عضو هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور
پرسش پیرامون «از کجا آغاز کنیم؟» پرسشی عملیاتی است. نمیشود راه توسعه را بدون یک پاسخ مشخص به این سوال آغاز کرد. همین پرسش است که ما را وادار میکند تا به تجربههای جهانی موفق و شکستخورده بپردازیم.
زمانی که «دنگ شیائوپینگ» معمار توسعهی چین سیاستهای بازنگرانهشدهی دوران پس از مائو را از سال ۱۹۷۶ به اجرا گذاشت؛ پایههای اصلی توسعهی چین را بر دو محور استوار کرد: ۱)ارتباطات خارجی با کشورهای دیگر خصوصا کشورهای توسعهیافته و ۲)اصلاحات همزمان اقتصادی و ساختاری
* دنگ از هر ابزاری در بهبود روابط خارجی استفاده میکرد؛ حتی از ورزش مانند سیاست پینگپنگ. دنگ از پینگپنگ به صورت نمادین برای برقراری و شکلدهی روابط آمریکا و چین بهره برد. پینگپنگ در سالهای بعد ارزش خود را در سطحی بیش از مدال طلای المپیک در موفقیتهای چین نشان داد. پینگپنگ نماد شکلگیری روابط میان دو کشوری بود که پیش از آن به عنوان دشمنان راهبردی همدیگر شناخته میشدند.
* داروهای گیاهی اما نماد اصلاحات ساختاری و اقتصادی داخلی هستند. اغلب این گیاهان را چینیها به خوبی میشناسند؛ داروهای گیاهی هم تاریخ طولانی دارد و بخشی از گنجینهی ملی چینیهاست؛ تنها با یک تفاوت: دمنوشهای چینی احتمالا برای مردم چین لذتبخش است همانطور که گلگاوزبان برای ما! داروهای گیاهی یک نماد کارآمد داخلی است.
در اواخر دههی ۱۹۸۰ به دلایل مختلفی از جمله تورم بالا و رکود اقتصادی، به سیاستهای دنگ حمله شد. با شروع اعتراضات دانشجویی و خیابانی؛ میدان تیانآنمن پکن شاهد کشتهشدن تعداد بالایی از دانشجویان شد.
به این ترتیب «دولت چین بسیاری از اصلاحات برنامهریزیشده را به حالت تعلیق درآورد و بعضی از برنامهها را حتی پس گرفت و رو به عقب حرکت کرد؛ اما به تعهد خود در گشایش درهای خود به جهان پایبند ماند»
دنگ در ۹ ژوئن ۱۹۸۹ صریح به رهبران چین اعلام میکند:
«موضوع مهم این است که نباید هرگز چین را به زمانی بازگردانیم که درهای خود را بسته نگه میداشت. سیاستهای درهای بسته به شدت به ضرر ما خواهد بود».
اما آنچه سخن دنگ را با اهمیتتر میکند دلیل دنگ برای اولویت دادن به روابط خارجی (پینگپنگ) بر اصلاحات اقتصادی (داروهای گیاهی) است. او در خصوص دلایل این امر توضیح میدهد:
«[بدون وجود ارتباطات جهانی] حتی دسترسی سریع به اطلاعات نداریم. افراد شاید بگویند اطلاعات مگر تا این حد مهم است؟ بله مطمئنا. اگر مدیری به اطلاعات دسترسی نداشته باشد، مانند آن است که کور و نابینا باشد و سخت میتواند بشنود و دماغش باد دارد»!
به این ترتیب دنگ سه دلیل برای تقدم روابط خارجی بر اصلاحات ساختاری دارد:
۱. کری و کوری: فقدان روابط خارجی یعنی فقدان آگاهی از جهان که منجر به ناآگاهی و تصمیمگیری اشتباه میشود.
۲. سخت شنیدن: فقدان روابط خارجی یعنی کاهش میزان مشارکت و افزایش دیکتاتوری
۳. دماغ پر باد: وقتی رقابت جهانی و مقایسهی جهانی نیست، توهم است که تکثیر میشود و توهم خطرناکترین مانع توسعه خواهد بود.
تجربهی ترکیه، هند و تمامی کشورهای جنوب شرق آسیا که با عنوان «معجزهی شرق آسیا» یا ببرهای آسیایی نیز شناخته میشود، علیرغم تفاوتهای شدید، در یک نقطه مشترک بودند: روابط خارجی گسترده و بدون تنش. هرچند این سیاست را چین «درهای باز» بنامد و ترکیه «تنش صفر»!
توسعه یعنی انتخاب اولویتها و تقدمهای مناسب؛ یعنی سیاستهای مناسب از میان انواع سیاستها انتخاب شود. دنگ میتوانست در تشخیص اولویت اشتباه کند و فکر کند اصلاحات ساختاری اقتصادی پیشنیاز یا مقدم بر روابطِ خارجیِ بدون تنش است، ولی احتمالا با این اشتباه چین امروز دیگر در جایگاه فعلیاش نیایستاده بود!