جمعه شب گزارشی به عنوان خانم معلمی که چشمان یک دانش آموز روستایی او را عاشق و پایبند کرد، از شبکه یک سیما پخش شد که تکان دهنده بود.
روستایی از توابع کجور مازندران را نشان می داد که مردم آن به طور کامل در فقر مطلق به سر می برند.
صف طویل اهالی روستا برای برداشتن بیست لیتر آب از چشمه کوره ای که به زحمت می شد یا می شود از آن آب سالم برداشت. خانههای چوبی که توان محافظت از اهل خانه را در برابر سرما و گرما ندارند و چنان سست و بی اعتبار هستند که در برابر باد شدید مشکل است مقاومت کنند چه برسد به این که اگر زلزلهای خشم خود را به آن مردم اندکی نشان دهد ، به زحمت این آلونکها بتوانند خود را سر پا نگه دارند. مردم از ترس گرگها نردههای چوبی در اطراف روستا کشیده ، اما این درندگان فهمیده اند که این مردم فراموش شده اند ، پس تنها دارایی آنان را که گوسالهای و گوسفندی است شبانه میدرند و میبلعند. از تعلیم و تربیت که نگو. اگر نگاه و عمل فداکارانه و عاشقانه یک خانم معلم نبود بچههای روستا هم به طور کلی از آموزش بی بهره میماندند. با این که مسوولان ما هها است که این روستا را کشف کرده اند ؛ اما اقدامی در جهت رفع مشکلات آنها از خود نشان نداده اند. اصلا کی به کیه؟
هر کس به فکر پست و میز و شهرت و ثروت خود است. ناگفته نماند که از این نمونه روستاها در گوشه و کنار کشور کم نداریم. در استانهای محروم کهگیلویه و بویر احمد و سیستان و کردستان و ایلام و ... از این مشکلات و روستاهای مشکل دار کم نیست.اغلب مردم که اندک مفری داشته اند از این روستاها گریخته و به حاشیههای شهرها روی آورده اند.
این که معاون رییس جمهور هشدار داده که دختران روستایی به خاطر نبود شوهر و فرار پسران و مردان به شهرها افسرده شده اند، موید همین موضوع است که بی توجهی شدید به روستا و فراموشی روستاییان موجب شده است که آنان که پای فرار دارند بگریزند و پیرها و دختران و کودکان بی پناه در بدترین وضعیت زندگی در این قرن امکانات به سر ببرند و با فقر غذایی و آموزشی و امنیتی دست و پنجه نرم کنند. کسانی هم که به شهر آمده اند غالبا به دلیل نداشتن مهارت به مشاغل کاذب و آسیبزا در حواشی شهر با سختی و گاهی خواری زندگی میکنند.
راستی اگر دولتها به جای گرفتار شدن در چنبره زنده باد و مرده بادها و منافع و مطامع گروهها گرفتار نمی شدند و نمایندگان مجلس هم کمی مسوولانه به مشکلات اساسی این مردم شریف توجه میکردند امروز باز شاهد این وضعیت اسفبار بودیم؟ اگر هم کسی بخواهد وجود و تشدید این مشکلات را به تحریمها و امثال اینها گره بزند ،قطعا یا از روی نادانی است یا از روی توجیه بی کفایتی و بی مسوولیتی است. اگر برخی میگویند پول نبوده باید جواب دهند که چرا این همه پول در دست جوانکی به نام بابک زنجانی جمع شده و این همه اختلاس و بخور بخور در بانکها و ادارات و ... رخ داده و همچنان در حال وقوع است اما برای تامین آب شرب یک روستا که هزینه آن به اندازه یک سفر تفریحی برخی نمی شود پول نیست؟ آیا این همه آدم در روستاههای کشور به اندازه یک بابک زنجانی ارزش ندارند؟
بیتردید اگر پولی که این فرد از راه فریب مسوولان و بی عرضگی آنان به جیب زده صرف آبادانی همه روستاهای ایران میشد ما بااین مصیبت روبه رو نبودیم. بعید میدانم که این نوشته بتواند یخ غفلت را آب کند.
اما از رییس جمهور محترم و روسای قوا تمنا میشود که به سادگی از کنار این مشکلات عبور نکنند. هر اندازه که دست غارتگرانی نظیر تیلیاردرنفتی در شهرها باز باشد بیشک فقر و مصیبت در روستاها و حاشیهها زیادتر خواهد شد.