یکی از مسئولان وزارت امور خارجه ایران پیش از دیدار رهبر کره شمالی با رییس جمهور آمریکا اعلام کرد که ایران اخطارهای لازم را در مورد مذاکره کره شمالی با آمریکا داده است.اما شواهد نشان میدهد کره شمالی بیش از مشاوره ایران، از تجربه ماراتون 15 ساله هسته ای بهره میبرد.
۱. هر چند ما همیشه بر حق استفاده از انرژی هسته ای تاکید داشته ایم اما عموما نتوانسته ایم یک برآورد روشن از هزینه ها و دستاوردهای انرژی هسته ای ارایه بدهیم. به عنوان نمونه هزینه ساخت نیروگاه هسته ای بوشهر تا کنون بین ۳۵ تا ۴۰ میلیارد دلار بوده است. در سال ۱۳۹۵ علی اکبر صالحی اعلام کرد که هزینه ساخت هر واحد ۱۰۰۰ مگاواتی اتمی جدید ۵ میلیارد دلار هزینه در برخواهد داشت. به هر صورت در ۴۵ سالی که ما مشغول کلنجار رفتن با تنها نیروگاه اتمی خود بودیم هزینه انرژی خورشیدی از ۹۶ دلار به کمتر از ۴ سنت برای هر کیلو وات رسیده است و در یک دهه آینده به کمتر از ۱ سنت خواهد رسید. در سال گذشته چین سرمایه گذاری خود در بخش انرژی نو را ۵ برابر کرد (نیروگاه های تجدید پذیر چین در حال حاضر ۷۸ هزار مگاوات برق تولید میکند). نکته قابل توجه آن است که انرژی هستهای در حال حاضر یک منبع گران قیمت است و با توسعه زیرساختهای انرژیها نو روز به روز از کارایی انرژی هستهای کاسته خواهد شد (بیش از ۹۰ درصد نیروگاه های هسته ای در کشورهایی قرار دارد که هم ثروتمند هستند و هم قیمت انرژی بسیار بالاست). به هر صورت به غیر از وجهه ملی که انرژی هستهای پیدا کرده است در سایر زمینه ها منافع ملموس دیگری برای انرژی هسته ای وجود ندارد. آمریکا یکی از پیشروترین کشورها در زمینه انرژی های جایگزین است واقعا چرا ما هرگز نخواستیم که این فن آوری در اختیار ما گذاشته شود؟ چرا اصلا این منابع مفید و امن را نمیخواهیم؟
۲. انرژی هسته ای از معدود اهداف ملموسی بوده است که ایران به دنبال آن بوده است اما قضیه در مورد سایر موضوعات اقتصادی، ژئوپولیتیک و سیاسی به این سادگی نیست. تا سال ۹۰ ما مشغول مذاکره بودیم تا فقط انرژی هسته ای داشته باشیم، بعد از تحریمها نیز مشغول مذاکره شدیم تا شرایط را به قبل از سال ۹۰ برگردانیم. به هر صورت ما شرایط را به گونه ای پیش بردیم تا در نهایت به بزرگترین متضرر اقتصاد سیاسی بین الملل در قرن بیست و یکم تبدیل شویم. این در حالی بود که از سال ۸۱ تا ۹۰ بارها فرصت آن را داشتیم تا از کارتهای خود به نحو مناسبی استفاده کنیم و مانع از تبدیل تحریمها به قانون در آمریکا و وضع قطعنامه های جدید بشویم. به عبارت دیگر کهالت تیم مذاکره کننده آقای جلیلی موجب آن شد که عملا همه منافع ملی ایران به یک منبع انرژی پر هزینه گره بخورد و دامنه تهدیدها بر علیه ایران افزایش یابد و مزیتهای یک دهه پیش ما ایران به ابزاری در دست قدرتهای غربی تبدیل شود. در نتیجه تیم مذاکره کننده آقای ظریف مجبور شد که نه برای تامین منافع ملی تامین نشده، بلکه برای اعاده منافع ملی بر باد رفته مذاکره کند ( بین این دو تفاوت زیادی است).
۳. دونالد ترامپ بارها قبل از دیدار خود با رهبر کره شمالی متذکر شده است که آمریکا حاضر به سرمایه گذاری در کره شمالی است. کره شمالی نیز هرگز با این پیشنهاد (احتمالا مذاکره شده در دیدارهای محرمانه) مخالفت نکرده است. آمریکا از این سرمایه گذاری قرار است به عنوان یک مشوق استفاده کند و همزمان کره شمالی میداند که سرمایهگذاری امریکا در خاک این کشور یک تضمین رسمی و عملی برای عدم تکرار تجربه برجام است. در اینجا میتوان به سومین اشتباه استراتژیک ایران در زمینه بحران هسته ای واقف شد: ما نتوانستیم در این مذاکرات ۱۵ ساله شرایطی را فراهم کنیم که در هنگام تعارض منافع ایران و آمریکا از آنها استفاده کنیم. ما باید در مذاکرات هسته ای خود فضای مناسبی برای گسترش مذاکره دو طرفه با آمریکا فراهم میکردیم و از دولت آمریکا میخواستیم که مشوقهای اقتصادی به ایران ارایه بدهد (این مشوقها همزمان یک تیغ دو لب برای دو طرف هستند). به نظر شما اگر بعد از برجام آمریکا در ایران سرمایه گذاری اقتصادی میکرد دونالد ترامپ به راحتی میتوانست از این معاهده خارج شود؟ بارها تجربه تلخ عواقب جدا بودن منافع آمریکا از ایران را چشیده ایم و در برجام به جهان نشان دادیم که با ممانعت از ورود آمریکا به اقتصاد ایران بیش از آنکه مقاوم شویم آسیب پذیر شده ایم (تمام شرکتهای آمریکایی منتظر بازشدن اقتصاد ایران به روی خود هستند).
به نظر میرسد که تعلل، سردرگمی و ضعف اساسی در تشخیص منافع ملی ایران بزرگترین مشاوره برای مذاکره کنندگان کره شمالی است. هر چند روند مذاکره کره شمالی و آمریکا طولانی خواهد بود اما مطمئن باشید اگر این مذاکرات به نتیجه برسد به خاطر فرمول متفاوتی خواهد بود که تیم سیاست خارجی کره شمالی برای بده و بستان با آمریکا در نظر خواهند گرفت.