صادق ملکی / دیپلماسی ایرانی
نباید تحولات ترکیه را سیاه و سفید دید. بخش مهمی از تحلیل و نگاه ایرانیان به تحولات امروز ترکیه، حاصل نگاه احساسی است لذا ناتوان از درک همه ابعاد و پیچیده گی های آن هستند. البته این پدیده فقط مختص به ایرانیان نیست، اما دایره آن در ما، وسیع تر از دیگران است. باید برای درک تحولات ترکیه، زاویه و وسعت نگاه را گسترش داد.
از ویرانی عثمانی به رهبری آتاترک، جمهوری ترکیه برخاست. از کودتای ۱۵ جولای نیز با رهبری یا بدون رهبری اردوغان، جمهوری جدید ترکیه برخواهد خواست. در هر دو این تحولات عامل خارجی نقش محوری داشته است. این سخن به معنای نفی عامل داخلی نبوده و در هر دو روند عامل و یا عوامل داخلی بالاجبار یا با توجه به عقلانیت متکی بر ظرفیت و شرایط ترکیه با این تغییر، هماهنگ شدهاند.
امروز دوباره ترکیه در حالی از یک دوره تاریخی عبور می کند که منطقه با بحرانها و خطرات جدی مواجه است. برخی از صاحب نظران، تحولات جاری در ترکیه را بخشی از بازی بزرگ تغییرات کلان در منطقه دانسته، اعتقاد دارند که ترکیه مهمترین موضوع و محور تغییرات در حال اجرا در منطقه است. در حالی که ترکیه جدید با افول کمالیسم، در حال ظهور است، باید نسبت به ابعاد و تاثیرات آن تعمق کرد.
کودتا و تحولات پس از آن فرصت و تهدیداتی را پیش روی اردوغان و ترکیه قرار داده است که هریک از این فرصت ها قابلیت تهدید و برعکس را دارند که درک این نکته نیز به تنهایی دارای اهمیت ویژه است.
کودتا ۱۵ جولای ترکیه تنها واکنش به سیاست ها و رفتارهای اردوغان و شیوه دولت مداری حزب عدالت و توسعه نبوده است و نیست. کودتا و شکست آن در ترکیه، تحولی پیچیده، چندوجهی و به هدف جابجایی معادلات قدرت در این کشور است. اگر بپذیریم امریکا پس از جنگ دوم مهمترین بازیگر صحنه سیاسی ترکیه بوده است، باید قبول کنیم در مهندسی تغییرات امروز ترکیه نیز نقش اصلی با این کشور است.
این سخن به معنای آن نیست که بازیگران داخلی در ترکیه عامل امریکا بوده یا نقشی در تحولات ندارند بلکه به این معنا است که، بازیگران با فهم معادلات قدرت در نظام بین الملل در تعاملی خود خواسته به این روند تن داده اند. در این راستا بر این باورم که در کودتای ترکیه امریکا نه تنها حامی کودتا نبوده بلکه حامی سیاسیون بوده و هیاهوی ها و اتهامات وارده در بخش مهمی برای امتیاز گیری و تنطمات مجدد رفتارهای سیاسی است.
روند تغییر مبتنی بر درب های باز و رویکرد به اقتصاد آزاد در ترکیه با اوزال شروع شده و با اردوغان به اوج خودرسیده است. ترکیه الگو در توسعه اقتصادی و سیاسی حاصل همکاری و همراهی نظام سرمایه داری با عوامل داخلی بوده است. توجه داشته باشیم که ترکیه کشور نفتی نیست و اقتصاد آن متکی بر تجارت خارجی است.
تا پایان جنگ سرد، نظامیان در راس هرم قدرت ترکیه مهمترین مخاطب امریکا در این کشور بودند. فروپاشی شوروی این معادله را تغییر داد. پایان جنگ سرد، پایان ترکیه نبود، اما آغازی بر پایان جایگاه نظامیان در هرم قدرت، دراین کشور بود. از منظری می توان گفت شکست کودتا 15 جولای، تبلور بارز پایان قدرت نظامیان در ترکیه بود. در روند بلند تغییرات در ترکیه، تغییر شیوه کودتای نظامیان در کودتای پست مدرن بر علیه اربکان در ۲۸ فوریه ۹۷، خود بارزترین نشانه جابجایی عناصر قدرت در ترکیه بود.
پس از اوزال، ترکیه از زمان به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه، تغییرات سریع و شگفت انگیزی را تجربه کرده که در برخی زمینه ها بیش از تغییر، باید به آن نام انقلاب داد. تنزل جایگاه نظامیان از فرمانده به موقعیت فرمانبر، نمونه تغییر ساختاری مورد اشاره می باشد. در روند توسعه سیاسی، نظامیان حافظ کمالیسم دیگر قابلیت نمایندگی ترکیه فردا را نداشته و باید جای خود را به سیاسیون بدهند.
به طور مشخص ترکیه مبتنی بر مفهوم شهروندی با تکیه بر اندیشه کمالیسم امکان شکلگیری نداشته و ندارد. عبور از کمالیسم در مسیر یک گذر تاریخی عامل اصلی کودتای ۱۵ جولای بوده است. آتاترک ناجی و موسس جمهوری ترکیه دیروز بود و اردوغان بنیانگذار ترکیه امروز است. آتاترک در استقرار نظام کمالیسم نقش اساسی داشت اما در این روند، دمکراسی قربانی و هویت اکراد و علویان انکار شد. اردوغان مرد بزرگی است، به شرط آن که بجای آن که ترکیه را متکی بر نام خویش کند، این کشور را با عبور از نامها، متکی بر یک سیستم ساختاری ماندگار کند.
حضور مردم ترکیه در صحنه مهمترین عامل شکست کودتا بود و اگر از این حضور درک درستی حاصل شود، باید نظام آینده ترکیه به جای تکیه بر قهرمانانی چون آتاترک یا اردوغان بر سازو کار دمکراسی تکیه کند.
آتاترک قهرمان بخش مهمی از بدنه اجتماعی مردم ترکیه بود اما اردوغان با گشودن بازوی خود به روی همه مردم، می تواند قهرمان نه تنها همه مردم ترکیه، بلکه الگویی برای نهادینه کردن مردم سالاری در منطقه باشد.
اگر اردوغان بتواند بر خوی تمامیتخواهی خود غلبه کند، میتواند به زخم همشیگی جامعه دو و یا چند قطبی ترکیه در تاریخ معاصراین کشور پایان دهد. ترکیه دیگر نباید مترداف با سرزمین و ملیت ترک باشد. ترکیه نباید تنها متعلق به سکولارها و یا اسلامگراها باشد. ترکیه نباید تنها کشور ترکها باشد. در تحقق روند شهروندی در ترکیه، مسیری هموار خواهد شد که ترکیه، کشور سکولارها، اسلام گراها، کردها، لازها، علویان و.... شود. تنها راه عبور ترکیه از بحران کودتا و خطرات، تکیه بر مردم و نهادینه کردن دمکراسی در این کشور است.
در ترکیه توسعهیافته فردا، نباید عکس اردوغان، جایگزین عکس آتاترک شود. ابعاد وسیع دستگیریها و تصیفیهها در ترکیه پس از کودتا، ذهنیت کودتا در کودتا را ایجاد کرده است. نکته آن که شکست کودتا در ترکیه نشان داد که این کشور از دوران کودتاهای نظامی عبور کرده اما عبور ترکیه از نظام سیاسی اقتدارگرا همچنان در هاله ابهام است. چگونگی رفتار اردغان کمک به خروج از این هاله ابهام و رسیدن به ارزیابی دقیق از مسیر و آینده ترکیه خواهد بود.