«سعید حجاریان» در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، دربارهی اتفاقات چند سال و چند ماه اخیر کشور و نوع مواجههی نیروهای نظامی و امنیتی با آن نوشت:
بعد از پیروزی انقلاب نیروهای مسلح ما ارتباط تنگاتنگی با «کره شمالی» برقرار و ضمن انجام مراودات نظامی همچون آموزش نیرو، به دریافت سلاح نیز مبادرت کردند و اکنون که حدود چهل سال از پیروزی انقلاب میگذرد، نشنیدهام چنین ارتباطی با «کره جنوبی» برقرار شده باشد.
واقعیت این است، به دلیل حاکم بودن چنین نگاهی –و البته بعضی پارامترهای دیگر- ما هنوز فاقد یک نیروی کنترل اغتشاش کلاسیک و
منضبط هستیم؛ البته پیش از انقلاب نیز چنین نیرویی نداشتیم. من در جریان اجتماع «جبهه ملی» در «کاروانسرا سنگی» حضور داشتم و شاهد رفتار خشن نیروهای اعزامی ژاندارمری بودم؛ بهنحوی که خود و بعضی دوستانم مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتیم و بعضی دستوپایشان شکست.
در ممالک راقیه معمولاً پلیس ضد اغتشاش تحت آموزش رسمی و تخصصی قرار میگیرد و از ابزار مخصوصی نیز بهرهمند است؛ یعنی پلیس بدون آنکه به کسی صدمهای بخورد و خون از دماغ معترض بیاید، قادر است هر نوع اعتراضی را با درایت کنترل کند. چنانکه بارها دیدهایم، زمانی که در کشورهایی چون فرانسه، آلمان، هلند، انگلستان، اسپانیا، کرهجنوبی و حتی هند اعتراضی در میگیرد، یگانهای آموزشدیده با تجهیزات و ابزار لازمه وارد صحنه شده و مشکل را ظرف چند ساعت مرتفع میکنند؛ ممکن است در این روند فرد یا افرادی دستگیر شوند اما بازداشتها طولانی مدت نیست چراکه بنای دولت بر آن است به سرعت به دنبال برآورده کردن خواستههای معترضین برود.
مجدداً به ایران بازگردیم. در دورهی پهلوی، زمانی که خدمت سربازیام را میگذراندم، در کتابخانهی ژاندارمری مقادیر زیادی کتاب و جزوهی تخصصی دربارهی کنترل اغتشاشات به زبان فرانسه موجود بود اما دریغ از یکبار تورق! به همین خاطر بود، درگیریهای پیش از انقلاب اکثر اوقات همچون هفده شهریور به خاک و خون کشیده میشد. من هنوز معتقدم چنین نیروی زبده و کارآزمودهای در کشور وجود ندارد و از همین روست که فلان پلیس میگوید: «ما میتوانستیم با یک «آر.پی.جی» محل مورد نظر را نابود کنیم.» این سخن ایشان مرا به یاد وقایع قزوین در سال ۷۳ میاندازد. در آن سال قزوین در کشاکش تقسیمات کشوری بود و علیرغم تلاش مسوولین نتوانست به استان تبدیل شود، در نتیجه مردم معترض به خیابانها آمدند. در آنجا پلیس برای حل مسأله از «کاتیوشا» و «آر.پی.جی» مدد گرفت، مردم را متفرق کرد و به اصطلاح غائله را خاتمه داد. یعنی موضوعی کاملاً مدنی را به شیوهای غیرمدنی پاسخ دادند و برای این عملشان جایزه هم دریافت کردند.
کره جنوبی به علت درگیریهای زیادی که پشت سر گذاشته از پلیس ویژهای برای این امور بهرهمند است و ما اگر یکهزارم سرمایهای که برای ارتباط با کره شمالی هزینه کردیم، برای آموزش در کرهجنوبی اختصاص میدادیم، دیگر لازم نبود، هرجا و برای هر موضوعی از نیروی لباس شخصی و آر.پی.جی استفاده کنیم. آیا دو بار حمله به کوی دانشگاه کافی نبود تا مسوولان متنبه شوند؟ آیا مقتولین سال ۸۸ و دیماه ۹۶ و همچنین گلستانی که چندی پیش آتش شد، نباید ما را به خود آورد؟ چرا اساساً به گذشتهی قبل از انقلاب نمینگریم؛ آیا تجارب تلخی مانند مسجد کرمان، هفده شهریور و… ما را به این نتیجه نمیرساند که راههای بهتری نیز برای حل و فصل منازعات وجود دارد؟
«یزدگرد این بندانست و برفت، تا مغیره چه كند»