درسهای رسانهای از رویدادهای تروریستی لبنان و فرانسه
از ساعات پایانی شامگاه جمعه بود که اخبار حوادث تروریستی پاریس در فرانسه، یک به یک در رسانههای مختلف منتشر شد. به موازات این اتفاق – همچون هر حادثه دیگری در عصر شبکههای اجتماعی – واکنشهای عمومی نیز به این رویدادها در فضای مجازی شکل گرفت. این واکنشها، طیف گستردهای از شگفتی، همدردی و نگرانی تا «حقشان است» و «باد کاشتند و طوفان درو کردند» را در بر گرفته و همچنان هم بحث درباره آن ادامه دارد و احتمالا در روزهای آینده نیز ادامه خواهد داشت. با این حال بررسی واکنشهای اجتماعی در مورد این حوادث و سایر رویدادهای مشابه میتواند نتایج جالب توجهی داشته باشد. به عنوان مثال میتوان به این موضوع اشاره کرد که هر چند حدود بیستوچهار ساعت پیش از حوادث تروریستی پاریس، حمله تروریستی دیگری در لبنان اتفاق افتاده بود، اما میزان واکنشهای عمومی به این دو واقعه قابل مقایسه نبوده و نیست. حتی بعد از بروز واکنشها به حادثه تروریستی پاریس، عدهای برای واکنشدهندگان سرهایشان را به تاسف تکان دادند که چرا حادثه بیروت را فراموش کردید و حال اتفاقات پاریس مورد توجهتان قرار گرفته است؟! این سوال در واقع متضمن این معنی است که آیا جان مردم در نقاط مختلف دنیا، ارزش متفاوتی دارد؟! واقعیت اینجاست که اگر بخواهیم بر اساس نگاههای انسان دوستانه به این سوال جواب دهیم، پاسخ آن یک «نه» قاطع است.
جان انسانها در هر جای دنیا و با هر کیش و آیینی محترم است و هر جا کسی بیگناه قربانی مقاصد جنگطلبانه سیاسی و تروریستی شود، محکوم خواهد بود. مسئله اینجاست که جلب توجه نگاه عمومی و تحریک شدن احساسات عامه مردم صرفا بر نگاه انساندوستانه تکیه ندارد. رد پای این موضوع را میتوان در بحثهای مرتبط با رسانه و سیاست جست، به ویژه آنجا که موضوع جریانهای خبری شمال و جنوب مطرح میشود.
بر اساس برخی نظریههای ارتباطاتی، یکی از مدلهای جریان اخبار در جهان، مدل شمال و جنوب است. در این مدل، کشورهایی که دارای غولهای رسانهای و رسانههای مهم و تاثیرگذار جهان هستند و به صورت کلی کشورهایی که در تقسیمبندی سنتی جهان اول و دوم طبقهبندی میشوند، جزیی از جریان شمال محسوب شده و سایر کشورها جزء جریان جنوب در نظر گرفته میشوند. در چنین حالتی اولا، جریان اخبار بین کشورهای شمال قویتر از جریان اخبار بین کشورهای جنوب است؛ ثانیا، جریان اخبار از شمال به جنوب، قویتر از جریان اخبار از جنوب به شمال است و ثالثا، اخباری که از جریان جنوب به شمال میروند، اغلب اخبار منفی – به ویژه دربرگیرنده ارزشهای خبری شگفتی، درگیری و فراوانی – را شامل میشوند.
در شرایطی که کشورهای مختلفی از جریان جنوب، اغلب در شرایط جنگهای داخلی و خارجی، قحطی، بیماریهای واگیردار، نابسامانیها و ناآرامیها، امنیت پایین و مسائلی از این دست هستند و همچنین به دلیل همین قرار گرفتن در جمع جریان جنوب، اخبار این کشورها اغلب به سختی به جریان شمال میرسد و در عین حال اثرگذاری بالایی هم ندارد و به دلیل تکراری بودن، بسیاری به راحتی از کنار آن میگذرند. در واقع مردم جهان عادت کردهاند که هر روز اخباری از کشتهشدن، زخمی شدن، بیخانمانشدن و آواره شدن مردمی از کشورهای فلسطین، یمن، سوریه، عراق، افغانستان یا برخی کشورهای آفریقایی بشنوند. اما در مقابل هر حادثهای در کشورهایی که در جریان شمال قرار دارند – به ویژه کشورهایی مثل آمریکا، انگلستان و فرانسه – با کمترین تعداد کشته هم نه تنها مورد توجه جریانهای رسانهای قرار میگیرد که مورد توجه مردم هم قرار گرفته و به آن واکنشهای مختلف احساسی نشان میدهند.
وقوع حوادثی مثل دو حادثه تروریستی در بیروت و پاریس با فاصله کوتاهی از یکدیگر و مقایسه واکنشهای عمومی نسبت به آنها نشان میدهد در کنار تحلیلی که از شرایط جریان شمال و جنوب اخبار شد، نشان میدهد که اولا بیشتر بودن حساسیت عمومی به اتفاقات فرانسه نسبت به لبنان، تحت تاثیر موج رسانهای چیز عجیبی نیست و ثانیا، به نظر میرسد که یک بار دیگر اهمیت تقویت جریان رسانهای جنوب به چشم میآید. علاوه بر اینها، نوع پوشش اخبار در رویدادهای مشابه در کشوری مثل فرانسه با کشورهای جریان جنوب و نیز نوع واکنشهای عمومی در شبکههای اجتماعی قابل توجه است؛ مثلا آنجا ساکنان پاریس با ایجاد هشتگ «درهای باز» مردم در خیابان مانده را برای در امان ماندن از ادامه حملات تروریستی احتمالی به خانههایشان دعوت کردند و هنگامی که کاربران شبکههای اجتماعی در ایرانی در مورد هر اتفاقی به گروههای شامل همدردی با اتفاق، مخالفت با همدردی با اتفاق، مقصرانگاری و مقصریابی، رویکرد خنثی و انتقادی در مورد واکنش به اتفاق و در نهایت جوکسازی میپردازند.
در مجموع به نظر میرسد که توجه به حواشی این رویدادها خارج از تحلیلهایی که درباره چرایی و چگونگی وقوع آنها انجام میشود و محکوم کردن حملات تروریستی یا سایر واکنشهای مشابه، میتواند خود کمکی باشد که هم با توجه به رویدادهای مشابه در کشورهای دیگر، زیرساختها و روشهایی را در اختیار گرفت که افکار و احساسات عمومی را بیشتر تحریک کرد تا با فشار آن، سیاستمداران هر چه سریعتر به فکر راهحلهایی برای چالشهای موجود بیفتند و هم فرهنگ اجتماعی بهتری را در بین جامعه گسترش داد.