با اندک تاملی در آیین بودا؛ میتوان باور کرد که گوهر این دین بزرگ جهانی؛؛ برای درمان رنجهای روحی انسان بنا شده است و هدف بودا پس از رسیدن به نیروانا؛ ماندن در کنار انسانها بود تا از اندوه آنها بکاهد و اصولی را برای آدمیان بیاموزد که از طریق بکار بردن آن اصول؛ انسانها از رنج رها شده و احساس روشنایی و آرامش کنند.
این مقصود و مقصد نهایی آیین بوداست که آدمیان؛ بدور از تقسیم بندیهای عقیدتی و نژادی و جغرافیایی؛ از طریق بدست آوردن بینش درست؛ معیشت درست؛ گفتار درست و ارتباطی سازنده؛ به یک زندگی پاک دور از خشونت دست یابند و با نفی انانیت و خود پرستی و دوری از تمایلات نفسانی؛ عشق و دوستی را در میان خود ترویج و چراغ جنگ و خشونت را خاموش کنند.
ولی دریغ و صد دریغ که آیینی با این همه جذابیت؛ در میانمار بدست و به تفسیر انسانهای متعصب خشک مغز بیشرمی افتاده که به نام بودا؛ آتش جنگ و خشونت را شعلهور کرده و انسانهای مظلوم و بیدفاعی را از خانه و کاشانه خودشان آواره میکنند و با بیرحمانهترین و وحشیانهترین رفتارها؛ بر زندگی و جان و مال افرادی میتازند که جرمشان مسلمان بودن و راهشان متفاوت از راه معلمان متعصب حاکم بر آن ناحیه است.
این حادثه تلخ و دردناک نشان میدهد که مذهب اگر آمیخته به تعصب و جهل و نادانی متولیان و معلمان دینی شود بهجای ترویج اخلاق و صلح و مروت؛ تبدیل به ابزاری میشود که میتواند زندگی را به جهنمی سوزان بدل سازد.
متن دین همواره باید فهمیده شود و برای یافتن فهمی درست در معرض نقد و نظر عالمان و متفکران قرار گیرد و راه فهمهای غلط و خشونت بار مسدود گردد.
اگر فهم متون دینی انحصاری شود و عدهای به نام مرشد معنوی و عالم دینی درک خود را بر دیگران تحمیل کنند و مخالفان خود را گمراه و بیهویت اعلام نمایند؛ بشر با پدیدههای شومی همچون داعش و یا تسویهحسابهای خونین و وحشتناکی همچون حادثه میانمار و نسل کشی مسلمانان روبرو میشود.
آنچه امروز دینداران را بهجان هم انداخته و به نام مذهب که هدف اصلیاش گسترش صلح در جهان و تقویت مناسبات سالم اخلاقی در میان انسانهاست؛ جنگ و ویرانی و خشونت را ترویج کرده؛ نه بیمحتوا دانستن متون دینی و نفی زحمات پیامبران و انسانهای معنوی است؛ بلکه نقد مغزهای خشک و تهی از عقل برخی مفسران متون دینی است که بهخاطر روح ضعیف و خالی از فضیلت خود؛ تصویری از دین ارائه میکنند که پیروان خود را به تعصبات جاهلانه و رفتار خوشونت بار دعوت میکنند.
ما در میانمار؛ با استادانی روبرو هستیم که گرفتار جهل و وجود تاریکی هستند که از آیین بودا؛ نه کاهش رنج انسان که افزایش تنازع و کشمکش را آموختهاند و از مشرب و مرامی پاک که با میلونها پیروان متین و سلیم خود در سراسر جهان نقش مهمی در گسترش اخلاق و فرزانگی داشتهاند؛ فقط تاخت و تاز و کشتن آدمیان بیدفاع و سوزندان خانههای افراد مظلوم و بیتکیهگاه را فرا گرفتهاند.
من از تعصب خام و جهل مردمان و روح خشونتخواه برخی آدمیان حقیر و پست؛ که کام انسانهای دیگر را تلخ و زندگی آنان را تباه کردهاند به خداوند شکایت میکنم و از راهی دور و با نوشتن این مطلب با برادران و خواهرانم چه آنها که در سوریه آوراره و بی خانمان هستند و چه آنها که در برمه و میانمار با قساوت و بی رحمی از خانه و کاشانه خود فراری شدهاند همدری میکنم و در سوگ از کف رفتن عزیزانشان نالان و دل گرفته ام.
کاش بیشتر از این میتوانستم ولی دریغ.
گرچه از آتش دل چون خُم میدر جوشم
مهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم