شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴
اسماعیل کهرم، بومشناس، فعال محیطزیستبهمن ماه سال گذشته، ماه بسیار سختی برای ایرانیها بود. آنقدر خاک از همه جا به ایران آمده بود که زندگی مردم غربنشین با خاک عجین شده بود. آنقدر گرد وغبار مخصوصا در استان خوزستان ماند تا همه چیز؛ از زندگی مردم گرفته تا ریههایشان را مملو از ریزگردها کرد. همان زمانها ریزگردها در تهران و چند استان دیگر مثل سمنان هم بیداد میکرد. انگار اینهمه خاک به ایران آمده بودند تا زندگی مردم را به تاراج ببرند. تعداد مراجعهکنندگان به بیمارستانها در این استان به طرز سرسامآوری زیاد شد. به مقدار زیادی ماسک در میان مردم توزیع میشد و حتی در بعضی مناطق خطرناکتر، شیر هم به مردم داده میشد. مدارس تعطیل شد و مردم از کار و زندگی افتاده بودند. اما تا مدتها رئیس سازمان حفاظت محیطزیست یعنی «معصومه ابتکار» آب در دلش تکان نخورد. بالاترین مقامی که باید در این زمان به تکاپوی بیشتری بیفتد، به نظر خونسرد میرسید، به راحتی روی صندلیاش در سازمان متبوعش تکیه زده بود و فقط شده بود سیبلی برای تیرهای انتقاد از بدی آب و هوا! تا اینکه وزیر بهداشت به جای ابتکار، دست به کار شد و یک روز قبل از ۲۲ بهمن به استان خوزستان سفر کرد تا ببیند وضعیت سلامت مردم به خوزستان رفت. چند روز بعد از آن هم البته ابتکار این شهر چگونه است اما نزول اجلالش در این استان همزمان شده بود با بهتر شدن وضعیت ریزگردها. اواخر بهمن ماه، خبری منتشر شد با این مضمون: «تفاهمنامه همکاری برای مبارزه با ریزگردها بین دو کشور ایران و عراق و با حضور معاون اول رئیس جمهور و نخستوزیر عراق امضا شد.» در این نشست دو طرف بر مبارزه با ریزگردها تاکید و تفاهمنامه همکاری در این زمینه امضا کردند. اما بعد از اینکه گردو غبار، بار و بنهاش را بست و از خوزستان و تهران و دیگر شهرها رفت، همه چیز هم به دست فراموشی سپرده شد. دیگر کسی حرفی از ریزگرد نزد و حتی خبری درباره اینکه کاری در حال انجام است، منتشر نشد. در صورتی که داستان باید تازه شروع میشد. اواخر فصل بهار و شروع فصل تابستان، زمانی است برای حضور بیشتر ریزگردها در ایران. اما با حضور گردوغباری که این روزها در تهران وجود دارد، انگار زمین و هوا زودتر کارشان را شروع کردهاند. با این اتفاق سراغ اسماعیل کهرم، بومشناس، فعال محیطزیست و مشاور رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در امور محیط طبیعی رفته و با او صحبت کردیم تا بدانیم تا الان چه اقداماتی صورت گرفته که در دام مرحله برای مبارزه با بحران گرد و غبار هستیم. اما بعد از این گفتوگو، متوجه شدیم که این بحران تا حداقل ۱۰ سال دیگر هم قابل حل شدن نیست!
گرد و غباری که الان در تهران میبینیم از کجا میآیند؟ آیا کاری شده برای اینکه این مشکل کمتر شود؟
حقیقتش من نمیدانم اینها از کجا آمده. ولی ما با استفاده از تصاویر ماهوارهای، میبینیم که ۴۶-۴۷ منطقه بحرانی وجود دارد که همه ریزگردهای تولید شده، از این مناطق به ایران وارد میشوند.
کدام مناطق؟
یکی از این مناطق، کشور سوریه است. این کشور مناطق بحرانیای دارد که آنقدر با نیروهای مختلف و داعش درگیر است که ریزگرد اصلا به چشم دولتش نمیآید. دومین کشور، عربستان سعودی است. این کشور هم دارای ریگزارها و مناطق وسیعی است که باد وقتی به آنجا میرود همه را برمیدارد و به ایران میآورد. سومین کشور، ترکیه است. جالب اینکه ایرانیها زیاد به این کشور سفر میکنند و هرچه پول دارند در این کشور خرج میکنند. از طرفی عراق را هم داریم. به خاطر اینکه روی رودهای دجله و فرات ۱۰ سد بسته شده، در پایین دست رودها بستر رودخانه از آب خالی میشود و آن ذرات آلی و معدنی با باد به ایران آورده میشوند. مشکل اینجاست که در عراق صدام هورالعظیم را خشک کرده و مقدار ریزگردهایی که به کشور وارد میشود بیشتر شده. ضمن اینکه خودمان هم ریزگرد تولید میکنیم، همین دریاچه ارومیه، گاوخونی و هامون که خشک شدهاند، تولید ریزگرد میکنند. از اینها که بگذریم، من نمیدانم از کجا بادی حرکت کرده و روی این کانونهای بحران رفته و آنها را بلند کرده و به اینجا آورده. باد اگر با سرعت یک یا دومتر در ثانیه هم باشد این ذرات را بلند میکند، بستگی به اینکه جهت باد در جه سمتی باشد و قدرت باد چقدر شود، شاید اصلا گرد و غبار تا سیستان و بلوچستان هم میرود. این ذرات با باد به بالا میروند و در کریدورهای هوایی قرار میگیرند و به راحتی به سیستانوبلوچستان و حتی پاکستان برده میشوند. بنابراین وقتی این کانونها وجود دارد و تا زمانی که ما کاری برایش نکنیم تا زمانی که باد بیاید و قدرتش زیاد باشد، همه خاکها به سمت ایران میآیند.
بحث خوزستان که قبل از سال جدید به وجود آمد باعث شد رئیس سازمان حفاظت محیط زیست به تکاپو بیفتد و در انظار کارهایی انجام دهد. مثلا به خوزستان رفت، تفاهمنامههایی امضا کرد، حرفهایی زد و وعدههایی داد. اما باز میبینیم که این اتفاق افتاده و باز گرد و غبار شدیدا به تهران برگشته. این اتفاقات را واقعا باید باور کنیم؟
موش و گربه عبید زاکانی را خواندهاید؟ موشها جمع میشوند و برای مقابله با گربه تصمیم میگیرند یک زنگوله به گردنش بیندازند. همه خوشحال میشوند از این تصمیم و جشن میگیرند. اما هنوز منتظرند که یک نفر پیدا شود تا این زنگوله را بیندزاد.
یعنی داستان این تفاهمنامه، حرفها، آمد و شدها همین است؟! همهاش شوی تبلیغاتی است؟
بله. رفتند سیاحت و زیارت و به به و چهچه ولی در نهایت وقتی تصویب میشود که پنج میلیارد دلار باید هزینه شود، کسی نیست که این پول را بدهد. باور کنید که نه عراق میتواند بدهد و نه ایران. عربستان دارد ولی نمیدهد، سوریه هم که کلا مفلس است و ترکیه هم برنامههای عمرانی دارد.
همین چند وقت پیش بود که اردوغان به ایران آمد تا به اصطلاح روابط دو طرف را محکمتر کند. این شاید بهانهای باشد برای اینکه درباره ریزگردها هم طرح موضوع شود. چرا این اتفاق نمیافتد؟
ما با ترکها روابط چندان خوبی نداریم. روابط ما خیلی ظاهری و سیاسی است. یعنی یک کلمه هم درباره ریزگردها صحبت نشده. ضمن اینکه تا زمانی که بحث روابط خارجی و مسئله سوریه و یمن مطرح است، ریزگرد در مقابل آن چیزی نیست!
پس تفاهمنامهای که با عراق امضا شد چه؟
داستان همان چیزی است که گفتم. رفتند آنجا، نشستند و گفتند و برخاستند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که باید همکاری کرد. میخواستند هورالعظیم را مالچپاشی کنند که ذرات ریزگرد از جایش بلند نشود اما پولش را باید ایران میداد. ضمن اینکه باید پنج سال بعد هم تکرار میشد.
پس یعنی تا به حال هیچ اتفاقی نیفتاده و باید تا زمانی که زنده هستیم این خاکها را بخوریم!
بله یا اینکه تالابها را حفظ کنیم، سد اضافه نسازیم و جنگل کاری کنیم تا ۱۰ سال دیگر این ماجرا تمام شود.
این ۱۰ سال، رقم خوشبینانه است یا واقعی؟
واقعی است. خیلی سالهای پیش باید شروع میشد اما آنقدر اشکالات فنی، مالی و روابط خارجی داریم که نمیشود کاری از پیش برد. کسی کمکمان نمیکند.
این پنج میلیارد باید از کجا تامین شود؟
هرکسی که بخواهد ریزگرد را نخورد! یعنی ما باید این بودجه را اختصاص دهیم. کشور عراق که نمیتواند بودجهای در نظر بگیرد. آنقدر وضعیتش خراب است که نمیتواند دیگر به ریزگرد فکر کند. خانه از پایبست ویران است!