به بهانه بازگشایی دفتر حزب اتحاد ملت در محله كودكی حجاریان
اینگونه خطابشان میکند: «دوستان عزیز، بچهمحلهای گرامی!» و این خطابه انگار بوی بازگشت میدهد؛ به كوچهپسكوچههای كودكی و نوجوانی. به جنوب شهر، نازیآباد. همان محلهای که سعید حجاریان از آن برخاست، حاج داوود کریمی، عباس عبدی، اکبر گنجی و محمد پروازی و در همان حول و حوش هم عمادالدین باقی.
حالا که حزب «اتحاد ملت» دفتری را در نازیآباد افتتاح میکند، سعید حجاریان فرصت را مغتنم میداند تا در توصیف نازیآباد و قدرت این محل و بچهمحلهای خودش چند کلمهای بنویسد و البته از حزب اتحاد بخواهد در کنار سازمانهای مردمنهاد برای رفع مشکلات این منطقه اقدام کند. این توصیه را میتوان بهمثابه نقطهعطفی در نگرش و کنش فعالیتهای تشکیلاتی جریان اصلاحات قلمداد کرد؛ بازگشت به انگارههای عدالتخواهانه.
حجاریان در این متن به سوابق نازیآبادیها در قبل و بعد از انقلاب اشاره کرده و مینویسد: «نازیآباد سابقه سازماندهی قوی دارد و پیش از انقلاب مركزیتی بود برای محلههایی مانند جوادیه، آبان، علیآباد، جوانمرد قصاب، خزانه، یاخچیآباد، یافتآباد، خانیآباد نو و... نازیآبایها با ارتباطات و قدرت سازماندهی كه داشتند، در راستای پیروزی انقلاب گامهای بزرگی برداشتند و پس از پیروزی نیز ضمن توزیع ارزاق و نفت و... به كمیتهها سازمان دادند و در دوره جنگ شهدای زیادی را تقدیم انقلاب كردند».
حجاریان در ادامه این متن که شبیه بیانیه است، اضافه کرده: «بافت نازیآباد بالقوه این استعداد را دارد كه سازماندهی قوی در آن صورت بگیرد چراكه در میان مناطق جنوب شهر، همواره جزء مناطق اصلاحطلب بوده و هست و اصلاحطلبان همواره در آن دست بالا را داشتهاند». او سپس در نقطه کلیدی این بیانیه میگوید: «این دفتر تازهتأسیس وظایف حزبی- سیاسی برعهده دارد كه طبعا از مركز ابلاغ میشود اما ناگفته نماند كه نازیآباد از زمان انقلاب به این سو با رشد جمعیتی پدیدآمده دچار آسیبهای زیادی بهخصوص در زمینه اشتغال، اعتیاد و ناهنجاریهای اجتماعی شده است كه هماكنون انجمنها و سازمانهای مردمنهاد در این محل متكفل رفع آنها هستند و دفتر حزب اتحاد نیز میتواند با ارتباطگیری با آنها در حد وسع به مرتفعكردن این مسائل كمك كند».
بعد هم به ضرورت کادرسازی و جریانسازی در جنوب شهر اشاره کرده و ادامه میدهد: «نازیآباد محلهای است كارگری و رهبران محلی نقش مهمی در هدایت و سازماندهی اقشار كارگری به عهده دارند كه اگر حزب نازیآباد بتواند از این رهبران محلی تبعیت كند بار سنگینی را برداشته است. در پایان یادآور میشوم كه تشكیل جلسات كتابخوانی و سخنرانی و آموزش دانش سیاسی و انتقال تجربیات سینه به سینه كه دوركردن ما از فضای مجازی را به دنبال دارد از جمله ضرورتهایی است كه به مرور اعضای پایه را به كادرهای حرفهای حزبی تبدیل میكند و به هیچ وجه نباید آن را نادیده بگیرید».
نازیآباد كجاست
نازیآباد، محلهای است که قبل از انقلاب نقطه سیاستورزی از نوع چریکی و مبارزات مسلحانه بود و در نخستین روزها بعد از پیروزی انقلاب هم محل جوشش و پیدایش نهادهای تازهتأسیسی بود که آبشخور فکری آنها از بچههای همین محل بود. از تأسیس کمیتههای انقلاب گرفته تا تأسیس سپاه پاسداران. انقلابیهای جوانی که بعضی از آنها دبیرستان را عمدتا در دبیرستان الهی نازیآباد گذراندند، کتابهای شریعتی و مطهری خواندند، پای تفسیرهای موسویخوئینیها در مسجد جوزستان نشستند، آموزشهای چریکی دیدند و دانشگاه تهرانی شدند و بعد هم انقلابی.
ایدئولوژی چپ اسلامی داشتند و درصدد برقراری عدالت و مبارزه با استعمار و استکبار و امپریالیسم بودند. پرچم عدالت به دست گرفتند و بعدا اگرچه به خطامامیها شهره شدند، اما در جریانشناسی به واسطه تعلق پایگاه فکری به چپ مشهور شده بودند. تا پایان دولتهای هاشمیرفسنجانی هم همچنان به این پایگاه فکری پایبند بودند. سیاستهای اقتصادی راستگرایانه دولت هاشمی را مورد شدیدترین انتقادات قرار میدادند و از فقر و تورم بارها در روزنامههایشان مقاله مینوشتند. پرچمدار عدالت بودند با این حال رفتهرفته با طرحشدن مباحث فکری جدید در حوزه اندیشه، در دهه ٧٠، پرچم آزادی به دست گرفتند. «چپهای خطامامی» به «دومخردادیها» تبدیل شدند و با همین شعار پیروزی بر رقیبی پرقدرت را به دست آوردند و در طول هشت سال فعالیت و دولتداری تلاش کردند اندیشههای آزادیخواهانه و دموکراسیطلبانه را رشد و بسط دهند. اگرچه در کنارش توسعه اقتصادی هم داشتند. اما از آن اقتصاد دولتی فاصله گرفته و بر خصوصیسازی تأکید میکردند. این تغییر فاز تا جایی پیش رفت كه سال ٨٤ در جریان تفرقهای که چپ و راست قدیم در آن غوطهور بودند، گزینهای از دل جریان راست پدید آمد و پرچم بهزمینافتاده عدالت را به دست گرفت. در بهت و حیرت همگانی احمدینژاد در نقش یک منجی برای طبقات آسیبپذیر تجلی پیدا کرد؛ ظهور پوپولیسم.
نگران حاشیهها
سعید حجاریان از سال ٨٠ نشانههای چنین وضعیتی را پیشبینی کرده و در مقاله «اسیر جنبش فرومایگان» از خطر مرجعشدن لمپنها در غیاب نخبگان سخن گفته بود. بعدا آنگونه که خود توضیح داده در مقالههای «خطر پوپولیسم» و «حاشیه علیه متن» درباره سال ٨٤ درباره ظهور پوپولیسم و خطرات آن گفته بود. او در مصاحبه با روزنامه ایران به سال ٩٤، گفته بود: «سال ۸۴ مقالهای با عنوان «خطر پوپولیسم» نوشتم و هشدار دادم ممکن است کسی بیاید و ادعاهای پوپولیستی مطرح کند. آن موقع ادعا کرده بودند که پول نفت را سر سفره مردم میآوریم و ۴۰ هزار تومان هم یارانه میدهیم. در مقاله «حاشیه علیه متن» نیز به این خطر اشاره کردم؛ خطری که هنوز هم وجود دارد؛ در خیلی از شهرها٬ مرکز شهر به اصلاحطلبان رأی میدهند؛ اما در حاشیه٬ آرا نصیب اصولگرایان میشود. یکی از هدفهای ما در انتخابات سال ٬۹۲ حذف دولت سودایی بود. آقای روحانی هم دیدگاه مشابهی داشت».
یک سال قبل از آن یعنی سال ٩٣ هم به «شرق» گفته بود: «ما همیشه مشکل حاشیه و متن داریم. مسئله حاشیه که حل نمیشود؛ اما بعضی وقتها شدید و بعضی مواقع ضعیف میشود. آقای روحانی الان تلاش میکند با بیمه همگانی یا حتی بیمه کودکان کار و خیابانی، مشکل حاشیهنشینها را حل کند. من میبینم آقای روحانی همواره در سرای سالمندان یا مراکز بهزیستی است. در بیشتر تصاویر ایشان، دکتر ربیعی و دکتر هاشمی در کنار او هستند. دلیل اینکه این دو وزیر همواره در کنار آقای روحانی دیده میشوند، این است که ایشان نگاه به حاشیه دارد. او دنبال این است که فاصله موجود بین حاشیه و متن را کاهش دهد. شما ببینید در تهران ماشینهای پورشه و مازراتی جولان میدهند؛ درحالیکه در کورهپزخانهها و حاشیه شهرهای بزرگ، عده زیادی از مردم با مشکلات جدی روزمره دستوپنجه نرم میکنند. بنابراین روحانی تلاش میکند برخلاف احمدینژاد که میخواست با تزریق پول نقد، مشکلات حاشیهنشینها را حل کند، با تدبیر و سیاستهای اصولی خود دنبال رفع تبعیض باشد. اینجا بگویم که حاشیه برای احمدینژاد اصل بود. حاشیه پایگاه رأی احمدینژاد بود و او به جنگ حاشیه علیه متن دامن میزد. کم مانده بود که به حاشیه فرمان حمله به متن بدهد. اگر میتوانست این کار را میکرد مانند چاوز و مورالس؛ فرمول آنها نیز همین بود؛ اما روحانی نمیخواهد نفرت ایجاد شود و از طرفی هم نمیخواهد پوپولیست باشد. سعی میکند تا حدودی مشکل را با تدبیر حل کند؛ بدون تهییج و نفرتپراکنی».
محال است راست، چپ شود
حجاریان در سال ٩٦ در تحلیلی که از انتخابات ریاستجمهوری ارائه داد، دقیقا به همین موضوع عدالت اشاره کرد و نوشت: «رقیب نهایی روحانی، در سفرهای استانی و مناظره اقتصادی- اجتماعی چندین شعار محوری مطرح کرد که شاید مهمترین آنها برپایی عدالت اجتماعی و ازبینبردن فاصله طبقاتی بود. این شعارها چنان که میدانیم، از ابتدای آن متعلق به جناح چپ بوده است و به همین دلیل این پرسش در اذهان به وجود آمده که جناح راست را چه شده است، آیا آنها هم مانند چپها شدهاند؟ در پاسخ باید گفت محال است راست، چپ شود؛ چراکه چپبودن ملزومات تئوریکی دارد که اصولگرایان از آن بیبهره بودهاند. اهالی این جناح درواقع چپنما هستند و تنها تعریفشان از مفهوم عدالت، صدقهدادن است؛ چنان که شاهد بودیم کاندیدای اصلی این جریان در بُعد ایجابی تنها از پرداخت پول سخن گفتند. البته باید توجه داشت که اصلاحطلبان نیز آنگونه که باید به بحث عدالت نپرداختهاند. جریان اصلاحات در مقاطعی عدالت را برابر تعادل دانسته و مسئولیت رسیدن به رهیافتهای عدالتخواهانه را بر دوش احزاب محافظهکار اردوگاه خود گذاشته است. در جریان اصلاحات، برخلاف جریان مقابل، پایه علمی وجود داشته و دارد چنان که دیدیم در دولتهای هفتم و هشتم وضعیت اقتصاد بهبود یافت؛ اما پایان فعالیت دولت اصلاحطلبان و تأثیرگذاری موضوع «جهانیشدن»، باعث شد ما هم تقریبا نتوانیم مسائل تئوریک خود را به عرصه عمل بکشانیم».
حالا چند ماه از انتخابات گذشته و به نظر میرسد نازیآبادی قدیمی که مدتهاست از محل سکونت دوره نوجوانیاش فاصله گرفته و در خیابانهای بالای شهر زندگی میکند، همچنان به جنوب شهر تعلق خاطر دارد؛ از قدرت کادرسازی در این محلهها سخن گفته و تأکید دارد در کنار فعالیت سیاسی، باید وارد فاز فعالیتهای اجتماعی هم شد و احتمالا آن عدالت ازدسترفته که مرهون نگاههای جریان چپ دهه ٦٠ و اوایل دهه ٧٠ بود، به اواخر دهه ٩٠ تزریق شود تا به قول حجاریان بتوان از پوپولیسم و اقتصاد صدقهای فاصله گرفت.