اعتماد / علیرضا کیانپور
حدود یک ماه پس از فروکش کردن ناآرامیهای دهه نخست دیماه امسال و در آستانه چهلمین سالگرد انقلاب، حزب اتحاد ملت در سلسله نشستهایی که قرار است با حضور برخی چهرههای برجسته جریان اصلاحات برگزار شود، بررسی آخرین تحولات داخلی و همچنین اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور در آغاز دهه پنجم انقلاب اسلامی را در دستورکار خود قرار داده است.
در این راستا روز پنجشنبه گذشته، نخستین جلسه از این سلسلهجلسه تخصصی با حضور بهزاد نبوی ازجمله مبارزان سیاسی دوران پهلوی و همچنین عباس عبدی فعال سیاسی و روزنامهنگار اصلاحطلب برگزار شد که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
ریشه انقلاب اسلامی در انقلاب مشروطه
بهزاد نبوی نیز در این نشست تخصصی درباره بررسی تاریخ انقلاب و پاسخ به این پرسش کلیدی که آیا وقوع انقلاب اجتنابپذیر بود، گفت: اولا باید توجه داشته باشیم انقلاب ما واقعهای جدای از گذشته خود نبود. متاسفانه بسیاری از تحلیلگران سعی کردند یا انقلاب را مستقل از پیشینههای تاریخی خود تعریف کنند یا حداکثر پیشینه آن را ۱۵ خرداد ۴۲ درنظر گرفتند. اما واقعیت این است که انقلاب اسلامی ریشه در انقلاب مشروطه داشت و عملا ادامه جنبشهای ضداستعماری و ضداستبدادی ملت ایران بود.
این فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: گاهی بعضی طوری صحبت میکنند که زمان شاه همهچیز بر وفق مراد بود اما واقعیت این است که در دوران پهلوی بنابر قانون اساسی حکومت مشروطه سلطنتی داشتیم و قرار بود شاه سلطنت کند، نه حکومت. چنانچه احمدشاه نیز در انقلاب مشروطه همین وضع را داشت و بعد از آن نیز قرار بود شاهان سلطنت کنند و دخالتی در اداره کشور نداشته باشند.
سلطنت پهلوی؛ سیاهترین استبداد تاریخ
وی با اشاره به سطلنتهایی همچون کشورهایی مثل دانمارک و بلژیک که شاه این کشورها اختیاری در اداره کشور ندارند، گفت: ما سیاهترین استبداد تاریخ را در دوره رضاشاه و بعد محمدرضا شاه بعد از سال ۱۳۳۲ و بهخصوص بعد از سال ۴۲ داشتیم. برای درک دقیقتر اوضاع باید بدانیم که در آن دوره حتی در یک مورد حق انتخابات آزاد به مردم نداد.
نبوی به دوره رضاشاه نیز اشاره کرد و گفت: در این دوره که بههیچ عنوان اجازه انتخابات آزاد داده نمیشد. مرحوم مدرس در دوره 5 و 6 نماینده مجلس بود و این دو دوره آخرین دورهای بود که نمایندگان اجازه یافتند، به قول معروف حرف زیادی بزنند اما از سال ۳۲ تا ۵۷ در تمام ادوار مجلس، حتی یک نماینده که آدم نظام حاکم نباشد و طبق دستور نظام حاکم موضعگیری نکند، نداشتیم. فقط در دوره بیستم مجلس شورای ملی که انتخاباتش در زمستان سال ۳۹ برگزار شد، بهخاطر فشار امریکا در دوران کندی بر کشورهای جهان سوم برای رعایت حقوق بشر اجازه داده شد یک نفر از کاشان وارد مجلس شود. این درحالی بود که فشار امریکا منجر به آن شد که کمکهای اقتصادی این کشور به ایران قطع شود و حتی مستشاران امریکایی از کشور خارج شدند در نتیجه اللهیار صالح که زمان مصدق سفیر ایران در امریکا و نماینده ما در سازمان ملل بود از کاشان وارد مجلس شد اما همان مجلس هم که یک نفر ناخالصی داشت بعد از 3 ماه منحل شد.
بهزاد نبوی با تاکید بر اینکه فضای استبدادی شدیدی بر کشور حاکم بود، گفت: امروز ما به شورای نگهبان اعتراض میکنیم که چرا امثال من ردصلاحیت شدند اما آن دوره اصلا کار به این حرفها نمیکشید که بخواهند کسی را ردصلاحیت کنند.
چرا شعار استقلال و آزادی در صدر شعارهای مردم قرار گرفت؟
او ادامه داد: شاه در سال ۵۴ اعلام کرد به جز حزب رستاخیز هیچ حزب دیگری در کشور فعالیت نکند و گفت که هرکس نمیخواهد عضو این حزب شود، ازکشور خارج شود و همه قشرهای مختلف مثل معلم و پرستار و پزشک مجبور بودند جاویدشاه بگویند و دستهجمعی عضو حزب رستاخیز شوند و به دلیل همین فشارها و استبداد حاکمیت بود که شعار استقلال و آزادی در صدر شعارهای مردم قرار گرفت.
آزادیهای سیاسی زمان شاه بهخاطر فشار خارجی بود
نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی در ادامه با طرح این سوال که آیا امکان اصلاحات بهجای انقلاب در سال ۵۷ وجود داشت یا خیر، گفت: واقعیت این است که شرایط اصلاحات در کشور فراهم نشد. آزادیهای سال ۳۹ تا ۴۲ و اتفاقات ملی شدن صنعت نفت همه سرکوب شدند و این درحالی است که آن آزادیها هم عموما به خاطر فشارهای خارجی بود.
۳ دوره آزادی سیاسی در دوران محمدرضاشاه
نبوی به ۳ دوره آزادیهای سیاسی دوران محمدرضا شاه اشاره کرد و گفت: دوره اول از شهریور ۲۰ تا سال ۳۲ بود که هنوز رژیم جایگاه خود را پیدا نکرده و عملا امکان حاکمیت استبداد وجود نداشت که در انتهای همین دوره نهضت ملی اتفاق افتاد. ۳۹ تا ۴۲ نیز بهدلیل فشار کندی به کشورهای جهان سوم، تاحدودی آزادی به وجود آمد که بلافاصله پس از ترور کندی این دوره خاتمه یافت. دوره سوم هم در زمان کارتر بود که درنهایت انقلاب اسلامی رخ داد و مساله آن بود که رهبری انقلاب زرنگتر از رژیم پهلوی بود و اجازه نداد سرنوشت نهضت ملی و سالهای ۳۹ تا ۴۲ تکرار شود.
علت عدم تحقق اصلاحات این بود که امکانش ایجاد نشد
این فعال سیاسی اصلاحطلب تاکید کرد: همه مبارزات از دوران ملی شدن صنعت نفت تا سال ۴۲ اصلاحی بود اما بعد از سرکوب، مردم از حرکت اصلاحی ناامید شدند. در واقع رژیم عملا کاری کرد که مردم بهدنبال حرکات اصلاحی نروند و همه ما جوانان آن دوره از چریکهای فدایی، مجاهدین و مبارزین قبل از انقلاب که از اعضای جبهه ملی بودیم، به دنبال اصلاحات بودیم اما وقتی رژیم مبارزات اصلاحطلبانه را به بنبست رساند، همگی بهدنبال کار چریکی رفتند؛ درواقع اگر اصلاحات محقق نشد به این دلیل بود که امکان اصلاحات برای مردم ایجاد نشد.
بهزاد نبوی در پایان خاطرنشان کرد: مرحوم بازرگان معتقد بود انقلاب ایران دو رهبر داشت؛ یکی شاه و یکی امام. و درواقع معتقد بود کاری که شاه در به وجود آمدن شرایط انسداد کرد در پیروزی انقلاب موثر بود و اگر کاری کنیم که مردم به این نتیجه برسند که انتظاراتشان از طریق صندوقهای رای به نتیجه نمیرسد، آنها را به سمت انقلاب هل میدهیم. باید کاری کنیم که مردم احساس کنند از طریق صندوق رای میتوانند نظرشان را اعمال کنند.
بررسی وضعیت اقتصادی رژیم پهلوی
عباس عبدی در ابتدای این پنل تخصصی با اشاره به سوال اصلی این نشست مبنی بر اینکه «آیا انقلاب اسلامی اجتنابپذیر بود؟» گفت: شاید مهمترین مساله این باشد که اکنون پس از ۴۰ سال از پیروزی انقلاب، چرا این سوال مطرح میشود. معمولا در این شرایط به گذشته بازمیگردیم و فکر میکنیم اگر آن مسائل رخ نمیداد، الان وضعمان به شکلی دیگر بود و آیا ممکن بود آن اتفاق یعنی انقلاب نیفتد.
وی ادامه داد: در این رابطه باید بگویم اگر در یک کاسه به صورت قطرهای آب بریزید، سرانجام آب سرریز میشود و نظامهای سیاسی بسته نیز همین وضع را دارند. وقتی بخشی از سیستم را میبندید، جامعه در این سیستم اخلال ایجاد میکند. هر جامعه بر پایههایی استوار است و وقتی جامعه پیشرفت کند، نیازمند آن است که پایهها و ستون آن نیز تقویت شود.
این فعال سیاسی اصلاحطلب همچنین با بیان اینکه نظام پهلوی در سالهای ۳۸ تا ۵۲ یک تحول عظیم اجتماعی- اقتصادی در جامعه ایران به وجود آورد که در دنیا بینظیر بود، گفت: نرخ تورم در کل این دوره 10ساله، درمجموع 25 درصد و نرخ رشد اقتصادی ۱۳ تا ۱۴ درصد بود. رشد شهرنشینی بسیار بالا بود و بیش از ۴۰ درصد به جمعیت تهران اضافه شد و شاهد جهش گسترده شهرنشینی و بهبود شرایط آموزش و بهداشت بودیم. البته این پیشرفتها در دوران پس از انقلاب بسیار بالاتر است.
بیتوجهی شاه به توسعه سیاسی در قبال رشد اقتصادی
وی افزود: مشکل اصلی که این رژیم با آن مواجه بود، این بود که به میزان رشد اقتصادی به رشد سیاسی توجه نکرد. درحالی که به میزان رشد اقتصادی، نیازمند تحول اجتماعی و فرهنگی و توسعه سیاسی هستیم. مشارکت سیاسی و آزادی یک امر فانتزی نیست. سیستم شاه از این لحاظ عقبگرد داشت. درواقع شاه در سالهای ۵۲ و ۵۳ در مقایسه با سال 39 بهلحاظ اقتصادی جلو رفته بود اما به لحاظ سیاسی عقب رفته بود. در سال ۳۲ آزادی نیمبندی وجود داشت که در سال ۵۲ به بعد این وضع تغییر کرد و در ادامه حتی همان 2 حزب فرمایشی نیز با دستور شاه به یک حزب تبدیل شد.
این روزنامهنگار اصلاحطلب با یادآوری مثال کاسه آب که در ابتدای سخنانش به آن اشاره کرده بود، اعلام کرد: اتفاق دیگری که موجب تشدید فرآیند مشکلات شاه شد، افزایش درآمدهای نفتی در سال ۵۲ بود. در سال ۱۹۷۳ بهخاطر بحران خاورمیانه و جنگ اعراب و اسراییل، درآمد نفتی کلان برای ایران به وجود آمد که با توجه به جمعیت حدود ۳۰ میلیون نفری ایران، شاه را قدرتمندتر کرد و این اتفاق باعث شد تا شاه پایههای سیاسی حکومت خود را بیش از گذشته تضعیف کند و از طرف دیگر تقاضا را برای مشارکت سیاسی بالا برد.
او با اشاره به اینکه افزایش درآمدهای نفتی کشور منجر به رایگان شدن آموزش عالی و متوسطه از سال ۵۴ به بعد شد، به هجوم تعداد قابلتوجهی از متقاضیان تحصیلات تکمیلی به دانشگاهها اشاره کرد و گفت: از طرفی تحرکی در حوزه آموزش و اجتماعی به وجود آمد که بقای آن مبتنی بر مشارکت و نقشآفرینی در عرصه تصمیمگیریهای سیاسی بود اما این بخش دوم تضعیف شد.
برخورد دوگانه شاه با سازمان برنامه و بودجه
عبدی به مذاکرات شورای اقتصاد شاه اشاره کرد و گفت: شاه تا سال 52 طرفدار سازمان برنامه و بودجه به عنوان یک نهاد کارشناسی بود. وزارتخانهها و نخستوزیری در دوره هویدا و پیش از آن، با این بخش ارتباط خوبی نداشتند و هرگاه با این سازمان به مشکل برمیخوردند، شاه از سازمان برنامه حمایت میکرد اما از سال ۵۲ که حکومت ثروتمندتر شد، نگاه شاه به سازمان برنامه تغییر کرد.
وی افزود: باتوجه به آنکه درآمدهای کشور سه برابر شده بود، سازمان برنامه و بودجه مخالف آوردن این پولهای دارای منشا خارجی در داخل کشور بود اما شاه از اینجا به بعد منتقد جدی سازمان برنامه و بودجه شد و عملا این سازمان را از فرآیند توسعهای کشور خارج کرد.
چرا نظام از شاه حمایت نکرد؟!
عبدی در ادامه به خاطرهای از دوران شاه اشاره کرد از یکی از اعضای دربار درباره اینکه معترضان روی پشتبامها منشأ مردمی دارند که این مسوول به شاه میگوید همسرش نیز جزو معترضان است. او ادامه داد: شاه متوجه این نبود که حتی سیستم هم از حکومت دفاع نمیکرد. این مساله 2 دلیل مهم داشت. اول اینکه همه اختیارات را از اطرافیانش گرفته بود و خودش را قدر قدرت میدانست و حتی اطرافیانش هم حاضر به حمایت از او نبودند. شاه پاتیل بزرگی از نفت مصرف کرد و عقلش را برای اداره کشور از دست داد. علت دوم این بود که شاه با اتکا به درآمدهای نفتی خود تمامی نهادهای مستقل کشور را از بین برد و تنها نهادی که در برابرش ناتوان نماند، نهاد دین بود و علت آن بود که روحانیت مستقل بود. متاسفانه امروز هم شاهدیم برخی روحانیون متوجه این مساله نیستند و دنبال بودجه بیشترند. درحالی که اگر بهدنبال تضعیف نهاد روحانیت هستید، باید بودجه آن را افزایش دهید.
او همچنین به بخشی دیگر از فعالیتهای سیاسی خود در دوران پیش از انقلاب در نازیآباد تهران اشاره کرد و گفت: مساله دیگر اینکه شناسایی نیروهای مبارز مذهبی بسیار سخت بود. ساواک در نازیآباد، گروههای چپ را که کتاب کاپیتال میخواندند، بازداشت میکرد اما نمیتوانست به گروههای مذهبی که قرآن میخواندند، ایراد بگیرد.
علت عدم تجزیه ایران پس از رژیم پهلوی
این روزنامهنگار اصلاحطلب همچنین خاطرنشان کرد: این مسائل باعث شد که پیشبینی شاه درست از آب درنیاید. شاه گمان میکرد بعد از خروج او از ایران، کشور ظرف ۶ ماه به ایرانستان تبدیل شده و تجزیه خواهد شد اما چون نیروی آلترناتیو حاکمیت بهشدت قدرتمند بود، این اتفاق نیفتاد و دیدیم در ماجرای پاوه چگونه هزاران نفر با یک پیام در منطقه حاضر شده و غائله ختم به خیر شد.
پدیدههای اجتماعی منفردند
عبدی به پرسش اصلی نشست اشاره کرد و در پاسخ به این سوال که آیا این انقلاب اجتنابپذیر بود، گفت: نمیتوان به این سوال به صراحت پاسخ داد چرا که پدیدههای اجتماعی منفرد بوده و تکرار نمیشوند. چنانچه جنگ جهانی اول بهخاطر یک ترور رخ داد اما هزار اتفاق ممکن بود بیفتد که این ترور اتفاق نیفتد. با این حال کسی نمیگوید اگر آن ترور رخ نمیداد، جنگ جهانی اول به وجود نمیآمد؛ چراکه آن ترور جرقه به انبار باروت بود اما زمینههای جنگ اول وجود داشت. جنگ اول جهانی محصول وضعیتی عجیب و غریب در اروپا و شرایط بحرانی امپراتوریهای اروپا بود.
اصلاحات، هم به حاکمیت وابسته است، هم به اپوزیسیون
این فعال سیاسی اصلاحطلب سوال مهمی که امروز هم با آن درگیریم را این مساله دانست که راهحل مشکلات رژیم سیاسی غیرمنعطف اصلاحات است یا انقلاب و در پاسخ به این سوال گفت: باید به 2 نکته توجه داشته باشیم. اول اینکه انجام اصلاحات یا انقلاب در قبال عملکرد یک رژیم سیاسی، صرفا به آن رژیم وابسته نیست، بلکه به مخالفان و اپوزیسیون آن رژیم نیز بستگی دارد. بنده اکنون بهشدت مخالف جنبش چریکی زمان شاه هستم اما در آن زمان بهترین فرزندان این کشور که به لحاظ سواد و شخصیتی بسیار ارزشمند و قابلاحترام بودند، در گروههای چریکی برای سرنگونی مبارزه میکردند و بسیاری از دست رفتند. بنابراین نمیتوانیم بهراحتی و با درکی که امروز از شرایط داریم، مسائل آن زمان را قضاوت و محکوم کنیم.
اپوزیسیون زمان شاه دنبال اصلاحات نبود
وی با تاکید بر اهمیت اپوزیسیون در انتخاب میان راه اصلاحات یا انقلاب در مبارزات سیاسی، گفت: اپوزیسیون زمان شاه آنقدر بهدنبال اصلاحات نبود که البته به این معنا نیست که شاه دنبال اصلاح بود، اما هنگامی که انحرافی پیش میآید یعنی پایه سیاست بهقدری ضعیف میشود که جامعه تعادل خود را از دست میدهد، این سوال پیش میآید که دنبال انقلاب برویم یا اصلاحات.
عبدی در پاسخ به این سوال اساسی اعلام کرد: بدترین وضعیت برای هر حکومتی که تعادل ندارد، وقتی است که میخواهد تغییر سیاست بدهد و بدتر از آن زمانی است که این تغییر سیاست را اعمال نکند. در این شرایط حکومت در یک شرایط بد و بدتر قرار میگیرد و در این شرایط اپوزیسیون باید شرایطی ارایه کند که راه اصلاحات به حکومت معرفی شود اما در غیر این صورت، اگر حکومت قادر به پذیرش نباشد، اگر اپوزیسیون قوی باشد و آلترناتیوی قدرتمند برای حاکمیت وجود داشته باشد، به سمت انقلاب میرویم و اگر این اپوزیسیون قدرتمند نباشد، حکومت و جامعه دچار فروپاشی میشود.
پرسش و پاسخ
علت طرح شعارهای سلطنتطلبانه در اعتراضهای اخیر چه بود؟ نقش نیروهای اصلاحطلب در ترکیب اپوزیسیون چیست؟
عباس عبدی در پاسخ به این سوال گفت: واقعیت این است که من مسائل خارج از کشور را آنچنان پیگیری نمیکنم؛ چرا که معتقد به این نیستم که مسائل ایران در خارج از کشور شکل میگیرد. مسائل ایران داخل کشور شکل میگیرد و ظرفیت سیاسی نیروهای داخلی ایران بهقدری زیاد است که جایی برای تاثیرپذیری خارجی باقی نمیماند. علاوه بر آن، اطلاع دارم که بخش خاصی از نیروهای سیاسی خارج کشور که به آن اشاره شد، اکثریت نیستند. بلکه سر و صدای زیادی دارند و همزمان بسیاری از نیروهای سیاسی خارج کشور دلسوز کشور هستند. البته برخی از آنها از سر ناچاری و مشکلاتی از این دست ترک وطن کردهاند اما بسیار محترم بوده و هنوز تلاش دارند، به نحوی به کشورشان خدمت کنند.
او با بیان اینکه اپوزیسیون خارجی دنبال جنگ است، گفت: در جریان اعتراضهای اخیر همان روز نخست موضعگیری کردم و مساله این است که اگر در زمان شاه نیز اصلاحطلبان نفوذ کافی را داشته و به راه خود ایمان داشتند و درنتیجه موضعگیری میکردند، شاید اتفاقهای دیگری میافتاد. با این حال شاهدیم همان کسانی که انتقاد میکنند که چرا نیروهای سیاسی اجازه دادند در سال ۵۷ انقلاب شود، امروز نیز باوجود آنکه میدانیم انقلابی رخ نخواهد داد و درصورت تحقق اعتراضها به سمت فروپاشی میرویم، انتقاد میکنند که چرا ما موضعگیری کردیم.
عبدی خاطرنشان کرد: معتقدم متغیر اصلی در شرایط فعلی جامعه داخل کشور قرار دارد و اصلاحطلبان در این اوضاع مسوولیتی تاریخی برعهده دارند و باید راهی پیدا کنند که کشور از وضعیت موجود خارج شود. امیدواریم اصلاحطلبان مسیری صحیح معرفی کنند و حکومت هم به این مصلحت برسد که تغییر مسیر کمهزینه به نفع همه است.
آیا عدم حمایت امام از مرحوم بازرگان بهخاطر عملکرد اطرافیان امام بوده است؟
بهزاد نبوی با بیان اینکه نمیتوان با قطعیت به این سوال پاسخ داد، تاکید کرد: بنده پیشتر از مرحوم بازرگان به نیکی یاد کردم. در زمان انقلاب ما از این جمله بازرگان که انقلاب ایران 2 رهبر داشت، یکی امام(ره) و دیگری شاه، بسیار عصبانی بوده و فکر میکردیم هدفشان خدشهدار کردن رهبری امام(ره) است اما امروز میدانیم آن گفته، به این معنا نیست.
این نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: باید توجه کنیم که همه آنچه آن زمان گفتیم، در شرایط امروز قابل بررسی نیست و باید شرایط زمانی و مکانی را درنظر بگیریم. مرحوم بازرگان در نخستین سخنرانی خود در دانشگاه تهران پس از آنکه ازسوی امام به عنوان نخست وزیر انتخاب شد، گفت که مردم بدانند من یک فولکس واگن قراضه هستم، بولدوزر نیستم و نباید توقع زیاد داشته باشید. ما دنبال بولدوزر میگشتیم اما ایشان گفت فولکس واگن هستم. همان زمان آقای مهندس عبدی و دوستانش سفارت امریکا را اشغال کردند که البته اینجا نمیخواهیم ارزشگذاری کنیم اما مساله این است که مهندس بازرگان همان زمان در اعتراض به این اقدام استعفا کرد.
نایبرییس مجلس ششم ادامه داد: آن زمان نهتنها بسیاری از مردم، بلکه چریکهای فدایی و مجاهدینخلق مخالف بازرگان بودند. درواقع اشغال سفارت بهقدری نزد مردم مقبولیت داشت که نمیشد به آن اعتراض کرد. تاجایی که به یاد دارم گروهی نیز بعد از اشغال سفارت، یک کنسولگری خالی در تبریز را اشغال کرده بودند که از اقدام دانشجویان در تهران حمایت کنند. بنابر این تحلیلهای ما امروز با آن زمان متفاوت است.
وی افزود: مهندس بازرگان بهخاطر گرایش و دیدگاهی که آن زمان داشت، بزرگترین مجازاتی که برای ارتشبد اویسی که همه ما به خونش تشنه بودیم، درنظر گرفت این بود که حکم به استعفایش داد اما این مساله برای نسل جوان آن زمان قابلقبول نبود. این نکته را باید مدنظر داشته باشیم که حضرت امام (ره) هرگز حکم عزل بازرگان را صادرنکرد، بلکه بازرگان شخصاً استعفا کرد. حتی وقتی چندسال بعد از استعفا برخی به امام گفته بودند، بازرگان و دوستانش انقلاب را قبول ندارند، امام گفته بودند اینها بنده و شما را قبول ندارند اما انقلاب را قبول دارند. امام(ره) تا پایان راه هیچگاه ضدیت و عداوتی با بازرگان نداشت.
چرا اصلاحطلبان مبارزه را به مبارزه بر سر صندوق رای تقلیل دادند؟
نبوی در پاسخ به این سوال گفت: به نظر شما چه راههایی برای تبدیل وضع موجود به وضع مطلوب وجود دارد. معتقدم 3 راه وجود دارد؛ یکم انقلاب، دوم امید بستن به دخالتهای خارجی و سوم اصلاحات. برای اصلاحات نیز راهی جز صندوقهای رای کشف نکردم. نمیدانم چگونه میتوان بدون استفاده از صندوق رای، وضع موجود را به وضع مطلوب تبدیل کرد. البته ممکن است این راه بسیار کند باشد و سرعت کم باشد و جوانان حوصله نداشته باشند اما وقتی از طریق برهان خلف به این نتیجه رسیدیم که انقلاب راهگشا نیست و دخالت خارجی باتوجه به وضعیت سوریه، عراق، یمن و بحرین بینتیجه است، باتوجه به آنکه راه چهارمی نمیشناسم، بنابر این تنها راه باقیمانده اصلاحات است. اصلاحات هم حرکتی قانونی، مسالمتآمیز و تدریجی است که سعی کنیم با حفظ چارچوبهای موجود، مشکلات را حل کنیم.
آقای نبوی اخیرا در مصاحبهای گفتید اینکه در کمتر از یک هفته اعتراضها بهصورتی قابلقبول خاتمه یافت، نتیجه مدیریت دولت معتدل و نزدیک به اصلاحات است. سوال این است که آیا بازداشت ۳۷۰۰ نفر و کشته شدن ۲۰ تا ۳۰ نفر در کمتر از یک هفته، مدیریت خوب وقایع بوده است؟
نایبرییس مجلس ششم در این رابطه نیز گفت: باید توجه داشته باشید که این مسائل نسبی است. اگر این اتفاقات را با حوادث پس از سال ۸۸ مقایسه کنید، میبینید برخورد با اعتراضهای اخیر منطقیتر بوده است. البته بنده از جزییات در شهرستانها باخبر نیستم اما همین که گفته شد اسلحه از نیروهای انتظامی گرفته شده و صرفا با باتوم و شوکر برخورد شده، اتفاق مهمی است. همچنین باید توجه داشته باشید، ناآرامیهای اخیر بسیار خشن بوده و در مواردی به حسینیهها حمله شد که میتواند احساسات بخشی از خود مردم را تحریک کند. ضمنا فراموش نکنید برخی داخل کشور بدشان نمیآمد فضا کمی ناآرامتر شده و دولت تحت فشار قرار گیرد، بنابر این نمیتوانم آنچنان به آمار صداوسیما اعتماد کنم. درواقع تاکیدم این است که نمیتوانم با اطمینان درمورد آمار صداوسیما مبنی بر اینکه ۲۱ تا ۲۲ نفر کشته شدند، نظر بدهم و شاید حتی تعداد کمتر بوده است. نمیدانم. ضمن آنکه نیروی انتظامی اعلام کرده بخشی از آنها در حمله به یک اسلحهخانه کشته شدند. درمورد بازداشتشدگان هم بعید میدانم در حال حاضر هنوز ۳۷۰۰ نفر در بازداشت باشند.
نبوی تصریح کرد: نمیخواهم از عملکرد سیستم در این زمینه دفاع کنم. تاکیدم دفاع از عملکرد مردم است. لااقل در تهران، در حالی که انتظار میرفت در این مسائل پیشگام باشد، شنیدم یک روز شلوغی جدی داشتیم و این مساله نشان میدهد شعور سیاسی مردم بالا رفته و کنار کشیدند. خوشحالم از اینکه تودههای عظیم طبقه متوسط و فرودست آگاه به این ناآرامیها که عاقبتش بهقول آقای عبدی انقلاب نبوده، بلکه فروپاشی است، نپیوست.
عباس عبدی به پاسخگویی نسبت به سوال دیگری درمورد تقلیل مبارزه اصلاحطلبانه به مبارزه بر سر صندوقهای رای که پیش از آن از نبوی پرسیده شده بود، پاسخ گفت و در این رابطه اظهار داشت: باید بگویم اگر شاه انتخاباتی شبیه به همین انتخابات ما داشت، به هیچوجه با آن وضع روبهرو نمیشد. به این اعتبار، اگر شاه حاضر به برگزاری همین سطح از انتخابات بود و مثلا شورای نگهبانی شبیه به آنچه امروز داریم، ایجاد میکرد و از هر ۶۰ نفر، ۱۰ نفر را تایید میکرد، باز هم به آن مشکلات برنمیخورد چرا که به هر حال مردم فکر میکنند هرچه باشد، یک نهاد انتخاباتی با تمام نواقص وجود دارد و میتوانیم یک نفر را انتخاب کنیم.
شاه متوجه این نبود که حتی سیستم هم از حکومت دفاع نمیکرد. این مساله 2 دلیل مهم داشت. اول اینکه همه اختیارات را از اطرافیانش گرفته بود و خودش را قدر قدرت میدانست و حتی اطرافیانش هم حاضر به حمایت از او نبودند. شاه پاتیل بزرگی از نفت مصرف کرد و عقلش را برای اداره کشور از دست داد. علت دوم این بود که شاه با اتکا به درآمدهای نفتی خود تمامی نهادهای مستقل کشور را از بین برد و تنها نهادی که در برابرش ناتوان ماند، نهاد دین بود و علت آن بود که روحانیت مستقل بود. متاسفانه امروز هم شاهدیم برخی روحانیون متوجه این مساله نیستند و دنبال بودجه بیشترند. درحالی که اگر بهدنبال تضعیف نهاد روحانیت هستید، باید بودجه آن را افزایش دهید.
امروز ما به شورای نگهبان اعتراض میکنیم که چرا امثال من ردصلاحیت شدند اما آن دوره اصلا کار به این حرفها نمیکشید که بخواهند کسی را ردصلاحیت کنند... . واقعیت این است که شرایط اصلاحات در کشور فراهم نشد. آزادیهای سال ۳۹ تا ۴۲ و اتفاقات ملی شدن صنعت نفت همه سرکوب شدند و این درحالی است که آن آزادیها هم عموما به خاطر فشارهای خارجی بود... . اگر کاری کنیم که مردم به این نتیجه برسند که انتظاراتشان از طریق صندوقهای رای به نتیجه نمیرسد، آنها را به سمت انقلاب هل میدهیم. باید کاری کنیم که مردم احساس کنند از طریق صندوق رای میتوانند نظرشان را اعمال کنند.