در دو سال اول دولت روحانی خامنهای و فرماندهان سپاه عمدتاً در برابر دولت روحانی سکوت پیشه کردند به سه دلیل: ۱) فشار تحریمها به حدی بود که نمیتوانستند در حوزه عمومی از آنها دفاع کنند یا آنها را تحمل کنند، ۲) بدون هیچ توافقی نمیتوانستند از دولت و برنامه آن انتقاد کنند، و ۳) فجایع و فسادهای دولت احمدینژاد مدام منتشر میشد و نمیخواستند خود را با این فجایع همدست و همراه نشان دهند.
اما بعد از شکلگیری برجام انتقادات و حملات آغاز شد. تصور فرماندهان سپاه و افراد نزدیک به بیت رهبری این بود که پایگاه رأی آنها فجایع و فسادهای دوران احمدینژاد را فراموش کرده است؛ تحریمهای نفتی رفع شده و اکنون زمان سهمخواهی از درآمدهای بازگشت داده شده است؛ و میتوان با پر رنگ کردن مشکلات اقتصادی و عدم تحقق وعدههای بلندپروازانی دولت روحانی زمینه را برای بازگشت نظامیگرایان به دولت آینده فراهم کرد. برخی موفقیتهای سپاه در سوریه در برگرفتن این راهبرد مؤثر بوده است.
اعلام جنگ تمامعیار علیه دولت روحانی
خامنهای و سپاه دولت روحانی را فقط برای نمایش میانهروی در سطح بینالمللی و رفع تحریمهای نفتی و بانکی میخواستند و هنگامی که روحانی از برجام دو سخن گفت خامنهای بهصراحت آن را خواست دشمن معرفی کرد: «حالا میگویند که برجام دیگری در قضایای منطقه و قانون اساسی کشور، برجام دو و سه و غیره باید بهوجود بیاید تا بتوانیم راحت زندگی کنیم.» (۱۳۹۵/۱/۱) این سخن همانند دستور آتش، همه حملات طیف نظامی- امنیتی را متوجه دولت و سیاستهای خارجی و اقتصادی آن کرد.
حتی اعلام اطاعت محض دولت از خامنهای توسط روحانی نتوانست به حملات به دولت خاتمه بخشد چون مأموریت این دولت برای بیت و سپاه پایان یافته است. انتخابات بیسر و صدای مجلس که به امید توهمی برخی تحرکات بیشتر دولت از سوی اصلاحطلبان مورد استقبال قرار گرفت آخرین کارکرد دولت روحانی برای حاکمیت بود. خامنهای و سپاه از دولت انتظار دارند در یک سال باقیمانده به رتقوفتق امور جاری (تدارکاتچی به تعبیر محمد خاتمی) بپردازد و تصمیمگیریهای کلان و راهبردی را به بیت و سپاه وابگذارد.
گسترش سلطه و نه بقا
راهبرد خامنهای و سپاه تداوم تنش با ایالات متحده است که در تعارض با راهبرد عادیسازی دولت روحانی قرار دارد. نوع توسعه نیروهای نظامی و رفتار آنها در منطقه چنین راهبردی را حکایت میکند: «سالها است با فرض جنگ گسترده با آمریکا و متحدانش قدرت ساختهایم. ما قبل از آنکه برای گزینههای سیاسی و دیپلماتیک آماده باشیم برای گزینهٔ نظامی آماده شدهایم.» (فرمانده سپاه، الف ۱۷ فروردین ۱۳۹۵)
نگاه خامنهای و فرماندهان سپاه به این نیرو دفاع از کشور نیست بلکه تعرض و گسترشطلبی است. فرماندهی سپاه به صراحت از «پاسداری غیرمحافظهکارانه» (تعبیر نرمی برای گسترشطلبی) استفاده میکند: «حفظ ظرفیت بقا در انقلاب اسلامی متناسب با شرایط منطقه و کمک به پیشرفت آن، اساس پاسداری غیرمحافظهکارانهٔ ما از انقلاب اسلامی است.» (همانجا) او دستاوردهای این راهبرد را نیز که امروز در سوریه و عراق و یمن و لبنان دیده میشود شاهد سخن خود میگیرد: «امروز هندسهٔ انقلاب اسلامی عظیمتر شده و مرزهای آن گسترش یافته است. جامعهٔ انقلاب اسلامی بینالمللی و قدرت انقلاب جهانی شده است.» (همانجا)
نفی مهمترین دستاورد دولت
رهیافت نیروهای نزدیک به بیت و سپاهیان دیگر نه نقد برجام بلکه نفی و رد آن است. فرماندهی سپاه برای بیان این نفی نخست با نهادهای ظاهراً انتخابی که از موضع سپاه فاصله بگیرند به صراحت تسویه حساب میکند: «تفکرات سیاسی که در تعارض با انقلاب اسلامی و مسیر حق باشد پایدار نمیماند، این تفکرات حتی اگر هم در مقطعی تشکیل دولت و مجلس بدهند پس از مدتی با اراده مردم از جغرافیای سیاسی کشور و انقلاب کنار گذاشته میشوند.» پس از آن مستقیماً به سراغ مهمترین دستاورد دولت روحانی رفته و آن را تحقیرآمیز و ضدانقلاب معرفی میکند: «برجام هستهای اگر به عنوان یک الگو تلقی شود، نشانهٔ کوتاهی فکر و نوعی خود-تحقیری است. افرادی هم که امروز از سریال برجامها سخن میگویند، ناخواسته همان مسیر ضدانقلاب را در پیش گرفتهاند و میخواهند مردم بزرگ ما را تحقیر کنند... برجام هرگز به عنوان یک سند افتخار تلقی نشده و نخواهد شد... مردم ما با اکراه این برجام را پذیرفتند مگر این برجام تاکنون چه نتایجی برای مردم داشته که برجامهای دیگری را بپذیریم؟ مردم ما، روحیه و تفکر انقلابی را هرگز با روحیه و تفکر انفعالی عوض نمیکنند.» او مبنای رفتاری نهادهای نظامی را در تعارض با رهیافت دولت در عادیسازی روابط با غرب میداند: «نتیجهٔ تفکر ارزشگذارانه به تعامل با جهان بدون محاسبات انقلابی، ایستادگی و مقاومت برای تحقق اهداف و مصالح نظام و کشور، غربزدگی مزمن خواهد بود.» (همانجا)
رسانههای نزدیک به بیت و سپاه با همین روش برخورد به روشنی پایان تاریخ مصرف دولت را از آغاز سال ۱۳۹۵ اعلام کردهاند. همه تیترهای روزنامه کیهان در هفته اول انتشار در سال جدید علیه دولت و برجام است با مضامینی در مورد بیحاصلی مذاکره، عدم رفع تحریمها، ضرر و نه فایده از برجام، و تاکید بر اقتصاد مقاومتی مدنظر خامنهای که هدف اصلی آن بینتیجه کردن تحریمهاست.
روزنامه رسالت نیز همین مسیر را دنبال کرده است: «در برجام دیگر، بتون شدن صنایع موشکی ایران مدنظر است، چراکه زمانه، زمانهٔ مذاکره است و اصلاً احتیاجی به موشک نیست. در برجام سوم، حزبالله و حماس و مقاومت فلسطین و انصارالله یمن و بشار اسد حذف میشوند، چون افراطی و تروریست و خطرناکند و نظم جهانی را تهدید میکنند. در برجام چهارم امام و اندیشههای امام و تفکر انقلاب اسلامی از صحنهٔ سیاستگذاری کشور حذف میشود و با احترام به موزه تاریخ سپرده میشود. در برجام پنجم، قانون اساسی ایران تغییر میکند، شورای رهبری جایگزین رهبر میشود، سپاه در ارتش و شورای نگهبان در شورای مصلحت ادغام میشود. در برجام بعد، اسرائیل به رسمیت شناخته میشود چون ما دعوایی با اسرائیل نداریم. این برجامها، همه طراحی شدهاند و حتی زحمت تدوین پیشنویس آنها را هم، مثل برجام اول، اندیشکدههای تخصصی وزارت خارجه آمریکا کشیدهاند و این برجامها فقط منتظر جلسات رسمی، چانهزنیهای معمول، امضاء دو طرف و اجراییشدن هستند. هر برجامی که اجرایی شود، یکی از تحریمها به طور موقت برداشته میشود و ما جشن میگیریم. طی مذاکرات برجام اول، طرف مقابل با استفاده از فضای ایجاد شده، راه نفوذ خود به مراکز تصمیمسازی کشور و رسانههای همسو را هموار کرد تا زمینهساز برجامهای بعدی شوند.» (۱۷ فروردین ۱۳۹۵) این نوشته به صراحت دولت روحانی را مجری سیاستهای ایالات متحده معرفی میکند.
علیه عادیسازی
برنامه دولت علاوه بر عادیسازی روابط با غرب عادیسازی روابط در منطقی خاورمیانه بوده است اما سپاهیان جنگ دایمی میخواهند. فرماندهی سپاه در برابر آن سخن روحانی که «تهران تمایلی ندارد تا با ریاض درگیر رابطی توام با تنش باشد» (۷فروردین ۱۳۹۵) میگوید: «رژیمهایی نظیر عربستان، بحرین و مانند آنها، مظهر عقبماندگی سیاسی مدرن هستند و سپاه برای پاسخ به گستاخیها و رفتار سفیهانه آنها، که ناشی از تکیه به قدرت آمریکاست با طراحی و برنامهریزی، آمادگیهای لازم را ایجاد کرده و منتظر دستور میباشد.» (الف ۱۳۹۵/۱/۱۷) موشکپراکنیهای سپاه در این مقطع و در حالی که هیچ تهدید امنیتی علیه ایران وجود ندارد عمدتاً با هدف ایجاد اخلال در روند عادیسازی روابط خارجی انجام میشود.
عاریتی و مقاومتی
خامنهای و فرماندهان نظامی وی اقتصاد مد نظر دولت و دیگر باورمندان به روابط عادی با غرب را اقتصاد عاریتی یا ادغام در بازار جهانی دانسته و با آن مخالف هستند. آنها مسیر دیگری را پیشنهاد میکنند و از همین جهت دولت را مورد انتقاد قرار میدهند: «اقتصاد عاریتی و تکوین اقتصاد مقاومتی بخش اعظم نقشههای آمریکا برای نفوذ در کشور ابتر و میرا خواهد ماند...متأسفیم بیش از دو سال از فرمان و تأکید مقام معظم رهبری بر اجرایی شدن سیاستهای اقتصاد مقاومتی میگذرد و هنوز اقدام عمده و اساسیای در این رابطه صورت نگرفته است... گویی هنوز اصول، شاخصهها و مؤلفههای اصلی اقتصاد مقاومتی برای دستاندرکاران اقتصاد کشور، جا نیفتاده و همچنان همه دستگاهها به روشهای سنتی اقتصادی غلط گذشته که در شرایط جنگ اقتصادی اصلاً جواب نمیدهد عادت کردهاند.» (فرمانده سپاه، آل ۱۳۹۵/۱/۱۷) وقتی نظامیان و فرماندهی کل آنها با دو برنامه دولت در حوزه سیاست خارجی و اقتصادی به صراحت مخالف هستند دیگر جایی برای مانور دولت باقی نمیماند. بدون انقضای تاریخ مصرف دولت یک فرمانده نظامی خود را در مقام سیاستگذاری اقتصادی قرار نمیداد.
قاسم سلیمانی بهتر از همه نظامیان انتظار حکومت از دولت روحانی را بیان کرده است: «محمد جواد ظریف وزیر خارجه فقط یک مأموریت مشخص شده و واضح داشت و این مأموریت توافق هستهای بود.» (تابناک ۱۳۹۴/۱۲/۲۷) پس از این توافق دیگر جایی برای دولت در تعیین مسیر و سیاست گزاری وجود ندارد.