در آغاز بهار ۹۵ رهبری در سخنرانی مهم نوروزی خود در مشهد انتقاداتی را متوجه دولت کرد. چند روز بعد هم رئیس جمهور در جریان سفر استانی به یزد و در یک سخنرانی عمومی به این انتقادات پاسخ داد. اینکه مخالفان و منتقدان دولت در سطحی دیگر پای اختلاف نظرها و انتقادها را به مطبوعات یا سخنرانیهای عمومی بکشند قابل فهم است و در بسیاری از کشورها کمابیش مشاهده می شود و اساسا بخشی از بازی سیاست است، اما اینکه در سطح عالیترین مقامات رسمی نظام که علیالقاعده باید همه هم و غمشان همکاری و همیاری و نمایش انسجام و وحدت باشد چنین وضعیتی پیش آید حکایت از یک بحران دارد.
پس اگر دعوا را به مطبوعات و سخنرانیهای عمومی می کشانند یعنی امکان حل و فصل اختلافات از طرق و مجاری متعارف، با مکانیسمهای پیشبینی شده و در شرایط آرام برای رسیدن به نتیجه برد-برد وجود ندارد و به حد زورآزمایی برای تعیین تکلیف نهایی و حذف یکی از طرفین بازی رسیده است و این یعنی بحران.
از بهار نود و پنج تا کنون این وضعیت دوام یافته است. آیت الله خامنهای روز هفتم شهریور نود و پنج در دیدار با هیئت دولت به آنها گفت در «یکسال باقیمانده»! هم خود را مصروف معیشت مردم کرده و از حاشیهسازی بپرهیزند. معنای این سخن میتوانست اعلام نارضایتی از تکرار دولت روحانی در انتخابات نود و شش باشد و بود. آیتالله خامنهای در شهریور هشتاد و هفت خطاب به اعضای دولت نخست آقای احمدینژاد گفته بود در یک سال پیش رو چنان کار کنید گویی پنج سال دیگر هستید. معنای این سخن هم میتوانست تاکید بر لزوم تکرار دولت احمدینژاد در انتخابات هشتاد و هشت باشد که بود.
در پیام نوروزی سال جاری و در سخنرانی نوروزی فردای آن در مشهد و حتی در ایام تبلیغات انتخاباتی مقام رهبری اصرار چندانی به کتمان موضع انتخاباتی خود نداشتند هر چند که چهارشنبه پیش از انتخابات موقتا آتش بس دادند و اعلام کردند هر کسی رای بیاورد برای ایشان فرقی نمی کند (درست مثل چهارشنبه سی و یکم اردیبهشت هفتاد و شش). اما پس از انتخابات حملات انتقادی دوباره از سر گرفته شد. ماجرای سند دو هزار و سی یونسکو به رغم فقدان ظرفیتهای ضد تبلیغی این چنینی همچنان کش می یابد. تنشزدایی در سیاست خارجی رسما برچسب سازش میخورد و هزینههایش با هزینههای تنش زایی در این عرصه برابر دانسته می شود و حالا به جوانان کم تجربه و پرشور خودی آشکارا توصیه می شود که خودسرانه عمل کنند و به اصطلاح: «آتش به اختیار»!
صرف نظر از تبعات این توصیه یک چیز روشن است. بحران سیاسی در نظام جمهوری اسلامی بسیار طولانی شده و عجالتا چشم اندازی برای حل و فصل آن مشاهده نمی شود. وقتی این ماندگاری زمانی را در کنار عمق و گستره آن لحاظ کنیم بسیار نگران کننده می شود. اگر عدم امکان گفتگو میان رهبر و رئیس جمهور و تبدیل اختلاف نظرهای آنان به نبرد سخنرانی ها بحرانی عمیق تلقی نشود پس چه چیزی را می توان بحران عمیق نامید؟
این بحران عمیق گستردگی نگران کننده ای هم دارد. رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه نیز همواره جدال لفظی دارند. ائمه جمعه و به اصطلاح رهبران محلی! هم یک سویه ماجرا هستند. مهمترین نیروی نظامی کشور نیز گاه به گاه به این مجادلات سیاسی وارد شده و نگرانی ها را افزایش می دهد.
وقتی این بحران جدی سیاسی را به بحران های اقتصادی و اجتماعی ماندگار اضافه و بحران های منطقه ای را نیز لحاظ کنیم دشواری و پیچیدگی شرایط کشور بیشتر نمایان می شود.
آینده قابل پیش بینی نیست اما انتظار می رود تصمیم گیرندگان اصلی با وسواس و دقت و حساسیت بیشتری تصمیم بگیرند و اعلام کنند. در شرایط پیچیده کنونی هر تصمیم ممکن است به سرعت خارج از حوزه پیش بینی شده خودش تاثیرگذار شده و مشکلات و بحران های تازه ای ایجاد کند. هیچ خردمندی غول مطیع و فرمانبردار خود را از شیشه بیرون نمی آورد و گرنه چه بسا از دایره فرمانبری عدول کند و جهانی را به هم بریزد.