوضوح نشان دادهاست که مخاطب خویش را بهدرستی نمیشناسد و از دانش و تجربه وسیع سیاسی و فرهنگی او بیاطلاع است.
ابوالفضل قدیانی در بیشتر عمر ۷۳ ساله خود درگیر مساله سیاسی بودهاست؛ با وجود این، او سیاستمداری از نوع مرسوم نیست. بیش از هرچیز انسانی ایمانی و مواضع سیاسی وی ناشی از تعهد اخلاقی و اعتقادی اوست، و همین به او شهامت میدهد که «حقیقت را در پای مصلحت قربانی نکند» و بیم زندان یا حتی فراتر از آن برایش بیمعنی باشد و این همه را به سخره گیرد، و عملاً و آنچنان که نشان دادهاست، سخنگوی راستین «جنبش جان به لب رسیدگان» و مظلومان باشد.
قدیانی عمده عمر سیاسی خود را همانند اغلب همنسلانش در جبهه سیاست انقلابی و رادیکال گذراندهاست و اتفاقاً نقدهای صریح و بدون پردهپوشی او نسبت به وضع موجود و از موضع آزادیخواهانه و رفع تبعیض و استیلا نشان میدهد که بسیاری از انقلابیان ۵۷ چه تصوری از آینده رژیم جایگزین داشتند.
مطالبه اساسی آن قیام و خیزش در بهمن۵۷ نفی هرگونه پیشواسالاری و تقدیسسیاسی بود و چه وعدههایی که از برابری مطلق حاکم و مردم داده نمیشد.
کجا گمانمیرفت که دارنده مقام سیاسی از آنچنان شانی برخوردار خواهد شد که نقد سیاسی وی به عنوان یک اتهام در قانون درج شود تا کسی جرات نکند از گل نازکتر به صاحبمنصبان از هر قوم و گروه بگوید یا بنویسد. کجا تصور میشد دفاع از جنبشی که سه میلیون نفر در دفاع از آن به خیابان آمدند و جان باختند و به حبس و حصر رفتند، اتهامی تلقی شود که چون به مذاق محکمه خوش نیامدهاست شایستهی مجازات باشد. کجا قرار بود یک انسان ۷۳ ساله پاک و دانشور را که عمرش در مبارزه با استبداد و در زندان و شکنجه گذشتهاست، به رونویسی از کتاب محکوم کنند تا پیشگامی و حرمت و شرافت مبارزه سیاسی اینگونه نادیده گرفته شود و کار به آنجا برسد که صدای نویسنده اصولگرای یکی از کتابها هم در اعتراض به چنین احکامی بلند شود.
اما همه میدانیم که کار در همینجا به پایان نخواهد رسید. ابوالفضل قدیانی شان و منزلتی بسی فراتر از این قبیل محکمهها و احکام آن دارد. ایمانِ او راهگشاست و میزانی است برای ما که بدانیم تلفیق سلاح و کسوت و ملغمه کاهنمنشی و دشنه شحنه و داروغه به رخکشیدن، چیزی بیش از احترام و حرمت دروغین و پوک درپی ندارد. قدیانی قلبش به نیروی همان تقوای ستیزی میتپد که خداوند به مومنانی همچون او آموختهاست: «واصبِر و ماصبرُک الّا بِالله و لا تحزَن علیهم و لا تَکُ فی ضَیقً ممّا یمکرون؛ انّاللهَ مع الّذیناتّقوا والّذین هم محسنون.»