هر روز در اطراف ما رويدادهاي ريز و درشتي رخ ميدهد و برداشتهايي هم از آن رويدادها ميشود. اين برداشتها عموما ظاهري هستند و به پوسته رويداد توجه دارند. درحاليكه اگر هسته رويداد و نكات پيراموني رويداد تجزيه و تحليل شوند، چهبسا دريافتهاي بهتري از جامعه خود پيدا ميكنيم. چندي پيش يكي از اعضاي شوراي شهر تهران بر اثر حادثهاي كه در منزل مسكوني وي رخ ميدهد، دچار سوختگي ميشود. در نتيجه به سرعت وي را براي درمان به بيمارستان ميبرند و در این میان مسائلی پیش میآید که بهتر است ماجرا را از قول خودشان نقل كنيم:
«نايبرئيس شوراي شهر تهران كه سههفته قبل دچار سوختگي شديدي شده در تشريح چگونگي حادثه گفت: روز حادثه هنگامي كه خودم را براي رفتن به محل كار آماده ميكردم، متوجه فرياد همسرم كه براي طبخ غذا روي تراس بود شدم، گويا شلنگ پشت اجاق گاز دچار پوسيدگي شده و نشت گاز موجب حريق و انفجار شده بود كه من براي نجات همسرم و عدم سرايت آتش به مجتمع ۳۰ واحديمان بلافاصله وارد عمل شده و سعي كردم كه حريق را خاموش كنم كه در همين اثنا دچار سوختگي شدم. وي افزود: همسرم بلافاصله مرا به بيمارستان «طالقاني» منتقل كرد؛ اما متاسفانه مسئولان بيمارستان به وضعيت من توجهي نكرده و در مقابل اصرارهاي همسرم براي دادن آمبولانس پاسخ عجيبي داده و عنوان كردند كه با آژانس مصدوم خود را منتقل كنيد. طلايي با بيان اينكه هنگامي كه اوضاع را اين گونه ديدم به مسئولان بيمارستان عنوان كردم كه «من طلايي هستم»، گفت: اما آنها همچنان تكرار ميكردند كه بايد با «آژانس» به بيمارستان ديگري برويد. بعد از آن، به بيمارستان مطهري رفتيم، اما حدود ساعت ۹ صبح بود پرستاران اعلام كردند كه به دليل نبودن پزشك در بيمارستان، حتي نميتوانند پانسماني براي من انجام دهند و در مقابل اصرارهاي اعضاي خانوادهام گفتند اول برويد پرونده تشكيل بدهيد و بعد پزشك شما را معاينه ميكند. وي با بيان اينكه اين حادثه نشان داد كه تهران يك مركز فوق تخصصي سوختگي ندارد، گفت: شب گذشته كه دكتر قاليباف براي عيادت من آمد قول داد براي ساخت يك مركز تخصصي سوختگي همكاري كند.»
اين ماجرا چه چيزي را نشان ميدهد؟
١ـ پيش از هر چيز نشان ميدهد كه حادثه و مشكلات مربوط به زندگي جديد، فقط گريبان افراد عادي را نميگيرد. بلكه افراد و خانوادههاي مسئولين نيز ممكن است بياحتياطي كرده و دچار حادثه شوند. يكي از وظايف شوراهاي شهر، ايجاد زندگي ايمنتر در شهر است، بنابراين چنين تجربياتي ميتواند نشان دهد كه عدم امنيت و ناآشنايي با زندگي شهري خطري است كه همه را ازجمله اعضای شورای شهر را تهديد ميكند.
٢ـ گرچه ايشان عضو شوراي شهر و پيش از اين نيز از مسئولان انتظامي كشور بوده، و حتي بدون نياز به معرفي نيز از امكانات مالي و مديريتي خوبي برخوردار بوده تا در بيمارستان به نحو مناسبي با او برخورد شود، ولي در هر حال از برخورد دستاندرکاران بیمارستان با خودش، ناراضي است، حال ميتوان ديد كه با مردم عادي چه رفتاري ميشود؟ نكته مهم اينجاست كه اگر امكانات بيمارستان در حد همان رفتاري است كه شده، طبعا جاي اعتراضي باقي نميماند و همه ما بايد به همين حد از درمان و برخورد راضي باشيم. ولي اگر انتظارات ما بحق بيش از آن چيزي است كه رخ داده، چرا پيش از اين پيگير ماجرا نشدهايم؟ و منتظر ماندهايم تا خودمان نيز آن را تجربه كنيم.
٣ـ اينكه ايشان خود را معرفي كردهاند، به اين معناست كه انتظار دارند در صورت شناسايي وي برخورد شايستهتري صورت گيرد. درواقع همين انتظار است كه ايجاد مشكل ميكند. چرا بايد با شنيدن نام يك نفر برخورد پرسنل بيمارستان فرق كند؟ افراد آنجا مريض هستند و نيازمند درمان، و پست و مقام آنان اهميتي براي پزشك و پرستار نبايد داشته باشد. اتفاقا برخلاف تصور كه در ادامه ماجرا عنوان شده، پس از معرفي ايشان تغييري در برخورد دستاندركاران بيمارستان به وجود نميآيد و اين نكته مثبت ماجراست. به اين معنا كه وقتي گفتهاند، بيمار را با آژانس ببريد، برايشان فرق نداشته كه چه كسي بيمار است؟ البته ميتوان دليل عدم موافقت با فرستادن با آمبولانس را حدس زد ولي موضوع بحث ما نيست.
٤ـ اظهارات نقل شده درباره بيمارستان مطهري، بدترين بخش ماجراست، كه واقعا موجب تأسف است. ولي اين موضوعي است كه مردم هر روز با آن درگير هستند و مسأله درمان اورژانسی موضوع مهمي است كه بايد فارغ از بحث تشكيل پرونده و احيانا پرداخت پول حل شود. ولي رسیدگی به اين موضوع را نبايد گذاشت تا خودمان آن را تجربه كنيم. قطعا بسياري از مسئولين به دليل داشتن آشنا دچار اين مشكلات نميشوند، درحالیکه اين مشكلات وجود دارد و مردم با آن مواجه هستند. بنابراين نگاه تبعيضآميز ما به تقدم استفاده از امکانات و امتیاز قایل شدن برای اصحاب قدرت در کنار فقدان رسانههاي آزاد در انعكاس مشكلات مردم و پيگيري آنها، موجب ميشود كه مشکلات مردم نه در سطح عمومي طرح و پيگيري شود و نه در سطح خصوصي و دولتي و همینطور بماند.
٥ـ آخرين بند ماجرا جالبتر از بقيه است. اينكه به دليل دچار سوختگي شدن يك عضو محترم شوراي شهر، شهردار بر بالين وي حاضر شود و در جا قول همكاري در ساخت يك مركز تخصصي سوختگي را بدهد. خب اگر اينطور است ميتوان هر روز قول ساخت يك مركز درماني يا آموزشي يا راه يا... را داد. مگر تأسيس و راهاندازي يك مركز درماني يا آموزشي و... را ميتوان در يك ملاقات چند دقيقهاي تصميم گرفت و قول آن را داد؟ براي ايجاد چنين واحدهايي بايد مطالعات لازم صورت گيرد.
منابع مالي ما محدود است ولی نيازهای ما نامحدود. عقلانيت اقتضا ميكند كه در ميان نيازهاي نامحدود، آنهايي انتخاب شوند كه با منابع فعلي ما بيشترين بهرهوري را داشته باشند، و اين در توان شناخت هيچ مديري به تنهایی نيست و بايد از طريق مطالعه و پژوهش روشن شود. وقتي كه در يك ملاقات به اين سادگي، قول هزينهكرد دهها ميلياردي داده ميشود بدون اينكه طرح آن مطالعه شده باشد، ميتوانيم بگوييم اجراي ساير طرحهاي شهري نيز از همين منطق يا غيرمنطق تبعيت كردهاند، و اين به منزله ناكارآمدي و نداشتن بهرهوري اقتصادي در اين طرحهاست. مگر اينكه بگوييم شهردار در آن ديدار يك قول داده تا خاطري را خوشحال كند. ملاحظه ميشود كه با تحليل همين يك اتفاق ساده چگونه ميتوانيم ابعاد وضعيت ساختار تصميمگيري و نگاه مديران و مسئولان به امور و ساخت رسانهاي كشور را تحليل كنيم.