عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب، مصاحبهای با خبرگزاری تسنیم انجام داده که بخشهای مهم آن در ادامه میآید:
واقعیت این است که برجام تا آخر سال به ثمر نمیرسد و به بار نمینشیند اما اگر دولت بتواند یک بسته جدیدی را ارائه کند (که ظاهراً نیز به فکر این موضوع هستند) که رکود را از بین ببرد (که قطعاً تورم نیز افزایش پیدا میکند) و یک حس مثبتی در نخبگان و کنشگران اقتصادی به وجود بیاید همین امر برای سال ٩٤ کافی است.
به نظر من در انتخابات مجلس این حس امید از همهچیز مهمتر است. بدان معنی که اگر این حس امید و اعتماد به وجود بیاید هم مشارکت مردم بیشتر خواهد شد و هم بیشتر به کسانی که «مقوم» این حس هستند رأی خواهند داد.
برداشت من این است که امکان ائتلاف بین اصولگرایان از بین رفته است و دلیل آن نیز این است که جبهه پایداری با تمام توان و حتی بیشتر از توان خود وارد این قضیه شد و کمی هم دوپینگ کرد. اما واقعیت این است که جبهه پایداری از منطق «صفر و یک» وارد قضیه شد که یا همهچیز را از دست میدهد یا همهچیز را به دست میآورد.
آنها برای مثال برجام را عهدنامه گلستان و ترکمانچای خواندند. خب حالا چطور انتظار دارند با مجموعهای که برجام را قبول کردند، ائتلاف کنند؟ نکته دیگر این است که طرف مقابل نیز حاضر نمیشود، آنها را در فهرست بگذارد. برای اینکه فارغ از ماهیت برجام، تقریباً حدود ٨٥ تا ٩٠ درصد مردم جامعه از تأیید برجام دفاع میکنند.
خب اگر کسی چنین برچسبی (مخالفت با برجام) خورده باشد، کسی او را در فهرست نمیآورد. به همین دلیل فکر میکنم که جبهه پایداری قطعاً یا مستقل فهرست میدهند یا افراد مشهور آنها وارد عرصه انتخابات نخواهند شد. بنابراین جناح دیگر اصولگرایان باید یک فهرست ارائه کند. البته من شک دارم که این جناحشان نیز بتواند یک فهرست واحد و کامل بدهند. البته این امر به رفتار اصلاحطلبان بستگی دارد.
من اگر جای پایداریها بودم و میخواستم به هدفم برسم، هیچگاه اکثریت کمیسیون برجام را از افراد منتسب به خودم تشکیل نمیدادم. بهجای آن اکثریت را از طرفداران برجام انتخاب میکردم تا ایرادهایی که در کمیسیون مطرح میکردم، شنیده شود. چون اگر مخالف برجام ٣٠ ایراد مطرح کند تأثیرش کمتر از این است که یکی از موافقان برجام پنج اشکال به آن ایراد وارد کند. آنها کاری کردند که نتیجه عکس گرفتند.
اینکه آقای لاریجانی بخواهند با دولت ائتلاف کنند من فکر میکنم دولتیها پیش از آنکه بخواهند وارد این ائتلاف شوند، سعی میکنند، گزینههای خود را، هم در فهرست اصلاحطلبان و هم در فهرست اصولگرایان قرار دهند.
لاریجانی هاشمی نمیشود. فکر نمیکنم آنها (لاریجانی و اصلاحطلبان) حاضر باشند زیر یک سقف مشترک باهم فهرست ارائه کنند. شاید با گروه کوچکی چنین کنند ولی درحالحاضر با مجموعه اصلاحطلبان هرگز. هرکدام از دو گروه اصلاحطلبان و اصولگرایان بنا به دلایل خاص و شرایطی که در آن قرار دارند هنوز در شرایط لازم برای تشکیل ائتلاف قرار نگرفتهاند.
معتقدم اگر قرار است اصلاحطلبان با نگاه جدیدی در عرصه سیاست پا به عرصه رقابت بگذارند و «تغییر» خود را نشان دهند، بهتر است که این نگاه از طرف اصلاحطلبان شاخص مطرح و معرفی شود. بحث ردصلاحیتشدن هم مطرح نیست.
انتخابات ٩٢ نمود این تغییر است چراکه آنها از نامزدی آقای خاتمی، به هاشمی میرسند و بعد از هاشمی نیز عبور میکنند و با کنار گذاشتن عارف به روحانی میرسند. بنابراین این معرف یک تغییر است والا برخی از آنها بودند که انتخابات را تحریم کردند. منطقی این بود که اگر آنها میخواستند مانند گذشته عمل کنند باید دیگران نیز انتخابات را تحریم میکردند.
اگر بخواهیم به آقای احمدینژاد بهعنوان شخصیتی در سطح کلان نگاه کنیم، بهنوعی ایشان رقیبی برای آقای روحانی است ولی واقعیت این است که اطلاعات دقیقی دراینباره نداریم که بخواهیم در مورد آن اظهارنظر کنیم. من مطمئن هستم که احمدینژاد هنوز زمینه فعالیت دارد. آنهم به دلایل بسیار متعدد که شاید جای بحث آن اینجا نباشد. اما این زمینه از دو جهت با خطر مواجه است. اول اینکه ساخت قدرت بهراحتی وی را نخواهد پذیرفت چون احمدینژاد ضربههای سختی به ساخت قدرت زده و دیگر اجازه نمیدهند که بخواهد دوبارهکارهای خطرناکش را تکرار کند. ضمن اینکه میتوانند این ممانعت را منطقی و بهصورت قانونی با پروندههای متعددی که وجود دارد، ایجاد کنند.
برجام یک اتفاق تاکتیکی نیست. برجام نهتنها مانع احمدینژاد است بلکه مانع خیلی چیزها میشود. برجام دوپینگ روحانی نیست که پایان یافته باشد. برجام تازه شروع شده است. علت مخالفت پایداری با برجام همین نکته بود که البته گفته نمیشد. برجام یک خریدوفروش ساده نیست بلکه یک تفاهم و توافقی است که ایران میتواند از آن سود ببرد ولی تعهداتی دارد که در چارچوب این تعهدات نهفقط احمدینژاد، بلکه احمدینژادیم نیز نمیتواند شکل بگیرد.