چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۷
*تحلیلگر روابط بینالملل
چند روزی است دکتر ظریف، وزیر امور خارجه، همراه عباس عراقچی، معاون فعلی و شریک دیرین مذاکرات ۱+۵ تا نیل به برجام، در نیویورک به سر میبرند. این سفر قاعدتا در ارتباط با بقا یا فنای برجام در واپسین روزهای مهلتی است که ترامپ برای تمدیدنکردن آن تعیین کرده است. همان برجامی که دلواپسان داخلی میگویند سرمان کلاه رفته است و دلواپسان ترامپی میگویند سر آنها را کلاه گذاشتهاند. معمولا وزیر امور خارجه در مجمع عمومی اصلی سالانه سازمان ملل در پاییز شرکت میکند، اما حضور وزیر و معاون او در این شرایط زمانی و در این مجمع فرعی آنهم همراه با عراقچی نشان میدهد این سفر بیشتر تلاشی است روشنگرانه برای حفظ برجام و دفع شر معاندان. سفری به لانه زنبور در نزدیکی برج ترامپ و مقر لابیهای اصلی اسرائیلی که اکنون عربستانی نیز بر آن افزوده شده است. در روزهای پرالتهاب موشکپرانی تحریکآمیز آمریکا و اسرائیل به سوریه، در روزهایی که اسرائیل اعلام کرده است هرگونه حضور و پایگاه نظامی ایران را تحمل نخواهد کرد و با حمله به پایگاه هوایی سوریه هفت مستشار پاسدار ایرانی را به شهادت رسانده است و در شرایطی که با وجود اصرار برخی از اعضای اتحادیه اروپا در تبعیت از ترامپ، مشارکت اروپا در ادامه تحریمهای ایران به بهانه برنامههای موشکی، بهدلیل مخالفت داخلی از سوی کشورهایی مانند اتریش و ایتالیا به نتیجه نرسید. نباید فراموش کرد خانم موگرینی، مسئول روابط خارجی اتحادیه اروپا که نقش هماهنگکننده مؤثر را در بهنتیجهرسیدن برجام داشت، درعینحال بهنوعی حضور ایتالیا در آن مذاکرات را نمایندگی میکرد، زیرا ایشان وزیر خارجه پیشین ایتالیاست و در سیاست خارجی آن کشور نفوذ دارد. بااینحال شاهد بودیم فرانسه و انگلیس که از سویی بر دوام برجام پافشاری میکنند و از سویی بر برنامه موشکی ایران معترض هستند، در حمله آمریکا به سوریه به بهانه استفاده از سلاح شیمیایی مشارکت داشتند. برخلاف کسانی که محدودبودن این حمله را حمل بر ضعف متفقین غربی در اقدام در سوریه میکنند، به نظر نگارنده باید بیش از پیش نگران بود. در شرایطی که احتمال استفاده از چنین سلاحی از سوی دولت سوریه در آستانه پیروزی نظامی نامعقول است و با وجود سخنان یک کودک مبنی بر دروغبودن نمایشی تلویزیونی که برای آمادهسازی افکار عمومی او را بهعنوان قربانی سلاح شیمیایی در حال ریختن آب بر سر و رویش نشان داده بودند، حمله به سوریه هشداری برای آینده است که برخی کشورها «به هر بهانه»ای میخواهند جنگ را کلید بزنند. بهویژه آنکه خانم ترزا می، نخستوزیر انگلستان، ضمن توجیه مشارکت در این حمله به روسیه هم اخطار داد بهکاربردن سلاح شیمیایی از سوی آن کشور را در خاک خود تحمل نخواهد کرد و منظور حمله به سوریه بهخاطر استفاده روسیه از اسپری شیمیایی علیه جاسوس روس و دخترش بود. در چنین شرایطی آقای ظریف در مصاحبههای خبری خود کوشیده است ضمن اعلام پایبندی ایران به تعهداتش در برجام هشدار دهد ایران نمیتواند بهطور یکجانبه به تعهداتش ادامه دهد. به عبارت دیگر اگر تحریمها ادامه یابد ایران نیز به برجام و پایشهای آن پایان خواهد داد. اجرای چنین تهدیدی بیدرنگ شش قطعنامه هستهای شورای امنیت را علیه ایران اجرائی خواهد کرد و همه تحریمهای شدید و غلیظ با شدت بیشتری باز خواهد گشت. باید در نظر داشت که اروپا از رفع عملی تحریمهای بانکی ایران و بازگشت شرایط متعارف بینالمللی و آرامش پایدار برای روابط تجاری منتفع خواهد شد و خواهان بهرهمندی از بازار ایران و مشارکت در آن است؛ اما بههرحال رابطه با آمریکا و اسرائیل و نیز روابط عربی بهویژه با عربستان را به ایران ترجیح خواهد داد. به عبارت دیگر لابیکردن مقامات ایران نزد اروپاییها برای رعایت منافع ایران در قالب برجام محدودیتهایی دارد. بزرگترین نگرانی آنان در مذاکرات برجام نفس فعالیت هستهای ایران نبود.
دلیل اصلی نگرانی آنان مواضعی بود که اسرائیل اتخاذ میکرد و برنامه هستهای ایران را دستیابی به ابزاری برای رسیدن به هدف محو خود معرفی و به آن استناد میکرد. رئیسجمهور و وزیر خارجه ایران بارها اعلام کردهاند ایران در حمله به هیچ کشوری پیشقدم نخواهد شد، اما گویی طرفهای مقابل این پیام را کافی نمیدانند. بهویژه آنکه سخنان دیگری نیز از تریبونهای دیگر در ایران، پیامهای متفاوتی را منتقل میکنند که میتواند تلاشها و لابیگریهای وزیر امور خارجه را خنثی کند. به عبارت دیگر از دیدگاه ایران اجرای تعهدات برجام برای رفع تحریمها کافی است، اما به نظر آنها هدف اصلی برجام یعنی امنیت اسرائیل تأمین نشده است. از دید تحلیلگران خارجی گویی سیاست خارجی ایران از دو مجرای مختلف ابلاغ میشود.
یکی پیامهای التیامبخش و اعتدالی دیپلماتیک که مایل به زمینهسازی برای ایجاد آرامش و ثباتی است که بستر لازم برای مشارکت اقتصادی و سرمایهگذاری بینالمللی را فراهم کند و دیگری پیامهایی است که از آغاز برجام نیز با برخی اقدامات علیه مصونیت اماکن دیپلماتیک انجام شد که این امر از اعتبار اجرائی تعهدات دیپلماتیک دولت ایران میکاهد. چنین شرایطی شاید ایجاب کند تیم دیپلماتیک ایران اقدامات خود را قبلا با آن نیروها منطبق کند و آنان را مستقیما در مذاکرات مشارکت دهد. بههرحال تصور میشود اگر نهادهای ایرانی بر سر سیاستی در جهت منافع ملی با پیروی از اعلامیه سران کشورهای اسلامی در استانبول که با حضور رئیسجمهور ایران برگزار شد به توافق برسند، بتواند موجب احتراز از راهحل نهایی یعنی جنگ شود. در شرایطی که کرهشمالی خود را برای توافق آماده کرده است، تصور نمیشود رئیسجمهور آمریکا با لغو یکجانبه برجام اعتبار امضای آن کشور را علنا لغو کند، اما بلاتکلیفگذاشتن آن به معنی لغو آن است که موجب تزلزل همکاری دیگران نیز میشود. در چنین شرایطی، حتی اگر ایران بخواهد به اقدامی مغایر برجام دست بزند نیز شاید به مصلحت نباشد که آن را یکجانبه لغو کند. دیپلماسی مستلزم تفاهم و رسیدن به تعادلی دوجانبه است، نه تحمیل یکجانبه. به نظر میرسد چنان که متفقین غربی از ایران احساس تهدید نکنند، ترجیح خواهند داد کشورهای این منطقه یعنی لبنان، سوریه، عراق، ترکیه و ایران که مشابهتهای مدنی دارند بتوانند بلوک اقتصادی سنگینی با بهرهمندی از منابع طبیعی و انسانی خود تشکیل دهند تا اینکه بلوک عربستان بر تمامی منابع پولی و انرژی منطقه تسلط یابد.