در گذشته دور غربیها به تجربه دريافته بودند که با حفظ هويت و فرهنگ خويش میتوانند از دستاوردهای تمدنی ديگر جوامع حداکثر بهره را ببرند، لذا تلاش کردند تا با جذب مغزهای متخصص و سرمايهسازان کشورهای جنوب، آنها را به سوی کشورهای خود روانه کنند و پذيرای ميليونها متخصص و متفکر از سراسر آسيا بهخصوص ايران باشند. براساس آمارهای ارايه شده سالانه ١٥٠تا ١٨٠هزار جوان تحصيلکرده از ايران خارج میشوند که بيشتر اين مهاجران در کشورهای توسعهيافته زندگی میکنند. با اين حجم از مهاجرت کشور ما در ميان ١٩٣ کشور دنيا رتبه ١٥ را دارد. برآورد ارزش اقتصادی اين مهاجرت ١٥٠ميليارد دلار در سال تخمين زده میشود که خود به تنهايی میتواند بودجه دو تا سهسال يک کشور را تأمين کند، اين درحالی است که کشور ما امروزه نيازمند حدود ٣٠ تا٤٠ميليارد دلار برای سرمايهگذاری خارجی است. ١٥٠ميليارد دلار به تنهايی میتواند به اعتلای قدرت اقتصادی کشورمان کمک شايانی کند و اقتصاد بيمار ما را نجات دهد و ايران را قدرتمندتر از گذشته کند.
وقتی کشور کوچکی مانند هنگکنگ در سالهای دور توانست از يک دهکده ماهيگيری در قرن ١٩ به نوعی از کشور، سپس ايالتی از چين درآيد و در دهه هفتاد به تنهايی بيش از کل درآمد هند صادرات داشته باشد، نشاندهنده استفاده بهينه از نيروی متخصص و تحصيلکرده و بهرهوری بالای اين کشور است، بنابراين ما هم میتوانيم فارغ از هرگونه جزمانديشی با استفاده از پتانسيل نيرویهای متخصص و تحصيلکرده که طبق اعلام مسئولان کشور بيش از ١٠ميليون نفر برآورد شده، در داخل مانند هنگکنگ، مالزی، سنگاپور، چين تايپه، ژاپن و کره به سرمايهگذاری و اقتصاد پويا دست يابيم. میتوان از تجربه کشورهای مسلمان مثل مالزی در دوره ماهاتير محمد رئيسجمهوری پيشين اين کشور الگوبرداری کرد. او توانست با حفظ همه نيروهای متخصص و متفکر در جهت اعتلا و توسعه کشورش گام بردارد. او توانست با استفاده از متخصصان داخلی و بکارگيری تکنولوژی روز دنيا اين هدف را تحقق بخشد. ما نيز میتوانيم برای رسيدن به اين مرحله در داخل با قدرت اقتصادی و در خارج با قدرت سياسی نقش واقعی خود را ايفا کنيم.
میتوان با انباشت همه نيروهای ملی و بکارگيری تخصص و حرفه آنها، منزلت ايران را در آينده نزديک متحول کرد. استراتژی حرص در توليد و قناعت در مصرف با عزم، همت، تخصص، اعتماد و تعهد راسخ، همراه با همزبانی و همدلی کشورمان را از اين دوره گذار به شايستگی عبور خواهد داد.
ما میتوانيم با گذار از اين دوره پرتلاطم در خاورميانه با توجه به جنگهای فرقهای و حضور قدرتهای جهانی در اين منطقه، حداکثر بهرهبرداری را داشته باشيم و برای حل مشکلات عديده منطقه به دليل بحران جنگ بين گروههای تندرو و دولتها درجهت احيای قدرت واقعی خود گام برداريم. اين هدف درصورتی به درستی تحقق پيدا میکند که در داخل قدرت تعامل با همديگر را بالا ببريم و از نقد نسبت به يکديگر هراسی نداشته باشيم. قدرت اقتصادی و ثروت ملی را افزايش دهيم، محيطزيست را به اولويت اصلی خود تبديل و برای جوانان اشتغال ايجاد کنيم تا از مهاجرت آنها جلوگيری شود. درواقع بايد اصل را داخل کشور قرار دهيم، چون قدرتمند شدن داخل هم امنيت میآورد، هم احترام بينالمللی، هم رضايتمندی و هم اميد را در مردم زنده میکند. وقتی قلبهای يک ملتی اميد و شادابی داشته باشد، هيچ قدرتی توان مقابله با آن را ندارد.