ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 15.01.2018, 0:03
سه درس بحران سوریه برای ایران

محمد عطایی

دانشجوی دکترای تاریخ در دانشگاه ماساچوست
منبع: دیپلماسی ایرانی

در نخستین ماه‌های بحران سوریه و در اوج تب و تاب اپوزیسیون برای تدارک سرنگونی برق آسای نظام بشار اسد، یک رهبر ‏مخالفان بیانیه‌ای صادر کرد که به «سه نه» مشهور شد. «هیثم المناع»، رهبر وقت «کمیته هماهنگی ملی سوریه برای تغییر ‏دموکراتیک» از دیگر سران مخالفان که در جستجوی حمایت خارجی در واشنگتن، لندن، پاریس، استانبول، دوحه و ریاض به سر ‏می‌بردند خواست برای حفظ «اتحاد مردم» و «تمامیت ارضی سوریه»، به سه اصل پایبند بمانند: نه به دخالت خارجی، نه به ‏خشونت، و نه به فرقه‌گرایی. اما سیاست اپوزیسیون در خارج و تداوم سرکوب در داخل، دست به دست هم داد تا سوریه تبدیل به ‏عرصه یک جنگ جهانی تمام عیار شود، تا آنجایی که جنگجویان چچنی برای تسویه حساب با روس‌ها به سوریه سرازیر شدند و ‏عربستان آنجا را زمین رویارویی خود با ایران قرار داد. مرور این «سه نه» و بازخوانی سیر زمین گیر شدن اپوزیسیون سوری در ‏پیچ و خم‌های سیاست خاورمیانه، برای فهم بهتری از بحث داغ این روز‌ها درباره سناریوی «سوریه شدن» ایران ضروری است. ‏

طرح «اللاءات الثلاث» از سوی این فعال سیاسی باسابقه سوری نشان دهنده شناخت دقیق وی از جامعه و سیاست سوریه بود. ‏جامعه‌ای که در آن تکثر مذهبی و قومی و رقابت شهر و روستا نقش مهمی در شکل گیری حکومت‌های سوریه پس از استقلال ‏از قیمومت فرانسه داشته است. سوریه از هنگام شکل گیری پس از جنگ جهانی اول، همیشه زمین بازی قدرت‌ها از فرانسه و ‏انگلیس تا اسراییل و مصر ناصر بود. تنها پس از رسیدن حافظ اسد به راس قدرت و تثبیت وضعیت داخلی، وی توانست سوریه ‏را بازیگری چیره دست در معادلات منطقه تبدیل کند. استدلال المناع این بود که رهبران مخالفان بدون اینکه برنامه‌ای برای جلب ‏حمایت طبقات شهری و روستایی و نیروهای اجتماعی «سنتی» و «مدرن» داشته باشند، می‌خواهند پشت تانک‌های ناتو تاریخ را ‏دور زده و یک شبه به دمشق برسند. وی خطاب به آن‌ها می‌گفت که درخواست برای مسلح کردن «انقلابیون» از خارج به افزایش ‏سرکوب و خشونت خواهد انجامید. او هشدار می‌داد کسانی که برای تحریک مردم علیه نظام سوریه، شعارهای فرقه‌ای علیه ‏علوی‌ها، شیعیان و مسیحی‌ها سر می‌دهند، مردم مسالمت جو را ترسانده و زمینه مصالحه در داخل را از بین خواهند برد. ‏

پیش بینی وی درست از آب درآمد. بالا گرفتن خشونت‌ها بویژه با رنگ فرقه‌ای، باعث ریزش گسترده پایگاه مخالفان اسد شد که ‏هرچند از سیاست‌های بعث حاکم به ستوه آمده بودند، اما بدیلی مناسب در اپوزیسیون چندپاره و میلیتاریزه شده نمی‌یافتند. نظامی ‏کردن مخالفت‌ها، سر رشته امور را از دست سران مخالفان در خارج از سوریه به در برد و ابتکار عمل را به نیروهای جنگجوی ‏میدان سپرد. از میان این نیرو‌ها، زبده‌ترین و قدرتمند‌ترین کسانی بودند که بالا‌ترین انگیزه کشتن و کشته شدن و تجربه جنگ در ‏عراق و اردوگاه نهرالبارد لبنان را داشتند؛ یعنی القاعده و بعد داعش. در این می‌ان، ‎ وابستگی جریان‌های اپوزیسیون به پایتخت ‏های مختلف، آن‌ها را تابعی از سیاست‌های آن‌ها کرد. به مانند سال‌های جنگ داخلی لبنان که مشهور بود گلوله‌ای بدون فرمان ‏از سفارتخانه‌ها شلیک نمی‌شود، جنگجویان سوری حقوق ماهانه خود را از مسیر اردن یا ترکیه می‌گرفتند و جنگ و صلحشان ‏تابعی از روابط قطر و عربستان یا سردی و گرمی مناسبات آنکارا و مسکو شد. ‏

روایتی از این آشفته بازار را چندی پیش «حمد بن جاسم»، نخست وزیر پیشین قطر در مصاحبه‌ای با «فایننشال تایمز»، درباره ‏روند مسلح کردن گروه‌های سوری و رقابت کشورش با عربستان فاش کرد: «از هنگامی که در موضوع سوریه ورود کردیم، به ‏دلیل تردید عربستان، نقش راهبری به ما واگذار شده بود. اما بعدا اتفاقاتی افتاد که ما در جریان آن‌ها نبودیم و عربستان از ما ‏خواست که در صندلی پشت بنشینیم. به همین دلیل، این قضیه به رقابت بین ما و عربستان انجامید که اصلا خوب نبود». ‏

در پاسخ به فراخوان «سه نه»، جریان‌های اصلی اپوزیسیون در خارج از سوریه، هیثم مناع را عامل رژیم نامیده و سانسور ‏کردند. دیگر نه به جلسات مهم اپوزیسیون در استانبول و پاریس دعوت می‌شد و نه در رسانه‌های پرقدرت آن‌ها چون الجزیره یا ‏العربیه، تریبونی برای اظهار نظر داشت. اپوزیسیون سوریه یعنی کسانی که رادیکال سخن بگویند و حد و مرزی برای مطالبه ‏هر وسیله‌ای برای سرنگونی اسد نشناسند؛ حال چه القاعده باشد و چه آمریکا. «می‌شل کیلو» از رهبران ائتلاف ملی سوریه از ‏آمریکا می‌خواست که با بمباران هوایی «کاخ ریاست جمهوری و الحرس الجمهوری» کار را «یکسره» کند! جناح اسلامی ‏اپوزیسیون به رهبری اخوان المسلمین سوریه، برای پیشبرد مبارزه با ارتش سوریه هیچ باکی از همکاری با «جبهه النصره»، ‏شاخه سوری القاعده نداشت. از طرف دیگر،

«برهان غلیون» از سران سکولار مخالفان از پاریس نظر می‌داد که جبهه نصره ‏خطری برای «انقلاب سوریه» ندارد، بلکه «نظام اسد» شر مطلق و خطری برای جامعه جهانی است. ‏

بیشتر سران اپوزیسیون در برابر اوج گیری شعارهای فرقه‌ای که به مرور در راهپیمایی‌ها در حال پررنگ شدن بود نه تنها ‏ساکت بودند که حتی خود نیز از‌‌ همان ادبیات استفاده می‌کردند. شعار «علوی‌ها به تابوت، مسیحی‌ها به بیروت» (العلوی ‏عالتابوت والمسیحی عالبیروت) در راهپیمایی‌های ضد دولتی بلند‌تر سر داده می‌شد و همزمان رهبران اپوزیسیون در سخنرانی ‏‌هایشان از سرکوب اهل سنت توسط شیعیان سخن می‌گفتند. گویی که فراموش کرده بودند که بسیاری از فرماندهان و بدنه ارتش ‏سوریه اهل سنت بوده و طبقات شهری و تجار بزرگ سنی دمشق و حلب عمدتا در کنار رژیم سوریه ایستاده‌اند. تلاش برای ایجاد ‏یک پایگاه اجتماعی منسجم در داخل، جای خود را به رقابت برای جذب پترودلارهای اعراب خلیج فارس و حمایت غرب داده بود. در این راه ‏چه روشی بهتر از ابراز دشمنی با ایران و حزب الله وجود داشت و آن هم با دامن زدن به حساسیت‌های فرقه‌ای و مذهبی؟

برهان غلیون به رهبران غربی و خلیج فارس می‌گفت پس از رسیدن به قدرت، رابطه با ایران و حزب الله قطع خواهد شد. «بسام ‏جعاره»، از چهره‌های رسانه‌ای اپوزیسیون در تلویزیون الجزیره قطر می‌گفت: «باقی ماندن اسد در قدرت به معنای سیطره ایران ‏بر خلیج فارس است.» همه این‌ها بسیار قبل از ارسال نیرو به سوریه توسط حزب الله لبنان و ایران شروع شده بود و هدف، به ‏زعم سران اپوزیسیون، بسیج محور غربی و اعراب خلیج فارس در پشت سر خود برای تغییر در داخل بود. ‏

اما تب سرنگونی زودهنگام اسد که کم کم جای خود را از وعده هفته به ماه و از ماه، به آخر رمضان سال بعدی می‌داد، در پیچ و ‏خم سیاست خاورمیانه و مناسبات قدرت‌های جهانی فروکش کرد. ترکیه با ایران و روسیه به همگرایی در سوریه رسید و ‏همکاری قطر و عربستان جای خود را به نزاعی شدید داد که بازتاب آن در سوریه، درگیری میان گروه‌های مسلح وابسته به دو ‏طرف در اطراف شهرهای حما و دمشق بود. برهان غلیون از ریاست «شورای ملی سوریه» کنار گذاشته شد و «معاذ الخطیب» هم ‏از ائتلاف چندپاره ملی سوریه کنار رفت تا اعلام کند: «برای دولت‌های بزرگ نه ما بلکه منافع و خطوط قرمزشان مهم بود. ‏»

مخالفان حکومت سوریه می‌گویند اگر سرکوب نبود و بشار اسد وارد تعامل معنادار با مخالفانش برای اصلاحات جدی می‌شد، ‏وضعیت کشور به اینجا نمی‌رسید. درستی این کلام اما مانع از نادیده گرفتن مسئولیت اپوزیسیون سوریه در خراب کردن آن ‏کشور نمی‌شود. ‎

این روز‌ها در گفتگو‌ها درباره سوریه شدن ایران، بازخوانی تجربه اپوزیسیون سوری از منظر «سه نه» می‌تواند راهگشا باشد. ‏‎ ‎برخی نویسندگان که با رویکرد فرهنگی و هویتی، بحث سوریه شدن ایران را رد می‌کنند، فراموش می‌کنند تا پیش از بهار ‏عربی، کسی تصور نمی‌کرد سوریه نیز چون لبنان یا عراق، چنین پتانسیل بالایی برای تضادهای فرقه‌ای داشته باشد. اما در ‏هم شکستن راهبردی‌ترین و تاثیرگذار‌ترین ائتلاف منطقه‌ای در تاریخ مدرن خاورمیانه، مستلزم دست یازیدن به انواع تحریک ‏فرقه‌ای علیه محور تهران – دمشق از سوی جبهه غربی و اعراب خلیج فارس بود. اپوزیسیون رژیم سوریه نیز به امید دریافت بیشتر کمک ‏مالی و تسلیحاتی و سرنگونی سریع‌تر بشار در این آتش دمید. ‏‎ ‎

هویت ملی نه در سوریه و نه در هیچ یک از کشورهایی که پس از جنگ جهانی اول بر ویرانه‌های امپراتوری عثمانی شکل ‏گرفتند، با عمق تاریخی هویت ملی در ایران قابل قیاس نیست. ولی اشکال بزرگ رویکرد فرهنگی و هویتی که تضاد فرقه‌ای و ‏قومیتی را برای ایران تهدید نمی‌داند، اینجاست که روابط قدرت جهانی و حساسیت ژئوپولیتیک ایران را در نظر نگرفته و به ‏سادگی از کنار، بطور مثال، سخنان صریح مقام‌های دولت ترامپ درباره ربط مستقیم تحولات داخل کشور با حضور ایران در ‏منطقه می‌گذرد. درحالی که از گوشه و کنار، صدای درخواست از آمریکا برای کمک به مردم ایران و «اقلیت»‌ها در کشور شنیده ‏می شود، ضروری است که تجربه سوریه را نه تنها دولتمردان بلکه مخالفان جمهوری اسلامی نیز بطور جدی مرور کنند. بحران ‏سوریه اگر در مرحله نخست اشتباه سهمگین حکومت در برابر معترضان درعا بود، اما در مراحل بعد سه خطای اساسی ‏اپوزیسیون در بین المللی کردن اعتراض‌ها و رفتن به سوی راهکار نظامی و شعارهای فرقه‌ای این کشور را به جایی رساند که ‏‏ «نفتالی بنت»، وزیر آموزش اسراییل، مدعی شود «سوریه دیگر به عنوان یک کشور روی نقشه وجود ندارد». ‏