سخنرانی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
Nov 27, 2018
در موارد بسیاری گفتن و نوشتن میتواند بهاصطلاح یک واجب کفایی تلقی شود؛ یعنی چیزی که واجب است مادامیکه کسی یا کسانی انجامش نداده باشند. وقتی کسی انجام داد از عهدهی الباقی ساقط است. با حجم گستردهی موارد تحلیل و انتقاد و توصیه که اینک، بهویژه در دنیای مجازی (یا سایبری)، هرروزه و هرلحظه تولید و توزیع میشود، با معیار واجب کفایی، کمتر چیزی برای گفتن و نوشتن باقی میماند.
بهرغم این، مخاطبان و مشتریان شاید بیش از هرچیز طالب اخبار و تحلیلهاییاند که مرزهای کفایت را هزارباره درنوردیدهاند. علت این است که این دست گفتهها کارکرد اطلاعرسانی و آگاهیبخشی و تنویر فکر و نظایر اینها ندارد و گویا قرار هم نیست داشته باشد. کارکردش مثل رادیاتور است؛ کمی خنک کردن جگر، تا گریپاج نکند. چیزی شبیه گوشدادن به آوازهای عشقی یا اشعار حماسی که کارکرد آن ایجاد حالتی عاطفی است نه انتقال دانش و آگاهی.
بدیاش این است که حالا اگر در این میانه، بنابر آن مثل قدیمی، کسی نخواهد خودش را بخاراند همه با انگشت به او اشاره میکنند و با مبالغی تمسخر میگویند: اینو نیگا؛ خودشو نمیخارونه!
اینها که گفتم از باب مقدمه بود. چیزی را میخواستم بگویم و خوف داشتم مخاطبان بگویند، یک طرف ۱۶ آذر است و شهادت آن سه آذر اهورایی، یک طرف حکومتی است که هم میخواهد ۱۶ آذر را نگه دارد چون ضدامریکایی بوده است و هم میترسد دانشجویان در این روزها دست از پا خطا کنند و ۱۸ تیر را به ۱۶ آذر بکشانند؛ یک طرف اقتصادی که با ورشکستگی بهتقصیر تورمی طاقتسوز را تحمیل کرده، و یک طرف دولتی که برای جبران افزایش سیصد_ چهارصددرصدی قیمت دلار وعدهی افزایش ۲۰ درصدی حقوقها را میدهد. و خلاصه بیکاری و بیماری مردم و بیعاری و ایلغاری مسئولان. آنوقت در چنین شرایطی کسی بیاید و از چیزی غیر از اینها یا علیه اینها بگوید حکمش چیست؟
حالا با این مقدمهای که گفتم کمی حفاظ امنیتی مقابل شور و شرار مخاطب معمول پیدا کردم و میتوانم با احتیاط دو کلمه هم راجع به موضوعی بیربط بگویم.
حضرات اساتید لطفا به این موارد اندکی بذل توجه عنایت فرمایید.
وقتی مقالهای یا کتابی یا پژوهشی را برای ارزیابی خدمت شما میفرستند منظور این نیست که شما آن را نقد کنید، قرار نیست مخالفت یا موافقت شما با مفاد آن معیار رد و قبول باشد. ارزیابی و نقد با هم فرق میکند. اگر مقالهای یا کتابی را شایستهی نقد یافتید بعد از ارزیابی و احتمالا چاپ، میتوانید بر آن نقد بنویسید. این بد است که توانایی شما فقط در رد آثار دیگران نمود پیدا کند.
اگر مطلبی به دستتان رسید که از سطح اطلاعات شما فراتر است یاد این بیت حافظ بیفتید که میگوید: چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست/سخنشناس نهای جان من خطا اینجاست. فروتنانه ذمهی خود را بری نمایید و کار را به کاردان بسپارید.
هنگام دفاع پایاننامه اگر استاد داور یا مشاور هستید دانشجوی بیگناه را سر ندوانید که این هفته وقت ندارم و آن هفته مسافرت هستم. شما موظفید در ساعات اداری در دانشگاه باشید و امور محوله دانشجویان را انجام بدهید.
دفاع پایاننامه جای تسویه حساب شما با همکاران و تنبیه دانشجویان و جبران کمکاری علمی و ابراز سواد با انتقادهای کلیگویانه و بهانهگیرانه نیست. درست است که بسیاری از پایاننامهها کپی یا میدان انقلابی یا ضعیف و خلاصه کمارج است، ولی در این باره اولاً بایستی یک سوزن به خود و سپس یک جوالدوز به دانشجو بزنید (چون تاحدی دستپروردهی شما هستند)، و ثانیاً بایستی فارغ از این که دانشجو دانشجوی شما یا دانشجوی دوست شما یا رقیب شما است راجع به قوت و ضعف علمی پایاننامه اظهار نظر معقول و علمی کنید.
هنگام ایراد سیل انتقادات به صغیر و کبیر از دولت تا ملت، و از داخل تا خارج، قدری هم به این فکر کنید که خود شما چقدر و چگونه وظیفهی معلمی سادهی خود را انجام می (نمی)دهید، و سپس با مقادیری انصاف و واقعبینی سخن برانید. واقعا اگر امثال من و شما وکیل و وزیر بودیم، نه از حیث تفکر و صوابدید راهبردی، از حیث دخالت خودخواهی و کمکاری و منفعتطلبی چقدر بهتر عمل میکردیم؟
متاسفانه این درست است که بعضیها آنقدر بدند و بد عمل میکنند که چون ما به گرد آنها هم نمیرسیم ممکن است فکر کنیم خوبیم. من در این فقره شک دارم.