ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 02.01.2017, 19:19
«درباره‌ی مدارس مذهبی ایران»

محمدرضا جلائی‌پور

منبع: کانال تلگرام نویسنده

در این گفتگوی کوتاه با الشرق‌الاوسط به چند نکته درباره‌ی ارزیابی‌ام از تجربه‌ی مدارس مذهبی (از نوع علوی و نیکان و طلوع و راه شایستگان) در ایران اشاره کردم:

«مدارس مذهبی از حیث سیاست‌ها و فضا و باورهای حاکم بر آن‌ها متنوع‌اند و داوری کلی تعمیم‌پذیر درباره‌ی همه‌ی آن‌ها دشوار است. آن‌چه می‌گویم بیشتر درباره‌ی شبکه‌ای از حدود بیست مدرسه‌ی دخترانه و پسرانه با محوریت علوی و نیکان (پسرانه) و طلوع و راه شایستگان (دخترانه) است که روش‌های تربیت مذهبی و سیاست‌های آموزشی کمابیش مشابهی دارند و مشهورترین مدارس مذهبی تهران‌اند.

در طول دبستان و راهنمایی و دبیرستان در ده‌ مدرسه تحصیل کرده‌ام که یکی‌اش – نیکان – از نوع مدارس مذهبی بوده است. برخی دیگر از مدارسی که تجربه‌ کرده‌ام هم فضای باز و متکثری داشته‌اند و این تنوع تجربه‌ها امکان نوعی ارزیابی تطبیقی و مقایسه‌ای داده است.

کارنامه‌ی این شبکه از مدارس را نمی‌توان صرفا به کامیابی‌ها یا ناکامی‌هایشان فروکاست. اگر بخواهم نوعی داوری کلی داشته باشم خواهم گفت این مدارس از سویی در مذهبی‌تر کردن و آموزش‌ کیفی بخشی از بدنه‌ی دانش‌آموزانشان کامیاب بوده‌اند و از سویی دیگر بخشی دیگر از بدنه‌ی دانش‌آموزانشان را دین‌گریز یا دین‌ستیزتر کرده‌اند و تاثیرات منفی روانی و تربیتی بلندمدتی بر آن‌ها گذاشته‌اند. این مدارس از سویی یکی از سرمایه‌های مهم مدنی ما بوده‌اند و قدرت مستقل از دولتِ جامعه را افزایش داده‌اند و از سویی دیگر با همراهی خانواده‌ها محدودیت‌های فراوان و رنج‌های اجتناب‌پذیر زیادی را بر زندگی دانش‌آموزانشان تحمیل کرده‌اند.

شخصا چون همه‌ی سال‌های تحصیلم را در این مدارس نبوده‌ام و خانواده‌ام هم فضای تربیتی بازتر و سبک دینداری نواندیشانه‌تری داشت بیشتر از مواهب این مدارس بهره‌ گرفته‌ام و در مجموع خاطرات خوشی دارم، اما شاهد بوده‌ام که بخشی از هم‌کلاسی‌هایم زخم‌هایی خوردند که هنوز اثرش را روی زندگی و روانشان می‌بینم.

با اصل وجود این مدارس برای تربیت اخلاقی و معنوی بهتر دانش‌آموزان موافقم اما با تحمیل‌ها و سبک تربیت دینی حاکم بر این مدارس اصلا نمی‌توانم همراه باشم. راه بهبود این مدارس هم مثل اصلاح همه‌ی نهادهای دیگر نقد بیشتر در عرصه‌ی عمومی و فشار بیشتر خانواده‌ها و فارغ‌التحصیلان برای اصلاح روش‌های تربیتی و آموزشی در این مدارس است.

به نظرم برای تربیت معنوی بهتر، مهم‌ترین کاری که چنین مدارسی می‌توانستند بکنند این بود که اولا با «تربیت اخلاقیِ کیفی در فضایی آزادتر» زمینه‌ی «حیات معنویِ شکوفاتر» دانش‌آموزان را فراهم کنند و ثانیا «موانع عاطفی و خاطره‌ای و روانی» بیشتر برای زندگی معنوی و اخلاقی‌شان ایجاد نکنند. ولی اتفاقا متاسفانه بعضاً عکس این دو کار را می‌کنند. یعنی اولا گاهی با تقویت دورویی و غرور معنوی و ریا و خودمحورعالم‌بینی و خودهادی‌پنداری و ... بر موانع اخلاقیِ زندگی معنوی می‌افزایند و ثانیا با تحمیل ظواهر دینی و اجبار و زیاده‌روی و نشر باورهای غیرخردپسند، «خاطرات منفی» و «موانع عاطفی» بیشتری برای یک زندگی معنوی شکوفا ایجاد می‌کنند.

هر بار که شما با اکراه و اجبار یکی از ظواهر دینی را رعایت می‌کنید در واقع بر این موانع عاطفی اضافه می‌کنید. نتیجه این می‌شود که بخشی از دانش‌آموزان بیش از پیش از زندگی دینی و معنوی زده می‌شوند و بخشی دیگر که به ظواهر دینی پایبند می‌مانند هم، به اقرار خودشان، بهره‌ی باطنی و معنوی زیادی از این آداب نمی‌برند و تشرع ظاهری‌شان توام با تجربه‌های معنوی و صفای باطن و شوق نیست. بخشی از باورها و رفتارهایی مذهبی که در این مدارس ترویج می‌شود با عقلانیت و اخلاق سازگار نیست و نوعی تشیع غالیانه‌ی انزواجو، مردسالارانه، سیاست‌گریز، ضدعرفان، سنی‌ستیز و غیرروادارانه است. متاسفانه اکثر این تاثیرات منفی و تحمیل‌ها در مدارس دخترانه بیشتر از مدارس پسرانه است.

اما زشتی این تحمیل‌ها نباید چشم ما را بر برخی امتیازات این مدارس ببندد. با بخشی بزرگی از باورها و تحمیل‌ها و روش‌های آموزشی مدیران این مدارس همراه نبوده‌ام اما دور از انصاف است که نگویم آموزش عربی و انگلیسی و قرآن در مدرسه بسیار موفق بود، معلم‌هایی مثل آقایان مهدی تفتی یا حسین فرزین‌نیا ملموس‌ترین الگوهای اخلاقی دوست‌داشتنی برای ما بودند، بسیاری از مهارت‌های اجتماعی بهتر از سایر مدارس آموزش داده می‌شد و در حسن نیت و سلامت نفس اکثر مدیران و معلمان خوب این مدارس تردیدی ندارم. در برخی زمینه‌ها – مثلا توجه به حق‌الناس – هم انصافا تربیت اخلاقی در این مدارس بسیار موثر عمل کرده است.

کیفیت آموزش علمی در این مدارس تحسین‌کردنی است و امکانات ورزشی و محیط فیزیکی خوب و سفرها هم خاطرات و تجربه‌های خوش فراوانی برای دانش‌آموزان می‌سازد. این‌که اکثر دانش‌آموزان از زمینه‌ی اجتماعی و اقتصادی و دینی و سبک زندگی و خانوادگی مشابهی می‌آیند هم از سویی باعث گلخانه‌ای شدن فضای مدرسه می‌شود و از سویی دیگر بر عمق و گستردگی دوستی‌ها می‌افزاید و شبکه‌ی اجتماعی نسبتا قوی‌ای را برای فارغ‌التحصیلان این مدارس می‌سازد.
   
خوشبختانه بخشی از این مدارس تحت تاثیر همین انتقادات در برخی روش‌ها اصلاحاتی انجام داده‌اند و مثلا مدرسه‌ی راهنمایی نیکان از این لحاظ نسبت به بیست سال پیش بازتر شده است اما هنوز با فضای مطلوب ما و حتی ایده‌آل‌های بنیانگذاران اولیه این مدارس مثل علامه کرباسچیان و مهندس روزبه فاصله‌ی زیادی دارند.

اگر فضای خانواده‌ام با مدرسه متفاوت نبود و در کل دوره‌ی تحصیل فقط به مدارس مذهبی می‌رفتم پشیمان بودم. شخصا ترجیح می‌دهم فرزندم را به نمونه‌هایی از مدارس نوظهور بفرستم که در عین این‌که به تربیت اخلاقی و معنوی دانش‌آموزان توجه دارند، ظواهر دینی را تحمیل نمی‌کنند، باورهای دینی مدیرانش با اخلاق و عقلانیت سازگارتر است، فضای بازی دارند، به هنرها و ادبیات بیشتر می‌پردازند، خانواده‌های دانش‌آموزان تکثر و تنوع فرهنگی و اقتصادی بیشتری دارند و مدیران مدرسه به انباشت دانش و تجربه‌ی بشر در آموزش علمی و اخلاقی و مهارت‌های زندگی توجه بیشتری دارند. دبستان سرمد در لواسانات از نمونه‌های این مدارس نوظهور است‌».