اول خرداد روز بهرهوری و مصرف بهینه بود. متاسفانه در جامعه ما اهمیت بهرهوری به عنوان یکی از مهمترین شاخصها برای ارزیابی عملکرد دولتها مغفول واقع میشود. هر دولتی که روی کار میآید، حتما مقداری کار انجام میدهد؛ راه میسازد، مدرسه درست میکند، سد احداث میکند و الی آخر، ولی اینها هیچکدام معیار موفقیت یا شکست یک دولت نیست، زیرا دریافتیهای آنها با یکدیگر فرق میکند. برای نمونه اگر کسی ساختمانی را با یک قیمت بسازد و دیگری دو برابر آن ساختمان را با همان کیفیت و در شرایط یکسان با سه برابر قیمت بسازد، موفقیت اولی بیش از دومی است، هرچند دومی دو ساختمان ساخته است. این ویژگی را همان بهرهوری مینامند؛ به عبارت دیگر، اینکه برای تولید مقدار معینی از کالا با کیفیت مشخص، چه مقدار از منابع خود را صرف کنیم. نمونه دیگر اینکه برای تولید یک کیلو گندم یا یک کیلو گوجه چه مقدار آب مصرف میکنیم؟ هرچه کمتر باشد، بهرهوری ما در مصرف آب بیشتر است. از سوی دیگر ممکن است مصرف کردن مقداری آب برای تولید گندم به لحاظ اقتصادی مقرون به صرفهتر از مصرف آن برای تولید گوجه باشد یا برعکس. همه اینها در نهایت منجر به شاخصهای قابل سنجشی میشوند. برای نمونه مطابق گزارش بانک مرکزی ایران در سال ٢٠٠٩، شدت مصرف انرژی در ایران به ازای هر هزار دلار تولید ناخالص داخلی، ٢/۴ بشکه نفت خام بوده، و این رقم در ترکیه برابر ٠/١، در ژاپن ٨/٠ و در اتحادیه اروپا ٧/١ و در کل جهان ۴/١ بوده است.
به عبارت دیگر در ایران به ازای هر واحدی که تولید میکنیم، بیش از پنج برابر ژاپن انرژی صرف میکنیم. این به معنای ضعف مفرط ایران در استفاده از منابع انرژی است و به طور کلی بهرهوری انرژی در ایران بسیار پایین است. این وضع فقط به انرژی مربوط نمیشود، بلکه در استفاده تمامی منابع خود همین رفتار را داریم، چرا؟ آیا مردم ایران به صورت تاریخی منابع خود را مسرفانه مصرف میکردهاند؟ پاسخ منفی است. در گذشته هیچ ملتی از جمله ایرانیان چنین بیمحابا در مصرف منابع خود گام نزده است، چرا که به قیمت سقوط و نابودی آنان تمام میشده است. در گذشته مردم ما با توجه به امکانات خود بهینهترین شکل از بهرهبرداری را که به ذهنشان میرسید داشتهاند، ولی چرا در چند دهه اخیر، و به طور مشخص در حدود یک قرن گذشته و البته به مرور دچار این بحران شدهایم؟ تلاقی دو علت موجب این وضع ناخرسندکننده است که معلوم هم نیست تا چه زمانی با آن درگیر خواهیم بود. علت اول ورود به دنیای جدید است. در دنیای جدید و پیشرفته، معنا و مفهوم بهرهوری بسیار پیچیده شده و با تجربه گذشته نمیتوان به بهرهوری بالا رسید. آموزش و نیز ساختارهای اجتماعی و اقتصادی در کاهش بهرهوری بسیار مهم بودهاند. یکی از مهمترین ساختارهایی که فرآیند بهرهوری را دچار اختلال کرد، از میان رفتن نظام بازار و پذیرش قیمتگذاری بود. با اختلال در قیمتها، علایم نادرست به مصرفکنندگان داده و بهرهوری دچار اختلال شد. علت دیگر استفاده از درآمدهای نفتی بود که از قدرت تولیدی مردم و ساختار اقتصادی ناشی نمیشد، بلکه پول بادآورده و درآمد نفت نصیب مردم شد، بدون آنکه برای تولید آن کاری کرده باشند، مثل برندگان بلیتهای بختآزمایی، که پولهای به دست آمده از این راه را به بدترین شیوه هزینه میکنند. ترکیب این دو علت به شکلگیری این وضع تاسفآور انجامیده است. در نهایت میتوان گفت که دولتی بزرگ و ناکارآمد و رانتی، جامعهای متوقع و غیرمسوول و بالاخره ساختاری غیررقابتی و رانتی، دست به دست هم دادهاند و چنین شرایطی را ایجاد کردهاند. برای خروج از این وضع باید این عوامل اصلاح شوند. اگر دولتها مدعی هستند که میخواهند خدمتی کنند، کافی است که اعلام کنند، در پایان دوره خود شاخصهای بهرهوری را در اقتصاد کلان، در انرژی، در آب و در سایر منابع چگونه و به چه میزان متحول خواهند کرد؟ باید بگویند رشد اقتصادی ایران را تا چه حد از طریق سرمایهگذاری و تا چه حد از طریق افزایش بهرهوری پیش خواهند برد؟ جوامع آسیای جنوب شرقی نمونه مناسب برای توسعه از طریق افزایش بهرهوری هستند. هزینههای بالاسری یک کارخانه با تولید سالانه یک میلیارد دلار در چین احتمالا از این هزینه برای کارخانهای در ایران با یکدهم آن تولید هم کمتر است. تعداد کارکنان آن نیز به نسبت کمتر است. بهبود وضع کارگران از طریق افزایش بهرهوری باید محقق شود. کارمندان بیفایده و متوقع جز اینکه در کار مردم ایجاد اشکال میکنند، نتیجه دیگری ندارند. بدون بهبود در شیوههای تولید و نیز نگرش و فرهنگ مدیریتی در جامعه ممکن نیست که به بهبود بهرهوری دست یابیم. کوشش برای کوچک و کارآمد کردن دولت، کوشش برای برقراری نظام رقابتی و قیمتها، کوشش برای خوردن از دسترنج خود و کاهش توقعات، لازمه رسیدن به بهرهوریهای بالاتر است.