بی بی سی / ۱۰ آوریل ۲۰۱۸ - ۲۱ فروردین ۱۳۹۷
حتی بدبینترین افراد هم تصور نمیکردند، عمر شهرداری محمدعلی نجفی این قدر کوتاه باشد. فروردین ۹۷ به سر نیامده، اما او دیگر شهردار تهران نیست.
نجفی از یک منظر شهردار بدی نبود. میتوان فهرستی از اقدامات او ردیف کرد و از کارنامه نسبتا موق ۷ ماههاش در شهرداری نوشت، اما این فهرست به کار کسی نخواهد آمد. حتی هوداران او؛ آخرین امیدوارانی که در آخرین روزهای منتهی به استفعا، دست به کار جمعآوری امضا و طومارنویسی برای نگه داشتن او شدند، اما سنبه حریف پرزور بود: بیماری آقای شهردار، اطلاعات سپاه، یا دادستانی یا هر چیز دیگری که محمدعلی نجفی را به کنارهگیری زودهنگام واداشت.
بعید است در آینده کسی اقدامات مثبت او را در مدت کوتاه شهرداریاش به یاد بیاورد، اما نام او در تاریخ سیاسی تهران باقی خواهد ماند؛ همانطور که در حافظه جمعی طبقه متوسط ایرانی یاد و خاطره شورای اول پایتخت به مثابه نشانهای مهم در شکست اصلاحات اول باقی مانده است.
استعفای نجفی فراتر از متن، نماد و نشانهای از ناکامی و شکست است؛ شکستی ناامیدکننده که در واقع ناشی از ارزیابیهای نادرست از واقعیتهای موجود و مجموعهای از اشتباههای محاسباتی است.
۱- اشتباه در ارزیابی اردوگاه خودی
تصورات شهردار تهران به طور خاص -و مجموعه اصلاحطلبان و میانهروها به طور عام- درباره پشتوانه اجتماعی تصور درستی نبود. او هر چه کرد، به چشم نیامد و هرآنچه نکرد تعبیر به ناکارآمدی شد.
امروز اصلاحطلبان به همان اندازه که با چالشهای مواجهه با جریان رقیب دست و پنجه نرم میکنند، از سوی پایگاه اجتماعی خود تحت فشار قرار دارند.
به فاصله کوتاهی بعد از انتخابات، نخستین نشانههای جنگ قدرت در اردوگاه خودی آشکار شد. رقابتهای سیاسی به سرعت بالا گرفت، تا بخش عظیمی از نیروی انباشته شده در انتخابات صرف سهمخواهی سیاسی شود.
اما تقصیر سیاستمداران محدود به دعوای قدرت نبود، بلکه تصور آنها از مطالبهگری جامعه هم دقیق و درست نبود. فضای انتخاباتی حجم مطالبات را به شدت بالا برده بود، آن قدر که در نخستین ماههای پس از انتخابات هیچ متر و معیاری برای اندازهگیری مطالبهها و خواستهها وجود نداشت. به راحتی میشد تشخیص داد که بدنه اجتماعی حامی اصلاحطلبان چه نمیخواهند، اما پیدا کردن مصداق برای خواستههای جامعه مدنی ایران آسان نبود.
نه تغییرات مدیریتی در ساختار شهرداری تهران، برای جامعه کافی بود و نه اقداماتی که در زمینه برخورد و مبارزه با فساد صورت گرفت. اقدامات ساختاری او، مثل بخشنامه ممنوعیت هولوگرام، یا دستور قاطع واریز همه درآمدها به خزانه شهرداری یا راهاندازی سامانه شفافیت شهرداری، یا انتشار بیسابقه دادههای باز بودجه، یا بازسازی اداره خزانهداری اشاره خواهد کرد،
افشاگریهای شهردار مستعجل تهران درباره فساد کمسابقه بود، اما به چشم کسی نیامد. حتی مجموعه مدیریت قبلی و جریانهای سیاسی همسو که در مظان اتهام قرار گرفته بودند، هیچ گاه در مقام واکنش علنی برنیامدند. افشاگری نجفی مهمترین اقدام او برای جلب نظر افکار عمومی بود که در بیاعتنایی مطلق به دیوار خورد و پژواک آن به خود او بازگشت.
۲- اشتباه در ارزیابی حریف
چه شهردار تهران و چه دولت دوازدهم هر دو در ارزیابی تواناییهای حریف دچار اشتباه محاسباتی شدند. حریف اگرچه انتخابات ۹۶ را واگذار کرد، اما طی یک سال اخیر در بحرانسازی صاحب پیروزیهای متوالی شد.
اگر این فرض منطقی را قبول کنیم که استعفای شهردار تهران تحت تاثیر فشارهای سیاسی است، باید یپذیریم که محمدعلی نجفی چه وقت قبول مسئولیت شهرداری و چه در هنگام افشاگری در ارزیابی توانایی حریف دچار اشتباه محاسباتی شده است.
نتیجه این اشتباه محاسباتی، البته محدود به کنارهگیری او نخواهد شد، بلکه توجیه انفعال جانشینان او در پیگیری مطالبات نیز خواهد بود.
۳- اشتباه در ارزیابی تواناییهای خود
تنها نگاه کردن به حال و روز تهران کافی بود که نشان دهد ریسک شهرداری در تهران چقدر بالا است. شهر دچار بحرانهای فزایندهای است که ابعادشان با ظرفیتهای شهر تناسبی ندارد. سطح توقع عمومی از شهر بالا است و در عین حال اراده عمومی برای مشارکت در رویارویی با بحران یا دست کم پذیرفتن آن وجود ندارد.
در چنین وضعیتی محمدعلی نجفی با شعار آرامسازی شهر وارد میدان شد، اما آنچه در طول ۷ ماه شهرداری او بر تهران گذشت، هر چه بود ارتباطی با آرامش نداشت.
نه فقط فضای پرحاشیه سیاسی که بخشهای اقتصادی و اجتماعی و زیستمحیطی هم چندان آرام نبودند.
نجفی آدم سادهای نبود. او در جایگاه یک مدیر باهوش و باسابقه ریسک شهرداری تهران را پذیرفت، شاید گمان میکرد بتواند برای حل بحرانهای شهر نسخهای کارگر بپیچد، او فکر میکرد میتواند خواستههای ممکن جامعه مدنی را پیگری کند و شهروندان را در رویارویی با بحرانهای اقتصادی، زیستمحیطی و اجتماعی با خود همراه کند.
اما هیچکدام از اینها اتفاق نیفتاد. حجم بحران مالی و اقتصادی تهران فراتر از حد تصور بود. کار شهرداری تهران در دوران او به مسدود شدن حسابهای شهرداری به خاطر بدهی به بیمه تامین اجتماعی کشید و پرداخت حقوق کارکنان نیز به مشکل برخورد.
از سوی دیگر خیلی زود مشخص شد، جامعه تمایلی به مشارکت در تامین هزینههای شهر ندارد و شهردار تهران حتی قادر به راضی کردن روزنامهنگاران برای تغییر نظام طرح ترافیک نیست.
پیشبینی تشدید بحران اقتصادی در شهرداری کار سختی نبود، اما خیلیها امیدوار بودند که نجفی طرحی برای گذر از بحران یا حتی کنار آمدن با بحران داشته باشد که به مرور زمان مشخص شد، چنین نیست.
ساختار بودجه پیشنهادی او تفاوت چندانی با قبل نداشت در حالی که وضعیت شهر دیگر مثل سابق نبود.
دولت مستعجل
«امروز تهران در آستانه دورانی تازه قرار دارد، دورانی که در آن عقلانیت و مشارکتِ شهروندان در تعیین سرنوشتِ شهر، اعتقادی راسخ در بین تصمیم گیرانِ شهری است … با هم بسازیم آنچه را که ساختنی است و باز پس گیریم آنچه را مدتهاست زیر پا مانده، فراموش نکنیم که تهران متعلق به ماست و همگی در قبال آن مسئولیم.»
این بخشی از یادداشت ۶ ماه پیش شهردار مستعفی پایتخت، به مناسبت روز خودخوانده تهران است. باورش شاید سخت باشد، اما نویسنده باانگیزه این یادداشت که ۶ ماه پیش از زاویه دید پرنده شهر را نگاه میکرد و ایراد پایتخت را کمبود «تهران بودگی» و «فراموشی خاطرات شهر» میدانست، امروز روی زمین آمده تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند.
کمتر از ۱۰ روز تا اردیبهشت ۹۷ باقی مانده. محمدعلی نجفی دیگر شهردار تهران نیست، او در حال حاضر عینیترین نشانه شکست اصلاحطلبان و میانهروها در یک سالگی انتخابات اردیبهشت پارسال است.