سرمقاله روزنامه کارون- ۱۴ اسفند ۱۳۹۶
اصطلاح آقازاده که به فرزندان رجل سیاسی کشور اطلاق میشود به تدریج بار معنایی خاصی در فرهنگ امروزی ایران پیدا کرده است.
به این معنا که این عنوان که در دهههای گذشته بارمعنایی خنثی و گاهی مثبت نیز داشت به تدریج بارمعنایی منفی پیدا کرده است. عنوانی که در افکار عمومی تداعی گر رانت خواری، سوء استفاده از قدرت و سهم خواهی ناعادلانه است.
هرچند این اصطلاح به احتمال درباره فرزندان رجل سیاسی پیش از انقلاب به کار نرفته است اما در این مجال برای به وجود آمدن امکان قیاس بین دو نسل متفاوت از این فرزندان برای همه آنها از این اصطلاح بهره میگیریم.
اگر با الهام از جلال آل احمد برای آقازادههای نسل اول که برای تحصیل به غرب عزیمت نموده و سپس به میهن بازگشته بودند از برچسب غربزده بهره بگیریم، برای توصیف نسلی از آقازادههای پس از انقلاب که پدران آنها منتقد غربزدگی هستند چه ویژگیهایی باید قایل بشویم؟!
❇️ما با نسلی از آقازادهها سر و کار داریم که هواپیما سوار میشوند، کوچههای لندن را میشناسند، خوب انگلیسی صحبت میکنند، در دانشگاههای اروپایی و آمریکایی درس میخوانند؛ اما همزمان منتقد غرب نیز هستند!؟
آنها نه تنها تحت تاثیر پدران و خانواده خود منتقد غرب هستند بلکه حیات خود را در ضدیت نمایشی با غرب جستجو میکنند.
آقازادههای فرنگ رفته با پیراهن یقه اخوندی و انگشتر عقیق و تسبیح به دست، هم به مخاطبان میهنی خود یادآور میشوند که نگهبان ارزشها و مناسک دینی مورد ادعا هستند و هم به پرسشگریهای آمیخته با خودکمتر بینی برخی مخاطبان در برابر ابهت تمدن غرب پاسخ میدهند.
آنها به ظاهر عطش این دسته از مخاطبان را با بلغور کردن چند کلمه انگلیسی در میان سخنان خود و بیان خاطراتی خود ساخته و تحریف شده از اذعان غربیها به ابهت ایران و ایرانی فرو مینشانند؟!
آقازادههای فرنگ رفته پیش از انقلاب، بسیار به ندرت رقبایی از دیگر طبقات اجتماعی داشتند. چراکه آمار افرادی که مدارج بالای علمی را طی میکردند بسیار اندک بود و فرزندان طبقات دیگر، بسیار کم به دانشگاهها راه پیدا میکردند.
اما پس از انقلاب با توسعه آموزش و پرورش و آموزش عالی، نسلی از تحصیلکردههای دانشگاهی پرورش یافتند که از تمامی طبقات اجتماعی در آن وجود دارد. این نسل در برابر تبعیضهای اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی به ویژه تبعیض در مهرههای مدیریت اجرایی بسیار حساس است.
این نسل، ابزارهای بسیار قدرتمندی برای بیان اعتراضهای خود به دست آورده است. رویت پذیری رسانه ای، تبعیضهای اجتماعی را در معرض نقد عمومی قرار داده است. مکانیسمی که آقازادهها دیگر نمیتوانند خود را به راحتی از آن خلاص کنند.
آقازادههای پس از انقلاب، در شرایط کنونی کشور دیگر نمیتوانند همانند آقازادههای پیش از انقلاب تنها به مدد مدارج بالای علمی در تصاحب پستهای کلیدی کشور میدانداری کنند. آنها به ابزارهای دیگری نیاز دارند که این تصاحب ناعادلانه را در نزد افکار عمومی توجیه کند.
❇️به این جهت آنها برای حفظ منافع خانوادگی، به ظاهر خود را درگیر بازیهای سیاسی کشور میکنند.
برخی از آنها حیات سیاسی خود را در ضدیت نمایشی با غرب جستجو میکنند. آنها با پوشیدن پیراهن اصول گرایی در اردوی آنها توپ میزنند. نظریه پرداز نقد غرب و انکار هولوکاست میشوند. خاطرات زندگی و تحصیل خود در غرب و ارتباط خود با مسلمانان غرب را رسانهای میکنند.
برخی به رسانهها و روزنامهها ملحق میشوند و برخی نیز بی سر و صدا مشغول فعالیتهای اقتصادی میشوند.
اما برخی دیگر با کاهش محبوبیت اصول گرایان در میان اقشار مختلف، مصلحت جویانه به میان اصلاح طلبان رخنه میکنند.
در این میان، جریان اصلاح طلبی با آلوده شدن به پدیده “حامی طلبی و حامی جویی”، زمینه رشد آقازادهها را فراهم میکند.
اصلاح طلبان مصلحت جو، از آقازادهها به عنوان حلقه وصل و تاییدیه برای حضور در انتخابات و کسب حمایت؛ و آقازادهها نیز از این افراد برای توجیه حضور خود در پستهای کلیدی بهره میگیرند. نوعی همکاری دوجانبه!؟ بازی برد- برد!
اینگونه میشود که آقازادههایی که تا دیروز از منظر برخی اصلاح طلبان حتی مشروعیت و مقبولیت مردمی نداشتند به قهرمانان امروزی تبدیل میشوند!؟
اما اصلاح طلبان جوان و کم تجربه که تا دیروز منتقد حضور آقازادهها در پستهای کلیدی بودند قانع میشوند که این حضور نشانهای بر تداوم “اصلاحات از درون” است و خود در تایید آن مقاله و یادداشت مینویسند!
...و اینچنین میشود که سرمایههای اصلاح طلبی دو روزه تقدیم آقازادهها میشود تا از پلههای آن بالا بروند و پس از رسیدن به مقصد، این سرمایهها را خاکستر کنند!