توسعه سیاسی بخش مهم و جداییناپذیر توسعه به شمار میآید که دیرزمانی است در کشورهای در حال توسعه مطرح شده است. اگرچه نمیتوان اجزای به هم پیوسته توسعه مانند توسعه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... را از یکدیگر جدا کرد اما نظر به اهمیت بررسی دقیق توسعه سیاسی در ایران ضرورت پرداختن به آن احساس میشود.
شاخصههای توسعه سیاسی
شاخصههای توسعه سیاسی مانند مشارکت سیاسی، رقابت سیاسی، تعداد احزاب و کیفیت فعالیت حزبی دماسنجهای یک جامعه و نظام سیاسی به شمار میروند، به گونهای که با دقت در این شاخصهها، سلامت یا بیماری یک نظام سیاسی را میتوان سنجید. توسعه سیاسی بنا به اهمیت و کارکردی که دارد با حوزهها و مباحث متنوعی مانند اقتصاد، امنیت ملی، فرهنگ و جهانی شدن ارتباط برقرار میکند که هریک میتوانند نقش مهمی در شناخت جامعه ایران داشته باشند.
توسعه سیاسی و نوسازی سیاسی
در ادبیات توسعه سیاسی، این اصطلاح گاهی هم معنای نوسازی سیاسی تلقی شده و گاهی توسعه سیاسی را از نوسازی سیاسی تفکیک کرده و توسعه سیاسی را عامتر از نوسازی سیاسی مطرح میکند، به طوری که نوسازی سیاسی در بطن توسعه سیاسی قرار میگیرد. با این وجود، توسعه سیاسی تبلور شکلگیری قالب فکری جدید که در آن فرآیندی نهادین از حرکت پیشرونده ولی متعادل، خواه افزاینده و با ثبات سیاسی ایجاد میشود که در آن یک جماعت انسانی سیاسی به سوی مشارکت فعالانه سیاسی شهروندان خود داوطلبانه، آگاهانه و عاقلانه گام بردارد تا برای کلیه مشکلات مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود از لحاظ سیاسی با همدلی و به طور غیرخشونتآمیز راهجویی مدبرانه و پایا داشته باشد. از این رو میتوان حرکت نظام سیاسی در جهت تحقق اهدافی همچون قانونمداری، شایسته ساری، مشارکت، توسعه اداری، نهادینه شدن دگرگونی و بالا رفتن کارایی نظام سیاسی را توسعه سیاسی دانست.
توسعه سیاسی چیست؟
توسعه سیاسی در واقع گسترش فرصتهای انتخاب و ارزشهای تخصیص یافته است. توسعه سیاسی، حرکت نظامهای سیاسی بسته و محدود به سوی حالت باز و مشارکتپذیر است که در تبیین جایگاه ایران در بحث توسعه سیاسی باید گفت در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۷۵ جامعه ایران نیاز به توسعه سیاسی داشت.
انقلاب مرحلهای از توسعه سیاسی
این عدم اعتبار ضرورت توسعه سیاسی بود که منجر به انقلاب اسلامی ایران شد. از این جهت میتوان انقلاب را مرحلهای از توسعه سیاسی در ایران دانست که نقطه عطف و علت ساختاری تاریخ نوسازی در ایران است. هانتینگتون در این باره وجود توسعه اقتصادی در ایران و توسعه اجتماعی همزمان با آن را ضرورت توسعه سیاسی ایران میداند. به همین خاطر استمرار شرایط گذشته که همان توسعه اقتصادی و اجتماعی بود را در ایران بعد از انقلاب نیز شاهد هستیم. در این دوره نیز شاخصهایی مطرح میشود که توسعه سیاسی را مانند دوران پیش از انقلاب به وجود میآورد. ضرورت شاخصهایی چون رشد شهرنشینی، افزایش تحصیلات، افزایش تحرک اجتماعی، رشد صنعت و گسترش حمل و نقل از آن جمله است.
ایران در روند تاریخی خود با یک تقویتکننده ضرورت توسعه سیاسی چون انقلاب مواجه است و تداوم این روند پس از انقلاب نیز درنقطه توقف توسعه سیاسی ضرورتی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. روند غیرقابل برگشتی که نه برای حکومت، نه مردم و نه نخبگان راه گریزی از آن وجود ندارد، ولی برای پرداخت به این مساله باید به موانع و راهکارهای آن توجه کرد. در سالهای اخیر با وجود آنکه توسعه سیاسی همواره موضوع روز محافل داخلی و بینالمللی بوده و تلاشهای زیادی از سوی روشنفکران و سیاستمداران داخلی برای خروج از توسعه نیافتگی سیاسی انجام شده است، با این وجود شرایط سیاسی ایران همواره دچار تضاد، آشفتگی و ناپایداری بوده و دستخوش افت و خیزهای ناخواسته شده است.
دلیل این امررا میتوان با فرضیههایی همچون عوامل جغرافیایی و ژئوپولتیک، نظام عشیرگی و طایفهگری، سیاستهای استعماری، قانونگریزی و خردستیزی، استبداد شرقی و روحیه قضا و قدری و در یک کلام نبود فرهگ سیاسی در جامعه ایران مرتبط دانست. همچنین کنترل متمرکز بر منابع قدرت سیاسی که این تمرکز قدرت سیاسی موجب پیدایش ساخت دولت مطلقه در شکل سنتی و مدرن آن شده و لا جرم سبب ایجاد و گسترش چند پارگیهای اجتماعی و فرهنگی و تداوم و تقویت فرهنگ سیاسی پدرسالارانه که از موانع توسعه سیاسی در ایران است، میشود.
این اتفاق، همچنین فرهنگ الیت سیاسی و گروههای حاکم را بدل به فرهنگ سیاسی تابعیت / آمریت کرده و همواره ساخت قدرت مطلقه را بازتولید میکند. این رابطه بازتولید ولی باید توجه داشت که از جنس متعارض است و با رخ دادن حوادث جدید در درازمدت به تغییر ساخت روابط میانجامد. اینها از موانع عمده توسعه سیاسی در ایران هستند.