رویایی میان آمریکا و ایران، مدتها است که، در عراق، سوریه، لبنان، یمن، و...، در جریان است. و علائم و شواهد، حکایتِ از آن دارد که، امکان رویارویی مستقیم نظامی بین ایران و آمریکا در حال افزایش است. سرعت تحول مربوط به محاصرهی اقتصادی، و تهدیدات نظامی ایران، به حدی است که، چین و روسیه هم قادر به ممانعت از اجرای طرح حملهی نظامی به ایران نخواهند بود.
اروپا، با اطلاع از طرحی که برای ایران آماده میشود، در تلاش است که، آخرین کوششهای خود را، برای جلوگیری از جنگ، انجام دهد. اما این تلاشها، در صورتی میتواند مفید واقع شود، که حاکمیت به نقطهی غیر قابل بازگشت خویش نرسیده باشد. آیا حاکمیت ایران، که در ورشکستگی کامل اقتصادی و ابر بحران های اجتماعی، آن هم با هفت میلیون بیکار، و چهل میلیون زیر فقیر مطلق، قرار دارد، و درآستانه ورود جنبش گرسنکان به خیابان هاست، جایی هم برای مقاومت دارد؟ یاعقبنشینی؟!
کنار هم گذاشتن این اخبار، نشان میدهد که، سناریوی برخورد نظامی آمریکا و اسرائیل و عربستان با جمهوری اسلامی، گام به گام دارد به پیش میرود. بی توجهی رئیس جمهور آمریکا به گزارشهای نهادهای اطلاعاتی و امنیتی در مورد ایران، نشان میدهد که، اهداف درازمدت آمریکا در خاورمیانه، موضوعی گذرا و مقطعی نیست. آمریکا میخواهد منافع حداکثری را در خاورمیانه ببرد، و کلید این پیروزی را، در کنترل ایران، یعنی شاهرگ حیاتی منطقه، و در جایگزین ساختن این نظام، با یک حکومت طرفدارِ امریکا، میبیند. گویی جنگ برای آمریکا، اسرائیل، و ایران، دیگر یک انتخاب نیست، یک مسیرِ استراتژیکیِ اجباری است!
همه اخبار و نشانهها به این سمت میرود، و بهای سنگین این استراتژی، خللی در سیاست توسعهطلبی آمریکا و جمهوری اسلامی در خاورمیانه به وجود نیاورده است. اعزام نیروهای جدید به منطقه، بیانگر این است که، آمریکا مصمم است در این نبرد احتمالی پیروز شود. دولت اسرائیل برای کسب رضایت چین، روسیه، ژاپن، کره جنوبی، و فشار بر اروپا جهت سلب حمایت از ایران، مشغول است. و در ضمن، یک سازماندهی گسترده، برای ایجاد یک اتحاد منطقهای بیسابقه از کشورهای عرب خلیج فارس، آمریکا، و اسرائیل، علیه جمهوری اسلامی، در حال شکلگیری است.
آمریکا، با بهره گرفتن از تجارب تهاجم به عراق، افغانستان، لیبی، و یوگسلاوی سابق، برخورد با ایران را، به دقت برنامهریزی کرده است. آمریکا میداند که، برای موثر بودن، باید سریع و قاطع عمل کند، تا بتواند از همان روزهای اول، ایران را از حیث قدرت پاسخگوییِ نظامی، زمینگیر کند. مثلاً اگر ده هزار هدف در ایران مورد بمباران هوایی و تهاجم موشکی آمریکا قرار گیرد، ایران به دوره قاجار برمیگردد!... در چنین وضعی، اگر برخی از مراکز نظامی، و صنعتی اسرائیل هم، با حملهی متقابل ایران، ویران شود، و در قهوهخانههای کشورهای مسلمان، برای عملیات موفقیتآمیز ایران، هورا و کف و صوت هم بزنند، چه فایدهای برای مردم ایران دارد؟
در این میان، ایران و مردم آنند که باید بهای سنگین عظمتطلبی حاکمیت ایران در منطقه، و استراتژی مشترک آمریکا، اسرائیل، و اعراب، را بپردازند. انفعال مردم عراق در مقابل صدام، عراق را به وضعیت کنونی سوق داد، و با انفعال مردم ایران، و عدم تشکیل یک بلوک تاریخی و اتحاد فراگیر برای ارایهی یک راهبرد جایگزین ملی _ مردمی، آینده ی وخیمی را برای کشورمان رقم خواهد زد! باید به هوش باشیم، که احتمال جنگی خونین و ویرانگر در ایرانِ عزیزمان، هر روز قطعیتر به نظر میرسد.