بالاخره «کمیسیون ویژه بررسی برجام» رای به «موافقت مشروط» داد.
این در حالی ست که بسیاری از اعضای این کمیسیون از دلواپسان این توافق بودند. با وجود مخالفتهای صریح برخی اعضای این کمیسیون، اما این رای چندان دور از انتظار نبود. اقناع مخالفان، تخصص ظریف و تیمش است. و مذاکره برای رفع نگرانی از هنرهای ایشان است. چندی پیش در وین همین اتفاق افتاد تا توافقی حاصل شد. توافقی که مخالفان و موافقان زیادی داشت.
در واقع صف مخالفان و موافقان هم در ایران و هم در آمریکا کشیده شد. در ایران البته اولین بار بود که داشتن «صف» در این گونه تصمیمها برای مخالفان، موضوعیت مییافت! یعنی تا پیش از این مخالفانِ این «کلان تصمیم»ها اساساً به رسمیت شناخته نمیشدند. برای اولین بار بود در این ده سال، اجازه مخالفت به تصمیمهای دولت در مساله هستهای داده میشد. و این از افتخارات روحانی ست. در واقع باید گفت روحانی، بازی برد-برد مضاعفی در داستان هستهای داشته است! او از یک سو هم حقوق هستهای ایران را گرفته است و هم دنیا را از صلح آمیز بودن فعالیت هستهای ایران، آسوده خاطر کرده است.
با یک دست امتیاز/حقی داده است و با دست دیگر امتیاز/حقی گرفته است. با یک دست حقوق هستهای را گرفته است و با دست دیگر ضمانتِ صلح آمیز بودن آن را امضا کرده است.
این اما تنها بازیِ، برد – بردِ روحانی نبود. دولت از سوی دیگر، در داخل نیز همزمان معاملهای کرد! او برای اولین بار در این ده سال، اجازه انتقاد و اعتراض به «کلان تصمیم»های دولت جمهوری اسلامی داده است. او با تحمل اعتراض و انتقاد و به رسمیت شناختنِ آن، یک معامله برد – برد کرده است. از یک طرف هم به دلواپسان حق اعتراض داده است و از طرف دیگر خدمتی به اصلاح طلبان وطنی کرده است. او با تریبون دادن به دلواپسان و به رسمیت شناختن انتقاد آنان، در واقع به صورت ضمنی این حق را به دیگران نیز داده است. او با این کار، دفترِ پارادایمی را گشوده است که تا کنون خاک میخورد. پارادایمی که در آن پای «سرکوب» کشیده و دست «اعتراض» گشوده است! لذا از این حیث میتوان گفت معاملهای برد – برد بود.
البته گفتنی ست «دادن حق اعتراض» چیزی است و «پذیرفتن سخن معترض» چیز دیگر. اینکه روحانی حق اعتراض به مخالفان داده است در واقع حق نپذیرفتن منطق معترضان را نیز به دولت داده است. آن چنان که روحانی در سخنان اخیر خود، از منطق ضعیفِ مخالفان سخن گفت و نقدهای آنان را نقد کرد. روحانی البته پذیرفته است که شاید این توافق برای عدهای «برد» ی در پی نداشته باشد. به قول او «اگر میخواستیم به بمب اتم دست یابیم توافق بدی بود!». نگارنده یقین دارد روحانی در مقامِ مثال و از سرِ انصاف در تحلیل، این سخن را گفته است و مصداق خاصی در ایران ندارد. اما باید مواظب بود حال که خوانِ آزادی (در این مورد خاص) این چنین پهن شده است، طوری سخن گفته نشود که عدهای احساس کنند سخن روحانی مصداق خاصی دارد!
بر همین اساس وقتی آقای جواد لاریجانی با آزادی تمام به نقد توافق میپردازد از مدلی به نام «بازدارندگی دفاعی و هستهای» سخن نگوید، تا راهِ این برداشت -که شاید سخن روحانی مصداق خاص دارد- بسته بماند.
حقیقتاً طرح مدل «بازدارندگی دفاعی و هستهای» مقابل مدل «بازدارندگی حقوقی» مستعد کژ خوانی است و بیان آن در سطح شخصی مانند دکتر جواد لاریجانی بسیار بعید مینمود. آن چنان که از سخن بزرگان بر میآیدسالهاست که ما قربانی سخنانِ غیر مسوولانه و غیر کارشناسانه شدهایم. سخنانی که برای مصارفِ داخلِ مرز بود اما پیامهایی (هر چند ناخواسته) برای بیرون از مرز داشته است.
قدرِ عافیتِ «آزادی» را باید دانست و سخنانی که ضدِ منافع ملی و امنیت ملی است گفته نشود. چراکه این گونه سخنان که از صدقه سرِ آزادی گفته میشود اگر لطمهای به امنیت بزند اولین قربانی آن، همین آزادی است! و این کفران نعمت آزادی ست.