بخشی از سخنرانی مصطفی ملکیان در زمستان ۹۵ با موضوع «فایده و ضرورت های گفتگو» که در کانال تلگرامی وی منتشر شده در پی می آید:
۱. نزدیک شدن از لحاظ عاطفی
همانطور که متخصصان ارتباطات میدانند «گفتن» آثار و کارکردهایی دارد و «گفته» هم آثار و کارکردهای دیگری دارد و این دو را نمیتوان به یک حکم شناسایی کرد. در گفتوگو، اولین اثر و نتیجه مثبت گفتوگو، خود گفتوگو است نه حاصل آنچه در بابش گفتوگو میشود و آن این است که گفتوگوگران معمولا از لحاظ عاطفی و اجتماعی باهم نزدیکتر میشوند، فارغ از اینکه درباره چه چیزی گفتوگو میکنند.
۲. آگاهی از عقاید یکدیگر
وقتی گفتوگو صورت میگیرد نزدیکیها و دوریها و اختلاف نظرها و اتفاق نظرها واقعیت پیدا میکنند.
فایده دوم گفتوگو این است که از عقاید یکدیگر آگاه میشویم تا اگر صفبندیهای اجتماعی هم وجود دارد، در یک فضای مهآلود نباشد و واقعا باهم دوست یا دشمن باشیم. بسیاری از دشمنیها و دوستیهایی که باهم داریم ناشی از این است که نمیدانیم آرایمان چیست و با توهمی که از آرای یکدیگر در ذهن داریم باهم مخالفت یا موافقت میکنیم.
۳. فهم مواضع اختلاف
فایده سوم این است که من مواضع اختلافم را با شما میفهمم، هر انسانی ممکن است در سه موضع با دیگری اختلاف داشته باشد، یک وقت درباره واقعیتها باهم اختلاف داریم، یک وقت درباره ارزشها و وقتی هم درباره تکالیف باهم اختلاف داریم. متاسفانه در کشورهایی مثل کشور خودمان که در آن فضای گفتوگو وجود ندارد، خیلی وقتها ما نمیدانیم که با طرف مقابلمان در کدام یک از این سه مورد اختلاف داریم چرا که نحوه فیصله دادن اختلافات در این سه مورد نیز خیلی باهم متفاوت است. یک وقت اختلاف ما سر این است که فلان کاندیدای ریاست جمهوری ثروتمند است یا ثروتمند نیست، شما میگویید میزان دارایی اش n تومان است و من میگویم میزان دارایی اش m تومان است، اینجا اختلاف بر سر واقعیت است. اما یک وقت هست که ما بر سر واقعیت اختلاف نداریم و هردو معتقدیم که میزان درآمد و ثروت او فلان قدر است و هردو میگوییم آن کاندیدا، ثروتمند است. اما از لحاظ ارزشی باهم اختلاف داریم که آیا خوب است که کاندیدای ریاست جمهوری ثروتمند باشد یا خیر، که اینجا اختلاف بر سر ارزش است، اینجا بحث بر سر این است که آیا باید این واقعیتی که بر آن اتفاق نظر داریم را نیک تلقی کرد یا بد تلقی کرد. یک وقتی هم هست که درباره ارزش هم باهم اختلاف نداریم، یعنی هردو معتقدیم که ثروتمند است و هردو هم معتقدیم که خوب است که ثروتمند باشد یا بد است که ثروتمند باشد، اما نمیدانیم چه باید بکنیم بر سر اینکه کاندیدای ریاست جمهوری ثروتمند است.
۴. فهم نقاط ضعف خود
نکته چهارم این است که من نقاط ضعف خودم را در گفتوگو میفهمم، من در گفتوگو امکان ندارد به نقطه ضعف خودم پی نبرم. آدم اگر با صداقت وارد گفتوگویی شود حتما به نقاط ضعف خود پی میبرد.
۵. پی بردن به نقاط قوت دیگران
نکته پنجم این است که به نقاط قوت دیگران هم پی میبرم، وقتی از نقاط قوت دیگران آگاه شوم میزان لجاج و اصرارم بر موضعی که دارم کاهش مییابد.
دو نکته اخیر سبب میشود که انواع خودشیفتگیهای فکری در من تضعیف میشود و تعصب؛ جزم و جمود و خرافهپرستی و آرزواندیشی و بیمدارایی در من ضعیف میشود. چون میفهمم آنطور که گمان میکردم موضع خودم قوی نیستم و آنطور که میپنداشتم موضع دیگران هم ضعیف نیست.
۶. رهایی از خشونت و فریبکاری
ما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسئلهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند. تنها چیزی که ما را از این فریبخوردگی عموم مردم و خشونتدیدگی خواص مردم نجات میدهد، باز شدن باب گفتوگو است. با باز شدن این باب هم استعداد فریبخوردگی عوام کم میشود و هم دیگر نمیتوان با خواص به خشونت برخورد کرد. گفتوگو، عوام را به سوی خواص شدن میبرد و تعداد خواص را هم افزایش میدهد و دیگر نمیتوان با آنها خشونت کرد.