منبع: نشریه «آدینه»/ انجمن فرهنگ و سیاست دانشجویان دانشگاه شیراز
پوپولیسم با بقیهٔ ایسمها یک تفاوت مهم دارد. برای مثال مارکسیسم دو طرف دارد، یک مارکس است و جمعی «ایست» یعنی مارکس و گروندههایش. در لنینیسم یک لنین وجود دارد و عدهای پیرو، در لیبرالیسم یک ایده وجود دارد به نام آزادی و جمعی هوادار. یکطرف مراد است و طرف دیگر مرید. در پوپولیسم، بُتی که در میان است «توده» است و «ایست»ها، هواداران توده هستند اما پوپولیستها در واقع مردمپرست نیستند بلکه ذیل پرستش توده، دنبالهروی آنها را میجویند و ستایش و پرستش توده، صادقانه نیست بلکه برای تهییج و بسیج آنان در خدمت اهداف خویش است و اگر این توده، پیرو نباشند و کف نزنند دیگر پرستش نمیشوند و سزاوار ملامتاند.
در پوپولیسم یک بیصداقتی آشکار نهفته است. تمام خودکامگان ازجمله هیتلر و صدام و… پوپولیست بودند. آنها به تاکتیک راهاندازی «جمعیت چشم پرکن» متوسل میشدند در حالی که این جمعیت، یک نیروی جسمانی بود نه عقلانی، یک بخش از جامعه بود نه همهٔ آن و غالباً گروههای برخوردار بودند نه محروم. برخورداری لزوماً به معنای ثروت نیست و شامل ثروت یا شغل یا امنیت اعطایی نیز میشود. شعارهای ملت بزرگ، ملت قهرمان، ملت حماسهساز و دهها شعار همانند، از دهان اینان زیاد شنیده میشود. مردم تا وقتی همراه هستند خوباند اما اگر همراه نباشند، عافیتطلب، دمدمیمزاج، نان به نرخ روز خور، کوفی صفت و مصداق اکثرهم لایعقلون و اکثرهم لا یفقهون و غیره خوانده میشوند. به همین دلیل پوپولیسم را نباید مردمگرایی یا تودهگرایی نامید، بلکه معادل درست آن «مردم ابزاری» است زیرا به مردم فقط به چشم ابزاری برای نیل به قدرت یا حفظ قدرت نگریسته میشود.
پوپولیسم گرچه ظاهراً بهادادن به توده است اما در دیدگاه حقوق شهروندی و حقوق بشر جایی ندارد زیرا در حقوق بشر، انسانها اولاً شهروند هستند، یعنی کسانی که حق تعیین سرنوشت به دست خودشان است. دوم اینکه مالکیت مشاع بر کشور و حکومت دارند و سوم اینکه همه در برابر قانون یکساناند و خودی و غیرخودی ندارند. امنیت برای همه است حتی برای مخالفان.
میان مردم در دموکراسی و مردم در پوپولیسم هم تفاوت وجود دارد. در دموکراسی، مردمان، «شهروند» هستند و در پوپولیسم ابزارند. در واقع حتی مردم ابزاری در برابر مردمسالاری نیست زیرا مردمسالاری نیز مفهومی تعریف ناشده بلکه تعریف ناشدنی است و در دل خود ابهام و ایهامی دارد که نوعی پوپولیسم بزک شده را عرضه میکند و دیرتر شناخته میشود.
در «دموکراسی حقوق بشری»، شهروند سالاری وجود دارد. در پوپولیسم، مردم پرستش میشوند البته تا جایی که باعث تحکیم قدرت هستند اما در دموکراسی مردم هم صاحب حقاند هم نقد میشوند، اما نه پس از آنکه به قدرت پشت کردند، بلکه در همان زمان که همراهاند. این نقد نیز همگانی است و شهروندان و صاحبان قدرت (که همان شهروندانی هستند که موقتاً به کرسی قدرت رسیدهاند) از حق برابر در نقد کردن و نقد شدن برخوردارند.
پوپولیسم یا همان مردمسالاری ابهامآلود میتواند خشنترین نوع استبداد را به ارمغان آورد، زیرا نه به نام استبداد فردی که آشکارا نامطلوب است بلکه به نام مردم علیه مردم اعمال میشود و میتواند در صورتهای موجه نمایی ازجمله مردمسالاری و یا نخبهگرایی هم ظهور کند. تنها، شهروندی است که حق فردی، فردیت، کرامت ذاتی و انسانی، حق تعیین سرنوشت و حق مالکیت مشاع شهروندان را صرفنظر از هر عقیده،نژاد و جنسیتی به رسمیت میشناسد و مانع استبداد و دیکتاتوری میشود.