دیپلماسی ایرانی
ترجمه خلاصهای از سخنرانی نایل فرگوسن (Niall Ferguson) در بنیاد هانیل در شهر دویسبورگ آلمان با عنوان «ما دستاوردهای خود را از بین میبریم» که در ۱۴ ماه مه ۲۰۱۳ ایراد شده است. متن آلمانی سخنرانی در لینک زیر قابلدسترس است.
http://www.zeit.de/2013/20/der-niedergang-des-westens
http://www.zeit.de/2013/20/der-niedergang-des-westens/seite-2
http://www.zeit.de/2013/20/der-niedergang-des-westens/seite-3
«در اینجا، آلمان برای من دشوار است مخاطبان را قانع کنم که ما در غرب با مشکل مواجهیم. بخشی به این دلیل که در آلمان اوضاع نسبتا خوب پیش میرود. گفتمان «فروپاشی مغرب زمین» و آراء و نظرات کسانی چون اسوالد اشپنگلر[۲] به مذاق مردم آلمان اصلا خوش نمیآید. ولی من نه اشپنگلر هستم و نه کتاب من شبیه کتاب مشهور او: «انحطاط غرب»، استدلال میکند. براهین من به برخی دگرگونیهای روشن اقتصادی، فکری و نهادی اشارت دارند. به همین آلمان خودتان بنگرید: تا یکصد سال پیش بعد از آمریکا دومین قدرت بزرگ صنعتی دنیای غرب محسوب میشد و انگلستان را پشت سر نهاده بود. در آن زمان چهار درصد جمعیت دنیا در آلمان زندگی میکرد و اقتصادش حدود ٩ درصد کل ظرفیت اقتصادی جهان را شامل میشد. امروزه جمعیت آلمان به زحمت یک درصد جمعیت دنیاست و تولیداتش به رغم وضعیت خوب فقط ۳.۸ درصد کل تولیدات دنیا را تشکیل میدهد. به پیش بینی سازمان ملل در سال ٢٠٥٠، فقط ۰.۸ درصد جمعیت دنیا آلمانی است و تولیداتش حتما کمتر از ۳.۸ درصد تولیدات جهانی خواهد بود.
زوال جمعیت شناختی و اقتصادی نسبی آلمان دنباله یک فرآیند به مراتب گستردهتر است. فقط به جایگاه اقتصادی غرب عمدتا شامل آمریکای شمالی و اتحادیه اروپایی بنگریم. در سال معجزهآسای ١٩٨٩ (فروپاشی بلوک شرق و اروپای سوسیالیستی) همه گفتند غرب فاتح نهایی میدان شده است. در آن زمان ۵۶ درصد کل ظرفیت اقتصاد جهانی به این بخش از دنیای غرب تعلق داشت. صندوق بینالمللی پول میگوید این سهم در ٢٠١٧ به ٣٧ درصد تقلیل مییابد. پیشبینیهای فرانسیس فوکویاما دائر بر تفوق مدل دموکراسی، اقتصاد آزاد و سرمایهداری نوع غربی و نظریه «پایان تاریخ» او اصلا تحقق نیافته است. اگر هیچ حادثه غیرمترقبه دیگری رخ ندهد، اقتصاد چین تا چهار سال دیگر بر اقتصاد آمریکا پیشی میگیرد و در رتبه نخست دنیا تکیه میزند.
به راستی چه پیش آمده است؟ برای اینکه پی ببریم چرا یک اقتصاد آسیایی بر اقتصاد آمریکا پیشی میگیرد باید به دگرگونیها و تحولات تاریخی نگاه بیندازیم. به عقیده من، ما هنوز از مزایای شکنندهای بهره میبریم که از نیم هزاره پیش موجبات استیلای باختر زمین را فراهم آورده است. نیم هزاره قبل، با شروع سال ١٥٠٠، تاریخ جهان شاهد آغاز استیلای غرب بود. کمی پیش از ١٥٠٠ اگر کسی در دنیای آن روزگاران سیر و سفر میکرد، فرق چندانی میان سطح زندگی چینیها و غرب اروپا نمییافت. بزرگترین شهرهای دنیا نه در غرب که در آسیا قرار داشتند. در این دوران شهر نانکینگ حداقل ده مرتبه بزرگتر از لندن بود. یک چینی از سفر به لندن احساس خوبی نداشت و اوضاع بهداشتی وخیم شهر حال او را بهم میزد. از این دوران تا سال ١٩٧٨ هسته اصلی تاریخ جهان را تحولات و دگرگونیهای عمیق تشکیل داد و غرب به سرعت از سایر ممالک گیتی پیشی گرفت. در ١٩٧٨ یک انگلیسی بطور متوسط ١٤مرتبه ثروتمندتر از یک چینی شد. طول عمر از پول مهم تر بود: به یمن ترقی طبابت، متوسط امید به زندگی در غرب دو برابر شد و دنیای غرب به استیلای سیاسی شگفت آوری نائل آمد. در نقطه اوج این روند یعنی فردای خاتمه جنگ جهانی اول، ١١ کشور بزرگ غربی مجموعا بر ٥٨ درصد کل سرزمینهای کره خاکی احاطه پیدا کرده بودند، همین اندازه جمعیت دنیا را در اختیار داشتند و از لحاظ تولید اقتصادی این سهم حتی به ٧٤ درصد کل تولیدات جهانی بالغ میشد. چنین میراثی تا به امروز نیز اثرات خود را باقی نهاده است، ١٩ درصد جمعیت جهانی که من آنها را دنیای غرب میشناسم، هنوز ٦٦ درصد کل تولیدات اقتصادی دنیا یعنی دو ثلث آن را به خود اختصاص میدهد. چطور چنین شد و چرا غربیها این همه ثروتمند تر از چینیها شدند؟ چرا طول عمر مردمان غربی خیلی بالاتر از مردمان سایر ممالک شد؟
دانشجویان علوم تاریخی در دانشگاههای آلمان و در همین جلسه، خیلی راحت پاسخ آن را در طبیعت «امپریالیستی» غربیها خواهند دید. این تبیین کاملا غلط است. چرا؟ برای اینکه عامل امپریالیسم کمترین وجه بارز آن چیزی بود که غرب از سال ١٥٠٠ به این سو انجام داد. امپریالیست، کی نبود؟ چینیها، مغولها، آزتکها همه امپریالیست بودند. عصر ١٥٠٠ عصر امپریالیستها بود. نکته جالب اتفاقا این بود که امپریالیستهای اروپایی به نسبت دیگران، ضعیف تر هم بودند. امپراتوری عثمانی به مراتب قدرتمندتر از امپراتوری مقدس روم بود. تبیین چرایی این دگرگونی با استدلالهای جغرافیایی هم فایدهای ندارد، همینطور از جنبه مسیحیتی. شکی ندارم که آئین مسیحیت چیزهای بسیار خوبی به ارمغان آورد ولی برای علل اعتلای جهان غرب به کفایت پاسخگو نیست. پاسخی که من میخواهم بدهم از جنس «نهادی» است. نظریه من میگوید که علت تحولات عمیق در دنیای غرب، نخست اندیشه ورزیهای خاص و آنگاه علی الخصوص «نهادها»یی بودند که در غرب استوار شدند و این اندیشهها را به باروری و بالندگی رساندند. (در ادامۀ سخن توضیحاتی درباره ویژگیهای خاص، تجربی و مختصاتی عنصر «نهاد»می دهد…) و نهادها که تغییر کنند محرکههای ساختاری نیز تغییر مینمایند و انسانها سریعا دچار دگرگونیهای عمیق رفتاری میگردند. عنصر رقابت را در نظر بگیریم. رقابت امروزه امری پذیرفته شده است. اما در سال ١٥٠٠ رقابت در شئون سیاسی و اقتصادی محلی از اِعراب نداشت. از منظر یک آسیایی اینکه مثلا در انگلستان تقسیم قابل توجه قوا وجود داشته باشد، امری غیرعادی به نظر میرسید. از قرن دوازدهم شهری مثل لندن یک شاکله خودمختار محسوب میشد. در آسیا شهری مانند لندن و یا ساختارهایی که با دولت شهرهای موجود در آلمان قابل قیاس باشند وجود نداشت. در آسیا اساسا ساختارهای سیاسی تکینه و متمرکز حکفرمایی میکردند.
«رقابت» اولین از مجموعا شش بنیادی در غرب است که من آنها را Killer application (عامل کوبنده[۳]) نام نهادهام. اصل تشکیلات سرمایه - واحد سرزندهای که نسل اندر نسل در تلاش و تقلای اقتصادی بوده - از ابتکارات غرب بوده است. در دنیای غیرغربی مشابه آن وجود نداشت. «انقلاب علمی» را دومین عامل کوبنده میگویم. بدون انقلاب علمی در قرن هفدهم، غرب هرگز قادر نبود بر سایر نقاط دنیا سیطره پیدا کند. به زندگی بنیامین رابینز از بزرگترین فیزیکدانان زمانه و نویسنده کتاب سال ١٧٤٢ او «اصول نوین ابزارآلات شلیک» نگاه کنید. عنوان کتاب نشان میدهد که قدرت چگونه وامدار علم است. رابینز فیزیک نیوتونی را به خدمت فنون بالستیک و پرتابهها در آورده بود. توپخانهها هرچه دقیق تر شده بودند، یک عامل کوبنده واقعی. «حکومت قانون» سومین عامل کوبندۀ من است. این اندیشه که حکومت قانون مبتنی بر حق مالکیت خصوصی باید زیربنای تمام نظامات اجتماعی و سیاسی باشد از اروپای قرون شانزدهم و هفدهم نشات میگیرد. بر این مبنا بسیاری تحولات و از جمله رشد رعدآسای آمریکای شمالی توسط استعمارگران که حق تملک بر اراضی برای آنها تضمین شده بود صورت قانونی به خود پذیرفت و پیشرفتهای اقتصادی حاصل آمد. در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم «پزشکی مدرن» چهارمین عامل کوبنده شکل گرفت که مانند انقلاب علمی قرن هفدهم در غرب منحصر به فرد بود. «جامعه مصرفی» عامل کوبندۀ پنجم در نظریه من هم در غرب پدید آمد. در شرق فقط اقشار ممتازه و نخبگان مصرف کننده بودند و سایر مردمان فقط جامه سبکی بر تن داشتند. و بالاخره «روحیه کار» ششمین و آخرین عامل در نظریه من است. قریب صد سال قبل ماکس وبر رساله مشهور خود «اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری» را منتشر کرد. اخلاق و روحیه کار موضوع خیلی با اهمیتی بود اما اشتباه فاحش این بود که اخلاق کار را فقط به پروتستانها منحصر میدانستند.
حالا به موضوع اصلی و اساسی میرسیم. امروزه چه بر سر این Killer applicationها آمده است؟ چه شده است که ما در غرب آن سلطه و اختیاری را که قبلا داشتیم، دیگر نداریم؟ پاسخ روشن است: دیگران شروع به «دانلود کردن»Killer-appها کردهاند. نخست ژاپنیها بودند که نهادهای غربی را کپی برداری کردند و در دوران انقلاب میجی با تمام توش و توان در این عرصه همت گماردند. در دهه هفتاد قرن گذشته چینیها و هندیها، دو پرجمعیت ترین کشورهای دنیا، به تقلید برخی از این عوامل کوبنده پرداختند. همزمان ما در غرب شروع به امحا و برانداختن عوامل مقهورکننده کرده ایم و این مخاطره آمیزترین رخداد است. اینک دوباره به عنصر رقابت برگردیم. از سال ٢٠٠٤ از قدرت رقابت ایالات متحده آمریکا ٦ درصد کاسته شده است. خبر خوشی رسیده که قدرت رقابت در آلمان چهار درصد افزایش یافته اما در همین زمان بر چنین عاملی در چین ١٣ درصد اضافه شده است! به عامل بعدی یعنی علم و فنآوری نگاه کنیم. آلمان از دیرباز به خلاقیتهای علمی خویش میبالد. در سال ٢٠٠٤ مجموعا ٥٣٩٠٣ اختراع ثبت شده جهانی متعلق به آلمانها بود. اما اختراعات با مبداء چینی در این سال ٦٨٣٠٧ فقره بود و این اولین سالی بود که چینیها، آلمان را پشت سر گذاشته بودند. در مورد حکومت قانون، آلمانیها باید هنوز از این مسرور باشند که با Rechtsstaat خود، وضع خوبی دارند. در ایالات متحده اوضاع از این حیث هیچ خوب نیست. طبق ارزیابیهای «انجمن اقتصاد جهانی» درباره کیفیت نهادهای قانونی در آمریکا، وضعیت در هنگ کنگ به مراتب بهتر از آمریکا است. از لحاظ وضعیت بهداشتی و پزشکی که عامل شماره چهار میباشد نیز ما از موقعیت پیشتاز برخوردار نیستیم. امید به زندگی در هنگ کنگ بالاتر از آمریکا است و حتی متوسط عمر سفیدپوستان تنگدست آمریکایی نیز رو به کاهش است. در مورد عامل کوبندۀ شماره پنج یعنی جامعه مصرفی: آیا هیچ میدانستید که در حال حاضر از میان مجموعا ٣٠ بزرگترین مراکز خرید بزرگ جهانی فقط چهار مرکز در کشورهای غربی قرار دارد؟ بقیه در کشورهای نوظهور اقتصادی ایجاد شدهاند و بالاخره در مورد روحیات و اخلاقیات مربوط به کار و تلاش: آلمانها خود را به عنوان مردمان سختکوش میشناسند؛ اما هر آلمانی به طور متوسط در سال ١٤٠٩ ساعت کار میکند در حالی که این سهم در کره جنوبی ٢٠٢٤ ساعت میباشد. بی جهت نیست هر وقت به تعطیلات و گردش میروم آلمانیهای زیادی را میبینم!
تاریخ استیلای غربیان تاریخ ٥٠٠ ساله استیلای نهادها و تشکیلات سازمانی بوده است. اما در عصر حاضر ما به دست خودمان شروع به ضعیف کردن خود کرده ایم. عامل استیلای خود در عرصه اخلاق کار را با جامعه رفاه خود به مسلخ برده ایم، عامل تفوق در جامعه مصرفی را با استقراض و بدهی از میان برده ایم، عامل سلطه در بخش بهداشت و سلامت را با تغذیه بیکیفیت نابود کرده ایم؛ عامل برتری در علم و فنآوری را با آموزش سطحی به نابودی کشانده ایم، حکومت قانون را با مقررات بیهوده و دست و پا گیر و بالاخره قدرت رقابت را با نظامات تمرکزگرا از بین برده ایم. از این همه سببها است که به شرایطی نزدیک میشویم که آدام اسمیت اقتصاددان کلاسیک انگلیسی آن را «وضعیت ایستا « نام نهاده است. وقتی به وضعیت امروز اروپا مینگرم دهههای متوالی از کاهش رشد اقتصادی و کوهی از استقراض و دیون را پیش دیدگان خود میبینم. خبر خوبی به گوش میرسد: تخم این نابسامانیها را خودمان کاشته ایم، اینها در ژن ما وجود ندارند و نهادها بر ما تحمیل کردهاند، فلذا قادریم آنها را از میان برداریم. اما برای از میان برداشتن آنها باید نخست ریشهها را شناسایی کنیم. در هیچ جای دنیا این اندازه توهم که امروزه در آلمان حکمفرما است وجود ندارد که فکر کنند گویا همه برترینها در سراسر دنیا فقط به بهترینها (ما) تعلق دارد.»
—————————
[۱] Niall Campbell Douglas Ferguson, born 1964
[۲] Oswald Spengler، ١٨٨٠-١٩٣٦ از فلاسفه و نقادان بزرگ آلمانی که شاهکار تاریخی-فلسفی او: «انحطاط غرب» در ١٩١٨ به دنیا عرضه شد. او در این کتاب دو جلدی به انتقاد مستدل از فرهنگ، سیاست و دموکراسی باختر زمین پرداخت و تفوق «عنصر مادی تمدن» بر «عنصر اساسی فرهنگ» را باعث زوال و نهایتا مرگ تمدن غرب دانست-م.
[۳] Killer application یا خلاصه killer-app در اصطلاح کامپیوتری امروزی آن نوع کاربریای را نامند که با برخورداری از مزایا و برتریهای ابتکاری، سایر appها را از میدان خارج و خود بر بازار فروش استیلا پیدا میکند، یا بگوییم عامل مقهور کننده-م.