شورای سردبیری
چالش عمده آتی برای اصلاحطلبان چیست؟ پیروز شدن در انتخابات بعدی؟ کمک به محافظهکاران میانهرو برای رفتن به مجلس و دولت؟ بازتعریف گفتمان اصلاحطلبانه با هدف توسعه گستردهتر نهادهای مدنی؟
حتی شاید یافتن یک خردهگفتمان تازه برای ارائه یک برنامه عبور از بحران؟... دور نیست که تعداد زیادی از ما به لزوم پرداختن به این چالش معتقد شویم. برخی شرایط بحرانی آنقدر ناگهانی و طوفانزا پیش میآیند که فرصت اندیشه برای کنترل یا کاهش زیان آنها پیدا نمیشود. بحرانهای اجتماعی محرک تنش سیاسی چنین ماهیتی دارند. در فاصله کوتاه چنان حدی از مطالبات سیاسی پدید میآورند که معمولا حکومتها از پذیرفتن آنها معذورند! ممکن است در آینده با چنین وضعی روبرو شویم. اعتراضهای اخیر و تبدیل آنی شعارهای معیشتی به مطالبات سیاسی از همان نخستین شروع در مشهد، نمونه روشنی از تبدیل احتمال به قطعیتی بحرانخیز بود.
در این شرایط پیشابحرانی، چالش اصلاحطلبان انتخاب بین تداوم رقابت سیاسی به روال سالهای پیشین و برداشتن گامهایی برای ایجاد وحدت نظر در زمینه رویارویی با بحران اجتماعی و عبور از طوفان سیاسی است. واضح است که عقلای اصلاحطلب هیچگاه به مفید بودن بروز بحران اجتماعی برای بستن دست رقیب خود معتقد نبودهاند، هرچند ایده کنار زدن رقیب از راه سوار شدن به امواج بحران اجتماعی، به وفور نزد رقیب آنها یافت میشود. باز هم ماجرای مشهد نمونه خوبی است. رقیب آنقدر بیتجربه و خام است که فکر میکند با دادن نشانی دولت روحانی به معترضان، مصیبتنمایی برجام، انداختن گناه فلاکت محرومان و بیکاری بیکاران و فساد فراگیر به عهده رقیب سیاسی میتواند از وضع موجود برای کاهش رای رقیب استفاده کند. سادهنگری بلاهتباری در رفتارش هست.
اصلاحطلبان نمیتوانند اینگونه بیندیشند. عمق بحران اقتصادی، بیاعتمادی جامعه به راست وچپ حکومت و احتمال بالای از راه رسیدن طوفانهای وسیعتر بر آنها روشن است. از مدتها پیش این را پیشبینی و دو ماه پیش از وقوع اعتراضهای گسترده، پیشنهاد صلح ملی دوفاکتو را ارائه کرده بودند: تعطیل درجای رقابت تخاصمآمیز سیاسی و جستجوی تفاهم برای رویارویی با بحرانی که از مدتها پیش میشد وخیم بودن آنرا لابلای کلاف سردرگم مشکلات مشاهده کرد.
مهم نیست که محافظهکاران به این پیشنهاد بیاعتنایی کردند (بعید نیست بزودی به گدایی کمک به در خانه این یک ،یا آن یک بروند) مهم آن است که اصلاحطلبان بتوانند از بیاعتنایی محافل اندیشهورز خود و اطرافیان آنها و گرانیگاه اجتماعی اصلاحات به وظیفه مهم “نگه داشتن بدنه جامعه روی ریل مسالمت با حکومت” که پیش روی اصلاحطلبان است جلوگیری کنند. کاری سترگ است افتادن بین یک حکومت مصر بر رفتار غیرعقلانی و جامعهای که هر دم خشمگینتر و بیطاقتتر میشود. تاریخ اصلاحطلبی در ایران به نقطه متفاوتی از جغرافیای نظری خود نزدیک میشود. گفتمان آن اینک به خردهگفتمانی ساختارمند نیاز دارد که بافت آن انعکاسدهنده دقایق معنایی آن و بلوغ سیاسی در یک مسیر تکاملی باشد. طوفان در راه است.