روزنامه اعتماد
آمار حرف مفت بالا رفته. همه حرف مفت میزنند، ما هم مفت حرف میزنیم، مالیات که ندارد، کسی جلودارمان نیست، کنتور هم ندارد. در نهایت اگر کار بیخ پیدا کرد دیوار حاشا بلند است. کسی دلیل نمیخواهد، ما هم طلب استدلال نمیکنیم، اصلا حرف مثل باد است، میآید و میرود، بیخیال راست و دروغ. درباره همهچیز اظهارنظر میکنیم، از فواید داروهای گیاهی گرفته تا علل و عوامل بالا و پایین رفتن قیمت نفت در اوپک. حرف مفت آن طور که هری فرانکفورت، فیلسوف امریکایی در کتابچه کوچکی به همین نام نشان میدهد، حرفی است که بدون توجه به صدق و کذب بیان میشود و قصد گوینده از بیانش نه ارایه اطلاعاتی درست یا غلط بلکه چیز دیگری است.
فرض کنید من به شما میگویم سن کره زمین تقریبا ٥/ ٤ میلیارد سال است. ممکن است این حرف درست باشد، یعنی مطابق آخرین تحقیقات دانشمندان زمین همین اندازه عمر کرده باشد. در این صورت من راستگو هستم. امکانش هم هست که این ادعا غلط باشد، یعنی سن زمین مثلا ٣ میلیارد سال باشد. تا زمانی که من از روی قصد و اراده این سخن کذب را نگفته باشم و تنها در نتیجه اطلاعاتی غلط یا تحقیقاتی نادرست به این نتیجه رسیده باشم، اگرچه حرف خطایی بر زبانم جاری شده، اما دروغگو در معنای اخلاقی نیستم، یعنی عامدا و از روی قصد نخواستهام واقعیت را طور دیگری به شما نشان دهم. دروغگو کسی است که از روی اراده (با هر نیت و هدفی) واقعیت را متفاوت از آنچه به نظرش میرسد، بازنمایی میکند.
نکته مشترک در مورد سه حالت بالا یعنی آدم راستگو و فردی که سهوا کذب میگوید و انسان دروغگو این است که در هر سه وضعیت جمله یا عبارتی که گفته شده، ناظر به صدق و کذب است. حرف مفت اما ربطی به صدق و کذب و راستی و ناراستی ندارد و آدم حرف مفت زن، اصلا کاری به این ندارد که آنچه میگوید درست است یا غلط. یعنی حتی گاهی پیش میآید که حرفش درست باشد، اما این درستی اتفاقی و ناشی از تصادفی پیش پا افتاده است. حرف مفتزن، حرف میزند که حرف زده باشد؛ که نگویند هیچ چیز نمیفهمد یا زبان ندارد.
البته هری فرانکفورت در جستار خواندنیاش نشان میدهد که آدم حرف مفتزن هم در اصل دروغگو است، اما به شیوهای متفاوت از یک دروغگوی معمولی. آدم دروغگو چنان که گفتیم عمدا واقعیتی را پنهان میکند یا جور دیگری به نمایش میگذارد، اما حرف مفت زن با لاطائلاتی که سر هم میکند، در اصل خودش را پنهان میکند. او میخواهد میگوید که «من هم بله»؛ و این کار را با جملهپردازی و وراجی و واژه آرایی به انجام میرساند. ته حرف او هیچ است، به همین خاطر حرف او به مفت هم نمیارزد.
گفتیم در روزگار ما حرف مفت زن زیاد شده. فرانکفورت برای رواج آن سه علت بر میشمارد، یکی اینکه زندگیها به سمتی پیش رفته که آدمها برای اینکه سری در سرها درآورند، ناگزیرند حرف مفت بزنند وگرنه مردم آنها را تحویل نمیگیرند. در غیر این صورت دیگران فکر میکنند آنها هیچی سرشان نمیشود. در چنین وضعیتی بازار حرف مفت رونق میگیرد. فیلسوف امریکایی علت دوم را مردمسالاری میداند؛ اینکه زندگی دموکرات مآب زمانه ما اقتضا میکند در هر موضوعی از مردم نظرسنجی شود. شاید به دلیل فواید دموکراسی، از این موضوع گریز و گزیری نباشد، اما به هر حال در شرایط دموکراتیکی که همه با هم از حقوق یکسانی برخوردار میشوند و مدام هم از آدمها نظرشان پرسیده میشود، حرف مفت هم زیاد میشود.
علت سوم از نظر هری فرانکفورت گسترش گفتارهای نسبیانگارانه و حرفهای «پسامدرن» است. این ادعاها که حقیقت مطلقی وجود ندارد و چیزها ذات ندارند و از هر چشماندازی میتوان واقعیتی واحد را به شیوهای متفاوت دید و اصلا واقعیتی وجود ندارد و... محسن کرمی، مترجم کتاب اما در مقدمه روشنگرش مینویسد: «با حرف مفت باید در دو جبهه بجنگیم: نخست باید بکوشیم سرچشمههای حرف مفت را در درونمان بخشکانیم و آن گاه باید در جبهه بیرون با سایر مظاهر حرف مفتزنی مقابله کنیم.» مهمترین راه مبارزه نیز از نگاه او توجه نکردن و اهمیت ندادن به حرف مفتزنها و چرندیات و جفنگیاتی است که میگویند.