ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 22.01.2018, 11:10
٧٠٠/٠٠٠ تومان بخور و نمیر

تحلیل حسین راغفر از خط فقر/اسماعیل محمدولی

دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۶
خط فقر ملی هزینه سیر شدن یك خانواده با تغذیه نان بربری را مشخص مي‌كند
١٠ سال پس از اعلام آخرین نرخ خط فقر، یك مقام دولتی رقم خط فقر ملی را درآمد كمتر از ٧٠٠ هزار تومان برای خانوار در طول ماه اعلام كرد.
احمد میدری، معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون، كار و رفاه اجتماعی در مصاحبه‌ای كه چهارشنبه ٢٧ دي‌ماه ٩٦ در «اعتماد» منتشر شد، گفته است: «برای رسیدن به رقم فقر ملی، فرمول مشخصی را مدنظر قرار داده‌ایم بدین صورت كه فقر شدید یا همان خط فقر ملی را از حاصلضرب هزینه‌های خوراكی هر خانواده به دست مي‌آوریم كه میانگین آن چیزی حدود ٧٠٠ هزار تومان برای هر خانوار ٣ تا ٥ نفره است.»
این رقم به عنوان ملاك خط فقر ملی در حالی توسط یك مقام رسمی اعلام شده كه حداقل‌مزد سال جاری ٩٣٠ هزار تومان است. پایه مزدی در مقایسه با نرخ متوسط هزینه خانوار شهری كه توسط بانك مركزی حدود ٣ میلیون و ٤٠٠ هزار تومان اعلام شده و نرخ حداقل هزینه سبد معیشت برای یك خانواده ٥/٣ نفره كه توسط شورای عالی كار برای سال جاری ۲ میلیون و ۴۸۹ هزار تومان تعیین شده، تفاوت چشمگیری دارد. در این شرایط اعلام رقم ٧٠٠ هزار تومان به عنوان خط فقر ملی، به ناگهان و با هزینه یك مصاحبه، میلیون‌ها نفر از نیروی كار سطوح حداقل‌بگیری را به بالاتر از خط فقر- با هر پسوندی- مي‌رساند بي‌آنكه تغییری در وضعیت معاش آنان اتفاق افتاده باشد.
حسین راغفر و عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا كه به عنوان پژوهشگر فقر شناخته مي‌شود و در حوزه رفاه اجتماعی تالیفاتی دارد، در گفت‌وگو با «اعتماد» اظهارات اخیر معاون وزیر كار را نقد مي‌كند و معنای خط فقر ملی را مورد تردید قرار مي‌دهد. به اعتقاد این اقتصاددان رقم اعلام شده توسط معاون وزیر كار، مقامات دولتی را به اشتباه مي‌اندازد.
 
معاون رفاه اجتماعی وزارت كار اعلام كرده است میانگین خط فقر ملی ٧٠٠ هزار تومان برای هر خانوار است. به نظر شما این رقم خط فقر است؟
این رقم حتی خط بقا را هم نشان نمي‌دهد. تصور مي‌كنم منظور ایشان از خط فقر، حداقل نیاز كالری یك فرد برای زنده ماندن باشد. با این رقم شاید بشود غذاهای حداقلی كه یك نفر- و نه یك خانواده- برای زنده ماندن لازم دارد را خرید. این رقم اگر در مقیاس تعداد متوسط خانوار محاسبه شود، به نام خط فقر شدید شناخته مي‌شود. طبیعتا اگر فردی كمتر از ٧٠٠ هزار تومان در ماه درآمد داشته باشد، با گرسنگی روبه‌رو مي‌شود. بنابراین این رقم، مرز گرسنگی برای یك نفر است و با خط فقر شدید كه یك خانواده در آن مورد محاسبه قرار مي‌گیرند متفاوت است. قطعا خانواده‌ها با این رقم نمي‌توانند زندگی كنند.

معاون وزیر كار این رقم را به عنوان «خط فقر ملی» اعلام كرده است. خط فقر ملی یعنی چه؟
ما خط فقر ملی نداریم. خط فقر ملی- اگر چنین چیزی را بشود متصور شد- رقمی است كه بتواند در كل كشور قابل اعمال باشد. این مساله در كشورهایی كه اقتصادشان دچار دوگانگی شهر و روستا نیست و از نوعی همگنی بین نقاط مختلف اقتصاد كشورشان برخوردارند ممكن است بتواند كاربردی داشته باشد. اما در مورد ایران نرخ‌ها در نقاط شهری و روستایی متفاوتند، در نقاط شهری هم تفاوت‌های فاحشی دارند و حتی بین روستاها هم یكدستی وجود ندارد، اعلام خط فقر ملی بي‌معناست. شاید منظور ایشان از اعلام این رقم، میانگین خط فقر كشور بوده كه این موضوع هم با توجه به رقم ٧٠٠ هزار تومانی كه برای خانوار و نه یك فرد اعلام كرده‌اند معنا ندارد و قابل اعمال نیست.

دولت با ملاك قرار دادن این رقم مي‌تواند با فقر مقابله كند؟

هدف از مطالعه فقر و تلاش دولت‌ها برای كاستن از فقر، حفظ عزت نفس انسان‌هاست. به خصوص نقش دولت‌ها جایی مهم مي‌شود و گزارش‌های دولتی وقتی معنادار مي‌شوند كه افراد در اثر عواملی خارج از اراده و كنترل خودشان دچار فقر شده باشند. علت‌های این اتفاق هم متفاوت است. مثلا فردی كه در یك خانواده فقیر به دنیا مي‌آید، بي‌آنكه هیچ تصمیمی گرفته باشد كه كجا به دنیا بیاید، مشمول پیامدها و تبعات زندگی در فقر مي‌شود. در اینجاست كه دولت‌ها مسوولیت پیدا مي‌كنند. دولت‌ها مسوولند فرصت‌های برابر رشد را برای این فرد فراهم كنند. هدف اصلی از مطالعه فقر، مطالعه بخش قابل توجهی از مردم در جوامع مختلف است. وضعیت زندگي‌شان و پیامدهای اجتماعی و اخلاقی و سیاسی فقر بر زندگی آنها مي‌تواند بافت اجتماعی را فرسوده كند، سرمایه اجتماعی را تحلیل ببرد و موجب بروز آسیب‌های عمومی برای كل پیكره جامعه شود و ضمنا تهدیدی برای امنیت سیاسی آن جامعه باشد. به همین دلیل دولت‌ها باید نسبت به مساله فقر حساس باشند.

از سال ٨٦ تا امروز خط فقر رسمی از طرف دولت اعلام نشده. این وقفه چه تبعاتی داشته است؟
خط فقر نشان‌دهنده تحولات میزان فقر در طول زمان است. این رقم مشخص مي‌كند سیاست‌های بخش عمومی و دولت در كاهش و افزایش فقر چه تاثیراتی داشته‌اند. بنابراین اهمیت و جای خودش را دارد. اما در شرایط كنونی كه آمار و اطلاعات خط فقر عملا تولید نشده است، باتوجه به اینكه جامعه ایران بسیار پرشتاب و پرتحول است، آمارهای سال‌های قبل نمي‌توانند چندان قابل استناد باشند.
با این حال هر اقدامی كه دولت برای كاهش فقر انجام بدهد، هر گروهی را كه در نظر بگیرد به خودی خود موضوع ارزشمندی است. مهم این است كه هدفگذاری درست باشد و گروه‌های هدف مناسب انتخاب شده باشند و دوم اینكه پایداری این سیستم برای كاهش فقر امكان‌پذیر باشد و سوم اثربخشی این سیاست‌ها قابل پیگیری باشد و مشخص شود كه آیا این سیاست‌ها اثربخش بوده‌اند یا خیر. به ویژه نكته آخری، اثربخشی، اینكه ما چه شیوه‌هایی را پیگیری مي‌كنیم و آیا این شیوه‌ها به هدف مورد نظر كه كاهش فقر و محرومیت بین گروه‌هایی از جامعه است منجرمي‌شود یا خیر، این مهم است.

آنچه تاكنون عملا اتفاق افتاده نشان مي‌دهد عوامل متعدد دیگری همچنان در كار هستند و تاثیر آنها بر كیفیت زندگی گروه‌های پایین جمعیت نسبت به سیاست‌هایی كه برای كاهش آلام و محرومیت‌های گروه‌های هدف صورت گرفته است به‌شدت بیشتر و موثرتر بوده است. سیاست‌های غلط در بخش‌های اقتصادی كشور نسبت به سیاست‌های كاهش فقر اثر مخرب‌تری داشته‌اند.
به عنوان نمونه‌ای از تاثیر سیاست‌های مخرب دولتی، مي‌توان به پرداخت یارانه‌های نقدی اشاره كرد. عملا اثبات شده است كه توزیع پول و به یك معنا صدقه دادن در جامعه هیچ اثر مثبتی ندارد و تنها اتلاف منابع را به دنبال دارد. باید سیاست‌هایی كه منجر به افزایش اشتغال مي‌شود هدف برنامه‌های فقرزدایی قرار بگیرند. پرداخت یارانه نقدی تنها مي‌تواند به كسانی كه از سلامت جسمی كافی برخوردار نیستند یا دچار ازكارافتادگی هستند معنادار باشد. در غیر این صورت پرداخت یارانه نقدی نه تنها اثربخشی ندارد بلكه در بلندمدت مشكلات جدي‌تری را به دلیل تورم و كاهش قدرت این منابع به دنبال خواهد داشت.

بر این اساس، در دي‌ماه سال ٨٩ كه پرداخت یارانه‌ها شروع شد تا امروز به یك خانواده‌ پنج نفره ٢٢٥ هزار تومان پرداخت مي‌شود. امروز به دلیل تورم، قدرت خرید این مقدار یارانه كه در سال ٨٩، ٢٢٥هزار تومان بود، در دي‌ماه ٩٦ به ٨١٢ هزار تومان رسیده است كه نشان مي‌دهد میزان یارانه پرداختی به یك خانوار ٥ نفره ٣٥ درصد هزینه‌های امروزش را جبران مي‌كند. بنابراین اگر بخواهیم آن قدرت خرید را حفظ كنیم دولت ناگزیر است فقط به دلیل وجود تورم، مبلغ بیشتری پرداخت كند.
اگر این ارزیابی در مورد رقم ٧٠٠ هزار تومان برای یك خانواده پنج نفره صورت گرفته باشد، این رقم حتی كفاف خوراك آن خانوار را هم نمي‌دهد. هر فرد در این خانواده‌ ماهانه ١٤٠هزار تومان مي‌تواند خرج كند. به این ترتیب هر فرد روزانه تقریبا ٤ هزار و ٢٥٠ تومان سرانه برای تغذیه دارد كه تصور نمي‌كنم كسی بتواند با این رقم دو هزار كیلو كالری با ریزمغذي‌های كافی طبق معیارهای تغذیه در سال ٩٧ (سال اجرای برنامه) تامین كند. احتمالا با این پول فقط مي‌توان با نان‌بربری سیر شد.

گفته مي‌شود دولت مي‌خواهد پرداخت نقدی یارانه‌ها را محدودتر كند. اعلام خط فقر ملی و اختصاص بودجه برای مقابله با آن، ادامه همان مسیر یارانه است؟
یكی از مهم‌ترین دلایلی كه دولت نمي‌تواند یارانه اقشاری كه نیازمند نیستند را محدود كند، پیامدهای سیاسي‌ آن است. دولت دهم با همین هدف پرداخت یارانه‌ها را شروع كرد. دولت دهم مي‌دانست دولت‌های بعدی برای قطع این یارانه به دلیل پیامدهای سیاسي‌اش دچار مشكل خواهند شد. حالا تصور كنید این مقیاس بسیار بزرگ‌تر شود. به این ترتیب بخش بیشتری از منابع دولت را به خود اختصاص مي‌دهد و طبیعتا كار بسیار مشكل‌تر خواهد شد. ضمن اینكه وقتی مقدار یارانه بزرگ‌تر مي‌شود حجم تقاضا هم به‌شدت افزایش مي‌یابد و فقط این نیست كه به گروه‌هایی كه در شرایط كنونی از بهزیستی یا كمیته امداد كمك دریافت مي‌كنند محدود شود. كمیته امداد همیشه مدعی بوده تقریبا به میزانی كه در شرایط كنونی كمك مي‌كند، به همان میزان جمعیت پشت در دارد كه متقاضی و احتمالا مشمول دریافت كمك‌ هستند. بنابراین معني‌اش این است كه جمعیت بسیار بزرگی در سبد یارانه‌بگیران كشور جا خواهند گرفت واگر حجم این مبالغ بزرگ شود، جاذبه‌اش هم برای برخی گروه‌ها بیشتر خواهد شد و این مي‌تواند یك مشكل جدی دیگری برای دولت ایجاد كند. این عملا همان سیاست‌های شكست‌خورده‌ گذشته است ولی در یك مقیاس بزرگ‌تر. بنابراین دولت با سیل تقاضاهای جدید مواجه مي‌شود كه قادر به تامین‌شان نخواهد بود. این تله‌ای است كه دولت احمدي‌نژاد برای این دولت كار گذاشت و دولت روحانی هم در آن افتاد. برای اینكه دولت بتواند از این تله خلاص شود انتظار مي‌رود تجدیدنظر جدی در این سیاست‌ها انجام دهد اما آنچه به عنوان سیاست‌های دولت اعلام مي‌شود عملا آن اهداف را تامین نمي‌كند.

رقم ٧٠٠هزار تومانی كه معاون وزیر كار به عنوان خط فقر ملی ماهانه هر خانوار اعلام كرده است در شرایط فعلی چه كاربردی دارد؟
این رقم صرفا هزینه اولیه تامین غذای یك فرد در طول ماه را نشان مي‌هد. آنهم در شرایطی كه یك فرد در دنیای مدرن، نیازهای مختلفی برای زیست انسانی دارد و فقط با یك غذا به تنهایی و آنهم با حداقل كالری مورد نیاز نمي‌توان انتظار داشت اهدافی كه در مسوولیت‌های اجتماعی دولت‌ها قرار مي‌گیرد تامین شوند.
اگر منظور دولت از حدف فقر مطلق رفع گرسنگی افراد است، نباید نام این رقم را خط فقر یا خط فقر مطلق بگذارد. نام این رقم تلاش برای غلبه بر گرسنگی است.
البته مشخص كردن رقم غلبه بر گرسنگی هم مي‌تواند اقدامی متعالی باشد. وقتی مطالعات نشان مي‌دهد ٦ درصد از جمعیت كشور كمتر از رقم غلبه بر گرسنگی درآمد دارند، در این شرایط اگر همین هم هدف مطالعه جامع برای اقدام دولت‌ها و سیاستگذاري‌های بخش عمومی قرار بگیرد، هدف ارزشمندی است. به شرطی كه هدف این باشد كه مشخص كنند ظرف چند سال آینده در ایران گرسنه نداشته باشیم. این خود یك هدف متعالی است. اما اولا دولت نباید هدف از رفع نیازهای اولیه غلبه بر گرسنگی را محو فقر مطلق معرفی كند و ثانیا همانطور كه اشاره شد، درباره روش‌های امتحان شده شبیه پرداخت یارانه صرف نظر كند.
طبق محاسبات دولت كارگران حداقل‌بگیر هم بالاتر از خط فقر ملی قرار مي‌گیرند.
اگر همین ٧٠٠ هزار تومان را هم بپذیریم، این رقم به معنی تامین خوراك یك خانواده نیست. به معنی تامین خوراك یك نفر است. خط فقر باید در مقیاس تعداد متوسط خانوار یعنی چهار نفر محاسبه شود. این رقم حداقل هزینه تامین كالری مورد نیاز یك نفر برای زنده ماندن است. البته این ارقام در مناطق شهری و روستایی متفاوت است. ولی نكته قابل توجه این است كه همانطور كه اشاره كردید اگر دولت صرفا این مساله را هدف‌گذاری كند، حداقل دستمزد باید با توجه به بعد خانوار محاسبه شود. حتی اگر این رقم بخواهد محدوده حداقل بقا را تعیین كند باید تعداد متوسط یك خانواده در آن در نظر گرفته مي‌شد.

در جریان اعتراضات دي‌ماه ٩٦، به نظر مي‌رسید دولت و بخش‌هایی از جامعه غافلگیر شده‌اند. این غافلگیری مي‌تواند ارتباطی با اعلام نشدن خط فقر در یك دهه گذشته داشته باشد؟
دولت‌ها بیش از آنكه به واقعیت‌های روی زمین فكر كنند، به این فكر هستند كه چه كاری را در شرایط فعلی مي‌توانند انجام دهند. در واقع دولت‌ها كاری به این ندارند كه واقعیت‌های فقر چیست.
درباره تاثیرگذاری آمار بر تصمیمات دولت‌ها، واقعیت این است كه نظام آماری در ایران بسیاری مواقع كیفیت لازم را برای تاثیرگذاری ندارد. زیادی خوشبینانه تهیه مي‌شوند به طوری كه اگر تاثیری هم روی مسوولان داشته باشد، آنها را به این اعتقاد مي‌رساند كه اوضاع خیلی هم بد نیست. در عین حال، در فقدان آمارهای قابل اطمینان، ناگهان جامعه و دولت با شوك‌هایی مواجه مي‌شوند، مثل آنچه اخیرا در دي‌ماه اتفاق افتاد.

خط نان

هر فرد در خانواده‌ پنج نفره‌ای كه ٧٠٠ هزار تومان درآمد دارد، ماهانه ١٤٠هزار تومان مي‌تواند خرج كند. به این ترتیب هر فرد روزانه تقریبا ٤٢٥٠ تومان سرانه برای تغذیه دارد كه تصور نمي‌كنم كسی بتواند با این رقم دو هزار كیلو كالری با ریزمغذي‌های كافی طبق معیارهای تغذیه در سال ٩٧ (سال اجرای برنامه) تامین كند. احتمالا با این پول فقط مي‌توان با نان‌بربری سیر شد.