حامد هاشمی
* مشکل نخست سوریه و ریشهی انقلاب متاخر آن کشور، انسداد سیاسی و انحصار قدرت توسط یک اقلیت حاکم برای قریب ۵۰ سال بوده است نه آنچنان که نویسنده استدلال میکند غیرمسلمان دانسته شدن خاندان اسد. برای نسلهای سوری که خاطره «کشتار حما» بدست حافظ اسد را در ذهن دارند، ژستهایی مانند حضور در نماز جمعه نمیتوانسته است فریبنده باشد.
* درباره سلفیهای القاعده و نقش حکومت بعث در تزریق آنان به دل انقلاب سوریه برای ازهم پاشاندن آن کافی است نگاه شود به آزادشدگان در پی فرمان عفو عمومی بشار اسد در سه موج ماه مه، ژوئن و نوامبر ۲۰۱۱. در حالی که فعالان مدنی درون سلولها سر به نیست میشدند و از بسیاری از آنان هنوز پس از ۶ سال خبری در دسترس نیست.
* حکومت بعث تنها راه حفظ قدرت و خروج خود از بحران را، ساخت و عرضهی دوگانهای پیش چشم جهان میدید: یا حکومت اسد و یا جهادیها. ربط دادن مداخله حزبالله لبنان در جنگ داخلی سوریه به دغدغههای امنیتی در مرز با مثالی از عملیاتی که دو سال بعد (حدفاصل آوریل و ژوئن ۲۰۱۳ با حمله برای تصرف شهر قصیر) رخ داد فاقد ارتباط معنائی است.
* گوشهای از صحنههای خوردن علف و کشتن گربههای خیابانها برای تغذیه، جنازههای دفرمه بر اثر قحطی و نظایر آنان را مخاطب خود میتواند با جستجوی عبارت «مخيم اليرموك الجوع» در سایت یوتیوب ببیند. داعش بعد از دو سال در دل چنین فضائی پدیدار شد.
* آنچه برای حزب بعث پیش از همه و خارج از اولویتهای مذهبی اهمیت دارد گناه مخالفت سیاسی با دولت مرکزی است و این خط قرمز، مسیحی یا دروزی نمیشناسد. به عبارتی مهم نیست سوریها متعلق به چه اقلیتی باشند، کافی است مخالفتی از آنها با دولت مرکزی نشان داده شود تا حزب بعث پنجهی آهنیناش را به نمایش گذارد.
* این واقعیت که امروز حکومت بعث «دفاع از اقلیت مسیحی» را اهرمی برای کشتن اهل سنت مخالف دولت کرده است، چندان غریب نمینماید.
* نویسنده به شکل ساده تلاش کرده است مطابق دستگاه تبلیغات حکومت اسد از روز نخست، مخالفان را مشتی خارجی در برابر «ارتش عربی سوریه» معرفی کند. عبارت ارتش عربی سوریه برای واحدی نظامی که در ششمین سال جنگ شاکلهاش بر نیروهای خارجی(افغان، عراقی، پاکستانی، روسی، لبنانی و ایرانی) استوار است؛ سخت صحیح به نظر آید.
* هنوز سالها زمان لازم است تا روایت متلاشی شدن زندگی میلیونها تن بر اثر بمباران مستمر شهری و جنگ توسط حکومت اسد به گوش جهانیان برسد. طبق آمار سردار حسین یکتا، عضو قرارگاه خاتمالاصیا سپاه پاسداران، ایران ۱۸ هزار افغان را به سوریه گسیل کرده است. اگر بشار اسد محبوبیت و پشتوانه مردمی دارد، اعزام چنین لشکری بیمورد است و اگر ندارد نگاه داشتن آن بر سر قدرت غيرانساني است.
* دو نقشه مجزای سازمان جهانی دیدبان حقوق بشر و سازمان عفو بینالملل از مکان حملات هوائی نشان میدهد که حملات بیارتباط با خط مقدم، به شکل کور و در چارچوب مدل روسی، نابودسازی شهر برای تصرف آن، بوده است.
* به کار بردن استراتژی «الجوع او الرکوع» (گرسنگی یا تسلیم) که ترکیبی از محاصره، بمباران شیمیائی با گاز کلر، بمباران کور محلههای مسکونی با بمبهای بشکهای، خوشهای و هجوم با سپاهی از جنگجویان خارجی و بیرون ریختن دهها هزار ساکن بومی حلب، «آزادسازی» و«مصالحه ملی» نام ندارد.
* نگاهی به تولیدات و بولتنهای تبلیغات جنگ گروههای مرتبط با القاعده و داعش نشان میدهد که چگونه آنان از نقش ایران در بحران سوریه به عنوان ابزاری موثر جهت جذب نیرو بهره میگیرند.
* ادعای دونالد ترامپ در جنگ ایران و روسیه با داعش، غلط و در تضاد با گزارشهای مقامات نظامی و امنیتی آمریکائی و اروپائی است و در مناظره رودررو نیز توسط هیلاری کلینتون به همین اعتبار رد شد. در زمره آن گزارشها بود که مایکل فالون وزیر دفاع بریتانیا اعلام کرد مطابق بررسی آنان، از هر ۲۰ حمله هوائی روسیه، تنها یک مورد علیه داعش بوده است و نقشه نهادهای متعدد از جمله «مرکز مطالعات جنگ» ISW، که مکان حملات هوائی روسیه را بصورت روزانه ردیابی میکند، موید همین نکته است.