ماریو پوزو در کتاب مشهور خود «پدرخوانده» از زبان یکی از پرسوناژهای داستانش نصیحت جالبی میکند به این شرح که: «هرگز به دشمنت بیش از اندازه نفرت نَورز چون ممکن است در داوریات اثر منفی بر جای گذارد.» این اندرز جالب نویسنده ایتالیایی را میشود در دنیای سیاست نیز کارا دانست. بهویژه آنکه مفهوم دوست و دشمن در دنیای سیاست هرگز به اندازه جهانِ خیالانگیزِ گانگسترها، دارای چارچوب مشخص و همیشگی نیست. به زبان دیگر، در دنیای سیاست به سبب دگرگونی پی در پی بازیگران و نیروهای اثرگذار در میدان سیاست، پیوسته این احتمال قوی وجود دارد که روزی دشمنیهای سوزان به دوستی و همکاری نزدیک دگردیسه شوند.
تاریخ دور و نزدیک روابط خارجی کشورها بر این امر گواهان بسیار دارد. کشورهایی که سالها با یکدیگر جنگیدهاند و حالا چنان در مراودههای سیاسی و اقتصادی غرقهاند که برای کسی که از تاریخ روابط خارجی بیخبر باشد باورش سخت است که زمانی این کشورها سایه لرزان یکدیگر را با تیر که نه، با پیشرفتهترین سلاحها و جنگافزارها میزدند!
کمترین سود اندازه نگه داشتن در دشمنی، از کف ندادن فرصتهای بینظیری است که سیلانِ بیوقفه دشمنیها و دوستیها در جهان سیاست پیش مینهد. به دیگر سخن، در جهان سیاست مجالها و امتیازات همیشه از سوی دوستان سیاسی پیشکش نمیشود، ای بسا فرصتهای بیهمتایی که رقبای سیاسی خواسته و ناخواسته به دست میدهند. به عبارت دیگر، در دنیای سیاست منافع سیاسی مرهون پا برجا ماندن در دشمنیها و اصرار بر دوستیها (آنچنان که در دنیای روابط شخصی رواج دارد) نیست.
پس از تایید برجام در مجلس و آغاز برچیده شدن تحریمها، همه در انتظار کاروان اقتصادی کشورهای ثروتمند جهان نشستهاند تا با سرمایهریزی این کشورها، وضع ناخوشایند کنونی اندکی دگرگون شده و بازار کسب و کار جان تازهای بیابد اما، آن چه میتوان بهعنوان ضعف سیاستگذاران روی آن انگشت تاکید گذاشت، فقدان استراتژی روشن در برابر کشورهایی است که علاقهمند به شرکت در بازار ایران در دوران پساتحریم هستند. این سردرگمی تا بدانجاست که عدهای در اینجا و آنجا از اولویت دادن به کشورهایی دم میزنند که در دوران تحریم لابد معرفت به خرج داده! و رابطه خود را با ایران نگه داشته و کشور را در آن روزهای کذا تنها نگذاشتهاند!
وقتی این جنس سخنان خامدستانه از سوی برخی مسئولان به گوش میرسد، چارهای جز یادآوری این کلیشه ملالآور نیست که: «در دنیای سیاست دوست و دشمن همیشگی وجود ندارد.» به زبان دیگر، کشورهایی که در زمان تحریم رابطه تجاری خود را با ما نگه داشتند دوست ما نبودند بلکه بازیگرانی بودند که در صفحه شطرنج سیاست، سود پاگیرشان در حرکت دادن مهره رابطه تجاری با ما نهفته بود. به همین اعتبار، کشورهایی همانند انگلیس، آلمان و... که در تحریمها علیه کشورمان شرکت فعال داشتند نیز دشمن آشتیناپذیر ما نیستند، بلکه بازیگرانی هستند که در بُرشی از زمان نفعشان در قطع ارتباط تجاری با ما بود. هم امروز نیز این کشورها با همه رغبتی که به برقراری پیوند اقتصادی نشان میدهند «دوست» ما به حساب نمیآیند، بلکه کشورهایی هستند که میتوانند با قدرت اقتصادی و توان تکنولوژیکی بالایی که دارند، افزون بر اینکه خود منتفع میشوند، رونقی به بنگاههای اقتصادی داخلی ببخشند.
اولویتبندی در زمینه همکاری با کشورها نه رفتار دوران تحریم که باید براساس توان اقتصادی و مالی کشورها باشد. سیاست چه بخواهیم چه نه، با زندگی و سفره نان میلیونها انسان سر و کار دارد. لوطیگری و معرفت به خرج دادن بهتر است در همان فضای روابط خانوادگی و محفل دوستان باقی بماند چه، در جهان سیاست میتواند به ماجراهای بسیار خسارتبار و جبرانناشدنی منتهی شود. به راستی زیان نمیبینیم اگر اندرزِ ماریو پوزو را در دوران پساتحریم آویزه گوش قرار دهیم!