خبر تعجب انگیز بازداشت مهدی حاجتی عضو شورای شهر شیراز به بهانه توییتی درباره دو بازداشت بهایی- که نوشتهاش از نظر حقوقی کاملا درست و قابل دفاع بود - را دیدم اما هرچه کردم نتوانستم دربارهاش چیزی بنویسم، چون به اقتضای کار و دغدغهام نمیتوانم آن را مجرد ببینم و هنگامی که در یک زنجیره مینگرم امید به سودمندی این نوشتنها را از دست میدهم. این بازداشت گویی حلقهای از یک زنجیر است. زنجیری که هرچه بلند شود برای هرکسی (حتی بافندهاش) می تواند خطرساز باشد.
قنبری معلمی که پس از چندسال زندان، حکمش نقض و آزاد شد اما با اعتراض دادستانی دوباره به ۱۵ سال تبدیل شد و همین چند روز پیش به خانهاش ریختند برای بازداشت.
نرگس محمدی پس از دوسال نیم حبس و عمل صفرا ۳ روز به مرخصی آمد و بازگردانده شد، عبدالفتاح سلطانی پس از ۷ سال و نیم حبس بخاطر داغ درگذشت دختر جوانش به مرخصی آمد و با وجود اینکه مدتهاست شرایط قانونی آزادی را داشته اما به او گفتهاند به زندان بازگردد و با این کار عواطف عمومی را جریحهدار میکنند.
کسری نوری و محمد شریفی و چندتن دیگر یک ماه است خانوادههایشان هیچ خبری از آنها ندارند و از شدت نگرانی قلب شان دارد از سینه بیرون میزند. تعدادی از زنان درویش با وجود بیماری و ضرورتهای درمانی در زندان بسر میبرند و مجموعا دهها درویش در بند هستند و کاش میشد نام تک تک شان را ببرم.
دانشجویان زندانی و معلمان زندانی که حقیقتا به عنوان کسی که در جریان جزییات پرونده بسیاری از آنها هستم با قاطعیت اعلام میکنم از نظر حقوقی مستحق این احکام نیستند و حاضرم با هرکس مایل باشد درباره این موارد به نحو جزیی و مصداقی مناظره کنم حتی مناظرهای در جمع محدود و غیر رسانهای.
درباره مادران زندانی هیچ انعطافی حتی دست کم در حد مرخصی نشان داده نمیشود. بازداشتیهای محیط زیستیها که افکار عمومی و عدهای از مسئولان کشور آنها را بیگناه میدانند ماههاست همچنان در بازداشت بسر میبرند و به هیچ اعتراصی گوش داده نمیشود. فرهاد میثمی که فارغ از درستی یا نادرستی عملش، اما شیوه مواجهه با او قطعا قابل دفاع نیست و در اعتصاب است. وکلای زندانی با وجود اینکه که شأن وکیل از نظر عرف و شرع همتای قاضی است و اگر جرمی مرتکب شده باشند باید رسیدگی به آن با رعایت دقیق تشریفات دادرسی عادلانه صورت گیرد نه اینکه در خانه و خیابان بازداشت شوند و بعد به پرونده رسیدگی شود. تعداد زیادی از افراد دیگر، که ذکر نام تک تک شان، این نوشته را طولانی خواهد کرد و برای ازقلم افتادن نام شان پوزش میخواهم.
چهار طلبهای که بخاطر بلند کردن پلاکاردی با استعاره استخر فرح، میتوانستند احضار شوند اما با چشم بند و دستبند ولو برای مدتی خیلی کوتاه بازداشت شدند. نوجوانانی که در سن ۱۶-۱۷ سالگی مرتکب جرم شدهاند اما برخلاف کنوانسیون حقوق کودک که ایران امضا کرده به اعدام و ابد محکوم شدهاند. زندانیان زیادی که میتوانند با اجرای قانون آزادی مشروط، به آغوش خانواده ها بازگردند و همچنان در زندان ماندهاند و خانوادههایشان در معرض آسیبهای بیشترند و.... و این رشته سری دراز دارد و هرچه به عقب بازگردیم پربرگ و بارتر میشود.
وقتی در پیام ها می دیدم که آوردهاند امروز (شنبه ۷ مهر) روز هفت هاست ۷/۷/۹۷ و عدد ۷ خوش شانسی است و...نشان میداد آنقدر درها بسته شده و مردم نیاز به خبر خوش و امید، دارند که به این چیزها متوسل میشوند.
اکنون اما در شرایط تنگناهای سخت زندگی و گرانیهایی که امان مردم را بریده همه این خبرهای ناگوار،گویی حاکی از عزم و تعمدی برای به خشم آوردن مردم و اثبات بنبست و ناامیدی است.
آیا این اتفاقات بهم پیوستگی دارد و هدفمند است و ایران را نشانه رفته یا فقط ناشی از تفکر زیانبار مشتآهنین است؟ ما که گرچه در تمام دوره جمهوری اسلامی مسئولیتی نداشته و کارمند دولت هم نبودیم اما چارتکبیر زدیم یکسره بر آنچه که هست و کُنجی را گزیدهایم که در دردهای مردم سهیم شویم، اما آنانکه نه دلسوز مردم، بلکه فقط دلسوز حکومت هستند آیا نمیفهمند که این کردارها به سود حکومت هم نیست؟ من یقین دارم و میشناسم که در درون همین سیستم، افراد خیرخواهی وجود دارند که موافق این سلوک نیستند و به صلاح کشور نمیدانند اما چرا نباید آنان، راسخ تر وارد عمل شوند؟
وقتی که از فردای برجام، هماهنگی افراطیون داخل با خارج کشور، برای به شکست کشاندن آن را مشاهده کردیم که وضع فلاکت بار اقتصادی امروز مردم یکی از بروندادهای آن است، دور نیست که وقتی همان جریان، تلاش اروپا برای ماندگاری برجام و مقاومت در برابر اراده ترامپ (که هنوز نمیدانیم چقدر کامیاب خواهد بود) را دیدهاند، میخواهند اروپا را از پنجره حقوق بشر وارد ستیز با ایران کنند که در این جبهه نیز بهبود روابط ایران با بخشی از جهان را به شکست بکشانند. چنانکه برخی امروز می گویند اگر ترامپ از برجام خارج نشده بود در موضوع حقوق بشر شانس بیشتری برای ایجاد اجماع علیه ایران به ویژه با اروپا داشت.
با توجه به اینکه یکی از ریشههای مشکلات اقتصادی کنونی ما سیاسی و عمدتا در سیاست خارجی است افراطیون میخواهند مانع از بهبود زندگی مردم شوند. این دقیقا همان چیزی است که اسراییل دنبال میکند. جالب اینکه همزمان همان فقر و گرانی را که خودشان یکی از عوامل مؤثر در پدید آمدنش بودهاند به حربهای علیه رقیب سیاسی خود در دولت بدل میکنند. در واقع مسئله آنان رنج و محنت مردم نیست، دستیابی به قدرت تامه است.
منبع: وبسایت عماد باقی
http://www.emadbaghi.com