يكشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴
خبرگزاری ایلنا به مناسبت فرارسیدن دوم خرداد با فعالان سیاسی اصلاحطلب گفتوگویی انجام داده است. آنها از خاطرات آنروزهای خود گفتهاند. دولت اصلاحات را با دولت احمدینژاد مقایسه کردهاند و حتی تحلیل خود را از شرایط اصلاحطلبی در اینروزها و رابطه آن با دولت اعتدالی گفتهاند.
برای مقایسه دوره مسئولیت اصلاحطلبان با دوران احمدینژاد و برای اینکه نهایت اختصار رعایت شود، از شاخصی کلی که در مهرماه سال ٩٢، توسط مرکز پژوهشهای مجلس تهیه شده است، یاد میکنم. هرکس دل در گرو ایران دارد اگر به روش علمی و با انصاف و متانت مورد انتظار از عالمان، به این پدیده نگاه کند، بدنش میلرزد. ما احتیاج داریم بسیاری از بدنها از این حیث بلرزد تا خطاهای محرز در گذشته را دیگر تکرار نکنیم. در آن گزارش تصریح شده است در فاصله سالهای ١٣٨۴ تا ١٣٩١، کشور ایران برای دستیابی به هر یک واحد رشد اقتصادی، در مقایسه با دوره زمانی مشابه، یعنی دوره هشتساله قبل از خود پنج برابر دلار نفتی بیشتر هزینه کرده است، ولی با وجود اینکه پنجبرابر دلار نفتی بیشتر هزینه شده، شاخص فلاکت در این دوره دو برابر شده است. در سال پایانی مأموریت اصلاحطلبان نزدیک به نیمی از کل اقلام وارداتی، کالاهای سرمایهای خلقکننده ظرفیتهای تولیدی و شغلی جدید برای کشور بود و سهم واردات کالاهای سرمایهای در سال پایانی دولت احمدینژاد، یعنی سال ١٣٩١، به ١٣، ۴ درصد رسید، یعنی کمتر از یکسوم آنچه در سال پایانی دولت اصلاحات بود. اینها نشان میدهد چگونه در دولت احمدینژاد ما به توسعه پشت کردیم.
ابتدا وضعیت ایشان در شهرستانها مناسب نبود و جو منفی علیه ایشان وجود داشت. در زمان حضور ایشان در وزارت ارشاد، از شبنامهها برای نشاندادن مخالفت با وی استفاده میشد و مخالفان بهصورت ناشیانه قطعاتی از کتابها و نشریات انتخاب میکردند و بهعنوان یک کار سبک در سطح کشور پخش میکردند و مستند به آن، علیه وزارت ارشاد موضع میگرفتند که این فشارها در سالهای وزارت منجر به استعفای ایشان شد. مشکلات در ستاد انتخاباتی سراسر کشور بسیار زیاد بود. گروههای خودسری که هنوز هم هستند و کارهایی انجام میدهند، آن زمان هم بودند و قدرت هم داشتند و برخی جاها میرفتند و اعلام نفوذ میکردند. مثلا آنموقع روزنامه «سلام» فعالیت داشت. بعضی از جاها روزنامه را با هواپیما میبردند، اما برخی میآمدند و روزنامه را از فرودگاه میبردند و اجازه نمیدادند پخش شود.
در آن ایام، هم به ستاد اصلاحطلبان مشورت میدادم، هم به ستاد آقای ناطق. براساس درخواستی که بود، برای تدوین برنامهها و سیاستهای آموزش عالی به ستاد آقای ناطق در سال ۷۶، کمک میکردم. دوستانی که در ستاد اصلاحات بودند، از این مسئله آگاه بودند. در ستاد آقای خاتمی مسئولیتی نداشتم، اما چون در آن زمان رئیس دانشگاه تهران بودم، احساس میکردم جایگاه رئیس دانشگاه تهران بهگونهای است که نباید در هیچ ستادی مسئولیت رسمی داشته باشم، اما وظیفه میدانستم در صورت لزوم به کاندیداهای محترم مشاوره بدهم، ولی در برنامه هیچیک از آنها حضور نداشتم. انصافا در فضای سیاسی پیش از دوم خرداد حضور و نقش مردم بسیار کلیدی و مهم بود. مردم، گفتمان این جریان را به جریان اصلی انقلاب نزدیکتر دانستند. معتقدم تفکر اصلاحطلبی نشأتگرفته از تفکر انقلاب است.
سال ۷۶ بالاترین شخصیتهای سیاسی تریبوندار، از فرد دیگری حمایت میکردند، اما مردم اطمینان کردند و فرد دیگری را انتخاب کردند. تیتر روزنامههای آن زمان را بازنگری کنید و ببینید به چه شکلی تبلیغ میشد. این یک واقعیت است. سال ۷۶، مسئول ستاد کاندید خط امام در استان تهران بودم. آن زمان ما حتی نتوانستیم فرماندار رباطکریم را برای سخنرانی در یک مسجد راضی کنیم و سخنرانی روی یک تریلی کنار گورستان با یک بلندگوی دستی انجام شد. یا در شهرری مسجد بسیار کوچکی در یک کوچه به ما دادند، اما در تمام کوچههای اطراف مردم جمعشده بودند. در اسلامشهر هم یکبار ایشان بعد از نماز مغرب سخنرانی داشتند. ایشان گفتند بهتر است بعد از نماز به مسجد برویم که نماز را تحتالشعاع قرار ندهیم. آن اطراف روستایی بود و تصمیم گرفتیم به آن روستا برویم و نماز را آنجا بخوانیم. بعد از نماز بدون آنکه تبلیغی انجام شود، همه جمعیت روستا به مسجد آمدند و در حیاط و پشتِبام و کوچههای اطراف جا نبود! چنددقیقهای برای مردم روستا سخنرانی انجام شد. یک روستا بود. برای خود ما جالب بود که در آن روستا، حتی یک پوستر هم نصب نشده بود. این نشان میداد مردم شناخت پیدا کردهاند.
دوران دولت اصلاحات، بهار مطبوعات ایران بود. به خاطر دارم معاون سیاسی وزارت کشور در آنموقع با من تماس گرفت و گفت اینروزها به هر کسی زنگ میزنیم؛ از نخبه تا مردم عادی بهخوبی روزنامه میخوانند. گویی آب خنک به تشنهها رسیده بود. شاهد بودیم آن زمان مقابل تمام دکههای روزنامهفروشی، از ساعتهای اولیه صبح ترافیک جمعیت برای خرید و مطالعه روزنامهها شکل میگرفت. اعتماد مردم به رسانهها را میتوان از این مسئله فهمید که وقتی روزنامهنگاران در مجلس ششم از تهران یک فهرست دادند، هر ٣٠ نفر آنها از سوی مردم رأی آوردند. در دوره اصلاحات، رسانهها مردمی شد و دیگر لازم نبود مطبوعات دولتی باشد. در دوران اصلاحات ناشران نیز حیات پیدا کردند؛ نشر نی و طرح نو در دوره اصلاحات اوج گرفتند. جامعه مدنی درحال قدرتگرفتن بود و اظهارات شخص رئیسجمهور وقت به ادبیات توسعه سیاسی ایران کمک بسزایی کرد. وزارت اطلاعات در جریان قتلهای زنجیرهای رسما نامه نوشت و از اینکه تعدادی از نیروهای خودسر در این ماجرا دست داشتند، عذرخواهی کرد و پس از آن وزیر وقت استعفا داد. مجموع این رخدادها در فرهنگ سیاسی مردم اثر گذاشت و جامعه مدنی در ایران شکل گرفت.
اصلاحات نیز چون انقلاب در فرایندی از تحولات و جنبشهای حداقل صدساله جامعه ایرانی، از مشروطیت تا نهضت ملی و ۱۵ خرداد ۴۲ قابل فهم و ارزیابی است. روندی که استقلال و پیشرفت و آزادی کشور را در گفتمانی توأم و سازگار با دین و هویت ملی ایرانیان خواسته و با وجود ناکامیها و شکستها از پیگیری این مطالبهها باز نمانده است؛ به عبارت دیگر دوم خرداد را میتوان تشخیص گفتمان و برایند فکری و عاطفی جامعهای دانست که به صورت فزاینده شهریتر، آموزشدیدهتر و البته جوانتر و مشارکتجوتر شده بود و در جستوجوی اصلاح بینشها و نگرشها و حکمرانی خوب بود. اصلاحات به باور من آغازی بود برای فهم مقتضیات زمان و تعامل و گفتوگو با جهان و زمینهای شد برای دستیابی به مردمسالاری و حقوق انسانی که دغدغه امروز ما نیز هست؛ بنابراین میتوان اصلاحات را راهبردی برای دموکراتیزهکردن خواستهها و گرایشهای بومی، ملی، منطقهای و جهانی و بالابردن ضریب انعطاف جامعه ایران با جهان جدید و تحولات آن به نفع منافع ملی تعبیر کرد. بدون شک اصلاحات باید یک امر دائمی تلقی شود. در صورت حذف اصلاحات گفتوگو جای خود را به درگیری و تنش، پیوستگی جای خود را به گسستگی و وحدت جای خود را به تفرقه میدهد. دوم خرداد ۱۳۷۶ را از این منظر باید یک نقطه عطف بزرگ در تاریخ ایران قلمداد کرد.