۵ تیر ۱۳۹۷
پنج درس برای سیاستمداران کم خرد و پرمدعا
تیم ملی فوتبال ایران اگرچه از صعود به مرحله بعدی جام جهانی فوتبال ۲۰۱۸ روسیه بازماند، اما نمایشی قدرتمند از یک بازی برنامه ریزی شده و مدبرانه را به نمایش گذاشت. به عنوان یک ایرانی از بازی فوتبالیستهای کشورم لذت بردم، از یکایک آنها تشکر می کنم و بیش از همه از کارلوس کیروش سر مربی تیم ملی فوتبال باید تشکر و قدردانی کرد. اگرچه معتقدم اگر به توصیه های این مربی کارکشته توجه شده بود و امکانات معقولی که درخواست کرده بود به موقع دراختیارش گذاشته شده بود شکست دادن تیم های قدرت مند و پرمدعایی همچون پرتغال و اسپانیا دور از دسترس نبود. اما اکنون که تب فوتبال همه جا را فراگرفته من نیز می خواهم به عبرتها و درسهای موفقیت تیم ملی فوتبال کشورمان در سیاست به اختصار اشاره کنم.
تیم ملی فوتبال ایران را می توان بدون تعارف و اغراق پیشرفته ترین بخش جمهوری اسلامی ایران دانست! اگر کسی کشور ایران را از منظر عملکرد تیم ملی فوتبال آن ارزیابی کند، کارکردی مقبول، رو به رشد، در چهارچوب موازین و مقررات بین المللی می یابد. کارکردی که عیبی به آن نیست، و اکثر قریب به اتفاق ایرانیان را راضی می کند. آنها دوست دارند بقیه بخشهای کشورشان از سیاست، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ هم به همین میزان معقول، مقبول، پیشرفته و غرورآفرین باشد.
فوتبالیستهای ایران (مثل دیگر ورزشکاران ایران از کشتیگیر، والیبالیست وغیره) نشان داده اند که اگر در «شرایط مناسب» قرار گیرند می توانند افتخار آفرین باشند. آن شرایط مناسب – که می تواند راز پیشرفت فوتبال تیم ملی معرفی شود – چیست؟ به چند عامل اشاره می کنم:
درس اول. مربی متبحر و کاربلد: سرمربی تیم ملی فوتبال ایران از معدود افرادی است که در جمهوری اسلامی از تخصص کافی در مسئولیتی که به عهده گرفته برخوردار است. رقیبان را خوب می شناسد، کم حرف می زند و مطابق با پیشرفته ترین موازین علمی بین المللی برنامه ریزی و عمل کرده است. اما این سرمربی موفق نه ایرانی است و نه مسلمان. کاردانی نه به ملیت است نه به دین. او که یک پرتغالی است و قبلا هم سرمربی تیم فوتبال پرتغال بوده در هدایت تیم ملی ایران در مقابل تیم ملی پرتغال شرافت حرفه ای خود را زیرپا نگذاشت و به بهترین وجه ممکن کوشید تا ایران از مصاف پرتغال پیروز بیرون آید.
سرمربیگری کیروش غیرمسلمان پرتغالی را جمهوری اسلامی با بیمیلی و از سر ضرورت فشار افکار عمومی پذیرفته است، و آن را مصداق «قاعده نفی سبیل» (ممنوعیت سرپرستی غیرمسلمانان بر مسلمانان) ندانسته است، اما فقیهان خشک مغز شورای نگهبان عضویت سپنتا نیکنام عضو زردشتی شورای شهر یزد را منافی قاعده نفی سبیل پنداشته فتوا به لغو عضویت نامبرده صادر کردهاند. ای کاش احمد جنتی و همفکرانش در شورای نگهبان این درس ساده را از تجربه موفق تیم ملی فوتبال ایران و سرمربی نامسلمانش فرابگیرند.
درس دوم. موفق ترین بازکنان تیم ملی فوتبال کشورمان بازیکنانی بودند که در تورنومنتهای اروپائی توپ زده اند و فوتبال در سطح بین المللی و در قوی ترین فوتبالهای جهان را تجربه کرده اند. توپ زدن در تیم خارجی هیچ ربطی به جاسوسی ندارد! دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی هر تماس با خارجی و کار کردن در کشورهای دیگر ولو تدریس درقوی ترین دانشگاههای دنیا را گریختن از وطن و خدمت به اجانب و جاسوسی قلمداد کرده است. ای کاش مغزهای منجمد دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی خصوصا واحد حفاظت اطلاعات سپاه این درس ساده را از موفقیتهای تیم ملی فوتبال کشورمان بیاموزند و قدر ایرانیان وطنخواهی که با حضور در مجامع بین المللی کسب تجربه کرده و مایه افتخار ایران هستند را بدانند.
درس سوم. برخی ورزشکاران شاخص ایرانی از جمله فوتبالیستهای نسل دوم تبعه دیگر کشورها هستند اما یا متولد ایران یا فرزند پدر یا والدین ایرانی بوده اند و به این اعتبار ایرانی محسوب می شوند و به ایرانی بودن خود افتخار می کنند. جمهوری اسلامی به درستی از اینگونه ورزشکاران دو تابعیتی به عنوان ایرانی به تیم ملی فوتبال و دیگر تیمهای ملی دعوت کرده است. کاری که در همه کشورهای جهان انجام می گیرد و معقول است. اگر دو تابعیتی بودن در ورزش بی مشکل است چرا در بازرگانی و صنعت و اقتصاد و مدیریت کشور از سوی بخش انتصابی آن هم بدون محمل قانونی جرم محسوب می شود؟! آیا این یک بام و دو هوا نیست؟ ای کاش افراد عقب افتاده بخش انتصابی جمهوری اسلامی از حوزه ورزش می آموختند که دو تابعیتی بودن جرم نیست. مهم این است که تبعه ایران بخواهد به کشورش خدمت کند.
درس چهارم. تیم ملی فوتبال کشورمان موفق ترین بخش جمهوری اسلامی است زیرا از کلیه اجزای دیگر جمهوری اسلامی از دخالتهای ایدئولوژیک نظام، بخش انتصابی و رهبری آن البته تا حدودی در امان بوده است. به دلیل همین دوری نسبی از خرده فرمایشهای مقامات معظم توانسته به کسب چنین موفقیتهایی نایل آید. راز عدم موفقیت تیم ملی هم محدودیتهایی است که مسئولان ورزشناشناس جمهوری اسلامی به عنوان رعایت ارزشهای نظام برای بازیهای تدراکاتی تیم ملی ایجاد کردند. گفتم «تا حدودی» چرا که باشگاههای فوتبال کشور مثل توپ فوتبال بین سرداران نظامی و انتظامی پاس داده می شوند و اگر این بخش از دخالتهای دفتر رهبری و نهادهای نظامی انتظامی تحت بازرسی قانونی مجلس قرار می گرفت معلوم می شد چه ضرباتی به بیت المال و پیشرفت کشور وارد کرده اند.
اگر خواهان موفقیت پیشرفت دیگر بخشهای کشور هستیم چاره ای جز این نیست که نظام مقدس جمهوری اسلامی، خصوصا سرداران نظامی و نمایندگان ولایت فقیه دست از سر مقدرات مملکت بردارند. یعنی رهنمود مشاور عالی نظامی رهبری سردار سرلشکر رحیم صفوی را که گفته است «انگار اگر دولت نباشد کشور بهتر اداره می شود» ( شرق، ۵ تیر ۱۳۹۷) را اینگونه تصحیح کنیم: «مطمئنا اگر نظام جمهوری اسلامی نباشد کشور بهتر اداره می شود».
درس پنجم. این ایام مصادف شد با پیروزی زنان ایران و عربستان سعودی. زنان ایران بعد از نزدیک چهاردهه، آخر خرداد امسال توانستند مسابقات فوتبال تیم ملی را در ورزشگاه آزادی البته روی پرده تلویزیون! ببینند. چقدر تبریک رد و بدل شد! زنان عربستان سعودی هم برای اولین بار در تاریخ این کشور از دیروز اجازه رانندگی پیدا کردند! امیدوارم برای دیدن مسابقات زنده فوتبال در ورزشگاهها هم منعی برای بانوان نباشد. البته هر دو پیروزی را دست کم نباید گرفت. اما چقدر حقیر و عقب مانده اند زمامداران ایران و عربستان سعودی که با ذهنهای متحجرشان بزرگترین دستاورد پیشرفت کشورهایشان را تا این حد تنزل داده اند. راستی از فقهای مرتجع این دو کشور باید پرسید مراسم حج مختلط برگزار می شود یا با تفکیک مرد و زن؟ و نشستن زنان پشت فرمان خودرو چه مشکل شرعی جز عقب افتادگی مفرط مفتیان داشت؟
ای کاش سیاستمداران کم خرد و پرمدعایمان از فوتبالیستهای متواضع و جوانمان درس بگیرند…..