در نگاه من، همۀ آرمانهای متعالی بشری اعم از آزادی، برابری، معنویت، عقلانیت، استقلال، نوعدوستی و وطنخواهی اگر در “نقطۀ تعادل” خود قرار گیرند؛ موجب سعادت و بهروزی انساناند و چنانچه از آن جایگاه خارج شوند؛ مایۀ انحراف و دردسر جامعۀ بشری میشوند.
منظور از نقطۀ تعادل، به واقع همان نسبتی است که آن آرمان متعالی در یک دستگاه کلان عادلانه با دیگر آرمان های بشری برقرار میکند. به سخن دیگر یک آرمان یا ارزش، نباید چندان گسترده و همه جا گیر شود که جاه را بر دیگر ارزشهای انسانی تنگ کند و گرنه با تبدیل شدن به ایدئولوژی، جوامع را تباه خواهد کرد. تعریفی که امام علی از عدالت به عنوان “قرار گرفتن هر چیز در جایگاه طبیعی خود” به دست میدهد؛ احتمالاً به همین معنا دلالت دارد.
به نظرم ما ایرانیها در هر دورۀ تاریخی، چنان مفتون یکی از ارزشهای بشری میشویم که عملاً دیگر ارزشها را پیش پای آن یک مورد قربانی میکنیم. یک ارزش همه جاگیر، معمولاً بدون تعیین نسبت صحیح خود با دیگر ارزشها امکان تحقق عینی ندارد و در عین حال، تکرار لفظی آن، جامعه را چنان دلزده میکند که پس از مدتی از آن متنفر و رویگردان میشود و به سوی ارزش مقابل آن سوق پیدا میکند. این ماجرا ظاهراً قرار است برای ما ایرانیها تا ابد ادامه یابد!
وطندوستی به مفهوم “یک نظام حقوقی بر آمده از ملت - دولت که تضمین کنندۀ حقِ برابرِ تک تک شهروندان یک واحد جغرافیایی است” از نگاه من یکی از آرمانهای بلند و بنیادی عصر کنونی است. متأسفانه دستگاه فقهی حاکم در دهههای اخیر با این مفهوم از وطنخواهی سر سازش نداشته و از همین رو، در واکنش به آن، موج قدرتمندی از ایراندوستی جامعۀ ما را فرا گرفته تا آنجا که این موج به طور غیررسمی، به گفتمان مسلط جامعۀ ایرانی تبدیل شده است.
از وطن خواهی یا ایران دوستی به عنوان “ناسیونالیسم” هم یاد میشود. ناسیونالیسم اما واژۀ مناقشهآمیز و سوءتفاهم برانگیزی است که باید در کاربرد آن احتیاط کرد. ناسیونالیسم در واقع دو روی خوب و بد یا مثبت و منفی دارد که اغلب سبب حساسیت و نزاع میشود. اگر وطنخواهی یا ایراندوستی را به معنای ناسیونالیسم مثبت تلقی کنیم؛ من خود مدافع و مروج آن هستم، اما متأسفانه در بخشی از افکار عمومی ایرانیان، جنبۀ منفی ناسیونالیسم چنان لگام گسیخته در حال رشد است که هر ایراندوستی را نسبت به سرنوشت کشور به وحشت میاندازد.
ناسیونالیسم اگر بوی نژادپرستی و غیرستیزی و زیادهخواهی دهد، ناسیونالیسم منفی است و با تأسف بسیار باید گفت که نوشتههای برخی از ایرانیان دقیقاً همۀ این خصوصیات را در بر دارد.
ناسیونالیسم اکنون موج بلندی است که بدبختانه برخی افراد کوتهفکر یا جاهطلب را به طمع سوار شدن بر آن انداخته و چنان غیر مسئولانه به نفرت از غیر دامن میزنند که نتایج ویرانگر داخلی و خارجیاش از هم اکنون هم برای ایران دیده میشود.
در این میان، برخی روشنفکران نیز متأسفانه از موضع نفی هر نوع وطنخواهی و با تکیه بر عقاید و ایدئولوژیهای انترناسیونالیستی، ناخواسته راه ناسیونالیسم منفی را میگشایند چرا که قادر به همدلی با ناسیونالیسم مثبت نیستند.
به هر حال، این وضع هشدار همۀ دلسوزان ایرانزمین را میطلبد. نباید تسلیم موج های مخرب و هیجان زده ای شد که در هر برهه از تاریخ کشورمان سر بر می آورند و پس از ویرانی های بسیار، فرو می نشینند تا موج تازه ای از راه برسد و همان روند تخریب را ادامه دهد.
ای کاش وزارت ارشاد اندکی چابکی و تحرک داشت و جواز انتشار کتاب صد صفحهای مرا در مورد «ملت - دولت» بدون این همه تأخیر میداد تا بیشتر و دقیقتر وارد این بحثها شوم.