بهزیستی از راه اندازی «مراکز روزانه» در تمام استان ها خبر داد
لباسهای کثیفی بر تن نحیفش کرده، قد و قواره اش هم هیچ نشان نمیدهد که او پسری 11 ساله است. در یکی از همین کارگاههای زیر زمینی دور از چشم خیلی از ماها کارش را انجام میدهد. همین تابستان سال گذشته بود که پدرش گفت خانه خرج دارد تا کلاس سوم که خواندی دیگر بس است، باید کار کنی. محمد هم درس و مدرسه را بوسید و گذاشت کنار. خودش میگوید: «چارهای نداشتم. زندگی خرج دارد.» نخستین بار سر چهارراهها فال میفروخت. کارش این بود که سر چهارراهها بایستد و فال بفروشد یا با لنگی که در دست داشت شیشه ماشینها را پاک کند. قدش اما اجازه نمیداد که به شیشه ماشینها برسد، البته درآمدش هم به صرفه نبود، برای همین پدرش او را به کارگاه کفش دوزی سپرد تا کارگر آن کارگاه شود: «کار توی کارگاه سخته. صاحب کار هزارجور حرف به آدم میزند اما خب چارهای ندارم باید کار کنم.» محمد البته از حسرتی حرف میزند که در این دو سال همیشه با او بوده و آن هم دیدن دختران و پسران دانش آموزاست که دست در دست پدر و مادرشان به مدرسه میروند: «دوست داشتم درس بخونم و برای خودم کسی بشم اما درس خوندن برای ما نیست برای بچه پولدارهاست.»
پدرام 10 ساله هم یار خیابان است. برای او هم فرقی نمیکند که چه کاری در خیابانهای این شهر انجام دهد. یک روز فال میفروشد، روزی هم آدامس، یک روز هم لنگی به دست میگیرد و سمت ماشینها میرود: «پدر و مادرم مریض هستند. من و خواهرم مجبوریم هر روز از مولوی به اینجا بیاییم تا بلکه بتوانیم لقمه نانی به خانه ببریم. پدرم مریضی اعصاب دارد و توان کار کردن ندارد.ما باید کار کنیم تا پول اجاره خانه و بقیه هزینههای زندگی را بدهیم. من با خواهرم تقریباً روزی 20 هزارتومان در آمد داریم. چارهای نیست باید کار کنیم.» صورتش خسته و آفتاب دیده و ظاهرش نحیف و لاغر است، ظاهری که اصلاً نشان نمیدهد او پسری 10 ساله است. پدرام از آرزوهایش برای ما گفت. از روزهای سخت کودکی: «حالا دیگر مدرسه رفتن برایم آرزوست.»
آمارهای رسمی میگوید: «بیش از سه میلیون و ۵۰۰ هزار کودک بین ۶ تا ۱۷ ساله از تحصیل بازماندهاند که یا اصلاً به مدرسه نرفتهاند یا در طول سالهای تحصیلی به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند.» همچنین آمارهای غیردولتی مهر تأیید بر وجود بیش از ۴ میلیون نفر کودک بازمانده از تحصیل میزند. آمارهایی که حالا در روز جهانی منع کار کودکان دوباره پررنگتر از قبل شده است و فعالان حوزه کودکان انگشت خود را به سمت سازمانهای حمایتی کودکان نشانه گرفته و از آنها پرسیدهاند که برای منع کار اجباری و بازگشت کودکان به مدرسه چه کردهاند؟ در سوی دیگر البته گزارشهای سازمان بهزیستی کشور هم میگوید که مدرسه نرفتن کودکان و البته کار اجباری آنها موجب شده تا 45 درصد کودکان کار و خیابان در معرض بیماریهای عفونی نظیر ایدز و هپاتیت قرار بگیرند. همچنین بیشتر کودکان کار از سوء تغذیه، کوتاهی قد، کمبود وزن، مشکلات روحی روانی، بیماریهای پوستی و غیره رنج میبرند و برخی از این کودکان حتی روزانه یک وعده غذای گرم هم نمیخورند. علاوه بر آن آخرین آمار سازمان بهزیستی کشور میگوید که آنها سالانه حدود ششهزار کودک خیابانی را در کشور شناسایی میکنند. کودکانی که خارج از چرخه تحصیل هستند. اعداد و ارقامی که حالا ذهن مسئولان سازمان بهزیستی را به توسعه مراکز روزانه کودکان کار و خیابان جلب کرده است تا بلکه بتوان در این مراکز به کودکان خارج از چرخه تحصیل آموزش مهارتهای زندگی داد یا موجب شود دست کم این کودکان روزانه یک وعده غذای گرم بخورند. موضوعی که حبیبالله مسعودی فرید، معاون اجتماعی سازمان بهزیستی کشور در این باره توضیح بیشتر میدهد: «ما در کشورمان کودکان کار را داریم که در کارگاههای زیر زمینی مشغول به کار هستند و در کنار آنها کودکان «کار و خیابان» را داریم که در خیابانها و جلو چشم همگان مشغول به کارند. آنچه بر عهده مسئولان سازمان بهزیستی است ساماندهی کودکان کار و خیابان است. دو سال قبل طرح مراکز روزانه کودکان کار و خیابان را در چهار استان کشور پایلوت کردیم. بررسیها نشان داد که بسیاری از کودکانی که در خیابان بودند حتی برای گرفتن یک وعده غذا به این مراکز میآمدند و مددکاران ما در مراکز آموزش لازم را به آنها میدادند بر همین اساس در نظر داریم مراکز روزانه کودکان کار و خیابان را در تمام استانهای کشور راهاندازی کنیم.»
او با تأکید بر اینکه در تهران فقط دو مرکز گذری کودکان کار و خیابان وجود دارد و قرار است امسال آن را به 17 مرکز برسانیم ، تأکید میکند: «کودکان کار و خیابان در مراکز روزانه گذری یک وعده غذای گرم دریافت میکنند و البته مشاوران و مددکاران اجتماعی هم روی مهارتهای زندگی و سواد آموزی کودکان برنامه ریزی میکنند.
فکر میکنیم آمدن یک ساعته کودکان کار و خیابان به این مراکز میتواند تأثیر بسیار زیادی بر رفتارهای اجتماعی آنها داشته باشد. ما سعی میکنیم زندگی کردن درست را در این مراکز به آنها آموزش دهیم و آنها را از خطرات احتمالی که در کمینشان است آگاه کنیم.»
فرید با اشاره به اینکه این طرح برای نخستین بار در خاورمیانه اجرایی میشود، میگوید: «یکی از مهمترین دغدغههایمان کودکان کار و خیابان است. البته در بررسی که سال گذشته انجام دادهایم به این نتیجه رسیدیم که کودکانی که در کارگاههای زیر زمینی فعالیت میکنند بیشتر درگیر اذیت و آزار میشوند و ما هم آماری از آنها نداریم و البته نتوانسته ایم برای این کودکان چارهاندیشی کنیم. »
وعدههایی که اجرایی نمیشود
وعدههای وزیران و مسئولان از بازگشت کودکان کار به مدرسه گرفته تا وضعیت بهداشت و درمان حالا همه زیر ذرهبین کارشناسان قرار گرفته است. وزیر آموزش و پرورش وعده داد تا کودکان خارج از چرخه تحصیل را شناسایی و شرایط تحصیل رایگان آنها را در مدارس فراهم کند. در سوی دیگر وزیر بهداشت هم سال گذشته اعلام کرده بود که موضوع بهداشت و درمان رایگان کودکان کار و خیابان را در دستور کار خود قرار میدهد، اما آنطور که ولیالله نصر، مدیرکل آسیب اجتماعی سازمان بهزیستی میگوید این موضوع در حد یک حرف و وعده باقی ماند و تاکنون هیچ علایم اجرایی از سوی وزارت بهداشت و درمان مشاهده نشده است. موضوعی که البته فرشید یزدانی فعال حقوق کودک هم بر آن تأکید دارد: «متأسفانه مسئولان به طور جدی به موضوع کودکان توجهی ندارند. در قانون گفته شده که کار کودکان زیر 15 سال ممنوع است اما چه ارگانی بر این وضعیت نظارت میکند؟ فعالان حوزه کودکان وقتی از این موضوعات شکایت میکنند وزارت کار میگوید این موضوع به ما ربطی ندارد. بهزیستی و شهرداری هم میگویند ما قانونگذار نیستیم. همچنین کار کودکان 15 تا 18 سال باید متناسب با توانمندی کودک باشد به این موضوع هم وزارت بهداشت و وزارت کار توجهی ندارند. آموزش و پرورش میگوید ما کودکان خارج از چرخه تحصیل را به مدارس برمیگردانیم. کودکی که خانوادهاش زیر خط فقر زندگی میکند چطور میتواند کودکش را به مدرسه بفرستد؟ به نظرم برخی وقتها طرحهایی از زبان مسئولان مطرح میشود که قدرت اجرایی آن را ندارند. موضوع کودکان برای مسئولان بیاهمیت شده و بیشتر جنبه دلسوزی دارد تا اینکه اجرایی شود.»