منبع: روزنامه اعتماد
نگاهی به نقش موافقان و مخالفان نهضت ملی
٢٨ مرداد ١٣٣٢ اكنون ٦٥ ساله میشود. هرسال به مناسبت این روز یادداشتها و مقالاتی نوشته میشود. گویی ٢٨ مرداد ٣٢ هنوز زنده است و تحول مییابد. معمولا دو روایت موازی تكرار میشوند. روایتی كه از سال ١٣٣٢ تا اواخر ١٣٥٧ روایت رسمی بود و حكایت از تغییر دولتی با فرمان ملوكانه داشت كه نخستوزیر بركنار شده از اجرای آن تمرد كرد و با «قیامی ملی» سرنگون شد و جای خود را به دولت قانونی داد. به موازات آن روایتی در سایه بود، آن هم اغلب در سطوح فرهنگی بالاتر و در نتیجه شمار حامیانشان فزاینده بود كه معتقد بودند آن قیام ملی نمایش مشتی چاقوكش و بدكار مزدور و بهانهای برای پوشش كودتا بود و دولت رسمی و قانونی توسط آن اراذل و اوباش با كمك گروهی نظامی شاغل و اخراجی طبق برنامه و به دستور دو دولت امریكا و انگلیس انجام شد و «دولت ملی قانونی و دموكرات و مستقل» با توسل به كودتای غیرقانونی سقوط كرد و دولت غیرقانونی استبدادی و وابسته كودتا» جای آن را غصب كرد.
نگارنده در این یادداشتترجیح میدهد به جای توسل به شعارهای تكراری و كلیشههای متقابل و حساسی و بیثمر، اشارهای مختصر به نقش و تاثیر سه شخصیت اصلی مربوط به این رخداد تاریخی بیندازد. بدیهی است این نگاه از دیدگاه نویسنده است كه میكوشد نگاهی جانبدارانه نباشد:
١- زاهدی: سپهبد زاهدی سوابق سربازی درخشانی در ارتش شاهنشاهی داشت. او در ٢٥سالگی به دلیل ابراز شجاعت در فرونشاندن چند شورش داخلی، خصوصا سركوب نهضت جنگل كه دولت جمهوری سوسیالیستی گیلان را تشكیل داده بود، وپس از فرونشاندن چند سركشی دیگر به مقام سرتیپی ارتقا یافته بود. زاهدی جوان زمانی كه رضاخان پهلوی سردارسپه به نخستوزیری رسیده و شخصا فرماندهی سپاه اعزامی به خوزستان را برای فرونشاندن سركشی شیخ خزعل بر عهده گرفته بود، سرتیپ زاهدی را برای اجرای عملیات همراه برد و توانستند با موفقیت خزعل را به تهران بیاورند. احساس میشود رضاشاه كه از سابقه عملكرد جاهطلبانه خودش درس گرفته بود، از سردار جوانش نگران بود یا شاید حسادت میكرد و یك بار او را تنزل درجه داد و از فرماندهی عملیاتی كنار گذاشت. زاهدی مانند اغلب افسران و رجال ایرانی در نیمه دوم حكومت رضاشاه احساسات ضد انگلیسی و طرفدار آلمان داشت. به همین دلیل پس از اشغال ایران و در زمانی كه فرماندهی نظامی اصفهان را برعهده داشت و در مقابل گستاخی افسری از قوای اشغالگر انگلیسی واكنش نشان داده بود، با توجه به سوابق طرفداری از آلمان دستگیر و ٤ سال در فلسطین زندانی شد. در همان دوره آیتالله كاشانی نیز در فلسطین در اسارت انگلیسیها بود. دكتر مصدق كه خودش بهشدت ضد انگلیسی بود با توجه به همین سوابق در بازگشت زاهدی و كاشانی از زندان انگلیسیها با آنها همكاری كرد. زاهدی در زمان نخستوزیری رزمآرا رییس شهربانی بود و با توجه به روابط و تمایلات ملی آزادی انتخابات تهران را تضمین كرد و تیم حزب ملی توانستند همگی به مجلس راه یابند. همین تیم بود كه برنامه ملی كردن نفت را به انجام رساند. زاهدی به همین دلیل از سوی سپهبد رزم آرا در ٥٥سالگی بازنشسته شد.
و باز به همین دلیل وقتی نخستوزیری به مصدق پیشنهاد شد و آن را موكول به تصویب لایحه ملی كردن نفت كرد، زاهدی با حمایت او در «دولت گذار» حسین علا كه لایحه ملی كردن نفت را به تصویب مجلسین رساند، وزیر كشور شد. بعد از تصویب قانون ملی كردن نفت كه مصدق به نخستوزیری رسید باز هم زاهدی در وزارت كشور كه شهربانی و ژاندارمری را هم در اختیار داشت ابقا شد.
در سال ١٣٢٧ كه فخرآرایی از عناصر حزب توده به شاه سوء قصد كرد، با توجه به نقش حزب توده در حمایت از فرقه دموكرات كه مخالفت و جدایی بسیاری از كادرهای میهنپرست آن حزب را نیز برانگیخته بود، حزب توده غیرقانونی و منحله اعلام شد. دكتر مصدق در زمان نخستوزیری دست حزب توده را كه بهشدت با خود مصدق نیز مخالفت میكرد، به بهانه آزادی بیان و اجتماعات باز گذاشت، شاید به این نیت كه اهرم و ابزاری برای فشار به امریكا برای گرفتن امتیاز در اختیار داشته باشد. زاهدی و نظامیان قدیمی و روحانیت بهشدت ضدكمونیست و از این تصمیم ناراضی بودند. هنوز دو ماه از نخستوزیری مصدق نگذشته بود كه در تظاهراتی از سوی حزب توده در بهارستان كه طی آن به پلیس تیراندازی و افسری كشته شد، در تیراندازی متقابل دو یا سه نفر از تظاهراتكنندگان نیز كشته شدند. دكتر مصدق دستور بركناری و بازداشت سرلشكر بقایی رییس شهربانی را كه چند روزی بود از طرف زاهدی منصوب شده بودو معاون او را صادركرد. این اقدام كه بدون آگاهی زاهدی انجام شد برای او بسیار برخورنده بود و چون معتقد بود سرباز را نباید به دلیل اجرای حكم مافوق مجازات كرد، مسوولیت را برعهده گرفت و خواستار لغو دستور بركناری و بازداشت فرماندهان منصوب خود شد. مصدق زیر بار نرفت و زاهدی استعفا كرد. به اینترتیب مصدق در زمانی كوتاه برجستهترین حامی خود را از دست داد و تبدیل به مخالفی سرسخت كرد. با توجه به محبوبیت مصدق این اقدام از جانب مریدانش عدم وفاداری تلقی شد، در حالی كه اگر از سوی مصدق رخ میداد مردانگی و دفاع از حرمت و حیثیت تلقی میشد.
٢- مصدق: دكتر مصدق رجلی قاجاری متعلق به دودمان مستوفیان حكومت و نواده عباسمیرزا خویشاوند نزدیك شاهان قاجار بود. هنگام اقدام رضاخان پهلوی به برچیدن سلسله قاجار به مخالفت برخاست، پس از آشتی محدود در زمان نخستوزیری متین دفتری (برادرزاده و داماد مصدق) در سال آخر سلطنت رضاشاه، كه متیندفتری معزول و زندانی شد، مصدق نیز به بجنورد و سپس احمدآباد تبعید شد. عزل رضاشاه از سلطنت به مصدق فرصت داد به عرصه سیاست بازگردد، رهبری نهضت ملی را با كسب محبوبیت بسیار بر عهده بگیرد و احتمالا حساب باقی مانده رضاشاهی را با پسرش تصفیه كند. با در اختیار گرفتن فرماندهی كل قوا كوشید سلطه خود را بر ارتش با تصفیه آن از عناصر رضاشاهی تحكیم كند. اما افسران اخراجی و بازنشسته با همكاری همقطاران مشغول به كار بر او پیشدستی كردند.
٣- محمد رضاشاه: او در آغاز با عبرت گرفتن از سرنوشت پدر ظاهرا به اصول مشروطه احترام میگذاشت، از نهضت ملی هم حمایت میكرد. تدریجا كه در مبارزه بینالمللی مصدق در جبهه داخلی نسبت به او جنبه شخصی هم افزوده شد، شاه به جناح مقابل گرایش یافت. افسران بركنار شده علنا از كودتا سخن میگفتند و اتفاقا محمدرضاشاه مخالف بود. اما در روزهای آخر كه مجلس با رفراندوم مصدق منحل شد، آنها به جای كودتا به صدور فرمان عزل و نصب استناد كردند به این كار تحت نام جدید قیام ملی رضایت داد. محمدرضا شاه نیز نگرانی بلند پروازی زاهدی بود و یك سال بعد او را عزل و عملا تبعید كرد.
خشنودی امریكا و انگلیس و كمك بعد از پیروزی یا دخالت اجرایی در كودتا به موجب اسناد افشا شده، افسران گروه كودتا با مقامات امریكایی تماس داشتند، امریكا حمایت خود را موكول به پیروزی افسران كرده بود. پس از آگاهی از صدور فرمان عزل مصدق و نخست وزیر زاهدی، سفیر امریكا به حمایت خود رنگ قانونیتر بخشید. از وقتی كه مصدق آخرین پیشنهادهای امریكا را برای بهرهبرداری صنعت نفت نپذیرفت و فعالیت حزب توده تشدید شد، امریكاییها قطعا از سقوط دولت او خشنود بودند و بسیار كمك و همكاری كردند. انگلیسیها نیز قطعا خشنود بودند و به عوامل خود پولهایی هم داده بودند. اما افسران نه در طراحی و برنامهریزی و نه در اجرا نیازی به دخالت عملیاتی آنان نداشتند. حتی نیازی به حركت تیپهای كرمانشاه و اصفهان و مشهد به تهران دیده نشد. در اقدام نظامی ٢٨مرداد، حركت دادن ٢٧ تانك از اقدسیه و بنزینگیری در پمپ بنزین دروازه دولت و رفتن به سمت خانه مصدق، كفایت كرد. پیوستن طبقات پایینتر اجتماع همراه با زورخانهها و طرفداران كاشانی به تظاهرات آن روز جدیتر از آن بود كه گفته میشود. هیچ عملیات دیگری دیده و ثبت نشد.
شاید بتوان گفت دخالت امریكا در حد واداركردن دولت شوروی و سفارت آن كشور در تهران به صدور دستور به حزب توده بوده باشد كه آنان را از حضور در خیابانها منع كرد كه قطعا بسیار كارساز بوده است.
نگارنده اشتباهات دولت مصدق را در رخداد ٢٨مرداد بسیار موثر میداند و با توجه به دفاعیات حقوقی بعضا صحیح طرفین معتقد است دولتی نیمه قانونی با اعمال زوری بطور كلی امری داخلی و قطعا موجب خشنودی و حمایت رقبای شوروی در جنگ سرد بود، جای خود را به دولتی نیمهقانونی داد.