سعید حجاریان، دوست عزیز و همکلاسی دوران تحصیلام اخیراً مطلبی نوشته که در آن با استناد به اشعار برخی از شاعران بلندپایۀ تاریخ کشورمان، ایرانیها را تا اندازۀ بسیاری تقدیرگرا نامیده است. او از این رهگذر، پرسش «چه میشود؟» مردم در این روزها را به این تقدیرگرایی تاریخی نسبت داده و پرسش درست را «چه باید کرد؟» دانسته است.
به نظرم نگاه حجاریان در این مورد، نوعی تعمیمگرایی ناموجه است و تقدیرگرایی ایرانیان در دورههای خاص تاریخی را به تمامیت تاریخ حیات آنان تسری داده است.
از قضا من فکر میکنم که ایرانیها بیش از اندازۀ لازم ارادهگرایند و تقدیرگرایی دورهای آنها نیز ناشی از همین ارادهگرایی افراطی و در حقیقت، واکنشی به سرخوردگی ناشی از آن است.
اگر به همین تاریخ صد و بیست ساله بنگریم؛ ایرانیها به طور متوسط هر ده سال یک بار درگیر جنبش یا قیام به منظور تغییر سرنوشت خود بودهاند؛ اما پس از هر اقدام و حرکتی، شرایط را بدتر از گذشته یافتهاند!
در واقع بخش بزرگی از ایرانیان بر این گماناند که عناصر مقوّم جامعه و تاریخ به صورت مومی در دست آنهاست و با عمل و ارادۀ خود میتوانند آن را به صورت دلخواه خود در آورند؛ اما چون در واقعیت چنین امکانی وجود ندارد؛ فوراً سرخورده میشوند و برای مدتی در لاک خود میروند تا فرصت دیگری فراهم شود.
در نگاهی مقایسهای با دیگر ملتهای جهان، ما ایرانیان ملتی هستیم که تکلفمان با خودمان روشن نیست و نمیدانیم دقیقاً چه میخواهیم. این گزاره را میتوان به این شکل هم صورتبندی کرد که ما ایرانیان همۀ چیزهای خوب و خیر عالم را به صورتی انتزاعی در جامعهای بهشتگونه طلب میکنیم و عملاً در شمار ایدئالیستترین ملتهای جهانیم. در این مسیر اگر احیاناً به چیزی دست یابیم به سرعت دلمان را میزند و بلافاصله صورت عکس آن چیز را خواستار میشویم. از همین رو به نظر میرسد هیچ ملتی به اندازۀ ما در تاریخ حیاتاش تا این اندازه رفتار واکنشی و زیگزاگی نداشته است.
اینها همه عوارض ارادهگرایی افراطی است و نه تقدیرگرایی. تقدیرگرایی وانهادن امور جهان به ارادهای ناشناخته یا ماورائی است که از قضا ثبات سیاسی طولانی هم به دنبال دارد. این در حالی است که ما در تاریخ معاصر خود حتی ثبات 20 ساله را هم تجربه نکردهایم و این بی ثباتی ریشه در ارادهگرایی مفرط بخصوص از طرف کنشگران سیاسی و اجتماعی دارد که بی توجه به ساختار جهانی که ما در آن زیست می کنیم؛ دائم در حال شکافتن سقف فلک و طرحی نو در انداختناند!
ما ایرانیان در مجموع هنوز نیاموختهایم که چه اموری در این جهان امکانپذیر و چه اموری امکان ناپذیرند. به همین دلیل نمیدانیم که دامنۀ بُرد اراده انسانی دقیقاً تا کجاست و چه چیزهایی خارج از کنترل آن است.
به نظرم تا این دو را با یکدیگر متوازن نکنیم؛ در همین دایرهای که گرفتاریم، دور خواهیم زد!